خودکامگی مسعود رجوی مجاهدین را به قهقرا برد

رجوی در سال 60 با کشتار انسان های بیگناه و با کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی و سپس با فرار به فرانسه بلافاصله با فیروزه بنی صدر ازدواج کرد تا جایگاه خود را در میان اپوزیسیون خارج نشین با عنوان دامادی بنی صدر نشان دهد اما بعد از مدتی بعلت خودکامگی و خوی […]

رجوی در سال 60 با کشتار انسان های بیگناه و با کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی و سپس با فرار به فرانسه بلافاصله با فیروزه بنی صدر ازدواج کرد تا جایگاه خود را در میان اپوزیسیون خارج نشین با عنوان دامادی بنی صدر نشان دهد اما بعد از مدتی بعلت خودکامگی و خوی قدرت طلبی، بسیاری از احزاب و نفراتی که در شورای عالی مقاومت بودند را کنار زده و سپس فیروزه را طلاق داد و با همسر مهدی ابریشم چی یعنی مریم قجر عضدانلو ازدواج تشکیلاتی نمود.

رجوی برای رهایی در برابر مرکزیت سازمان و افکار عمومی و رسیدن به دنیای حیوانی خودش با به راه انداختن رهایی و آزادی و انقلاب ایدئولوژیک توانست به نوعی تشکیلات را فریب دهد و نفرات بالا را در منگنه انقلاب ایدئولوژیک قرار داده و با خیال راحت بر تخت فرمانروایی فرقه نشسته و حاکمیت دیکتاتوری خود را ثابت کند . سازمانی که در بدو تاسیس بر مبنای اسلام و مبارزه بر علیه امپریالیست بنا شده بود با رهبریت مسعود رجوی از آن شعارها دور گشته و با گرایش به مکتب های مادی مانند مارکسیسم بعنوان علم مبارزه و بعد از آن با خوی جنسیتی مسعود رجوی به فرقه ای کاملا بسته بدل شد و افراد آن کاملا مسخ و در جهت امیال رهبری مورد استفاده قرار گرفتند.

من که در این سازمان بودم در آن سالیان تمام شعارهای مذهبی سازمان را میدیدم اما یک مسجد ساخته نشد و فقط در حد شعار بود، اگر نفری نماز می خواند به نحوی با او برخورد می شد که وی زیاد پایبند این امور نشود تا اینکه در سال 68 وقتی که سازمان در عملیات فروغ جاویدان شکست خورد رجوی تقصیر شکست را به گردن نیروها انداخت و فرمان طلاق اجباری را در سطح سازمان ساری و جاری نمود و کسانی را که مخالف بودند مارک مزدوری به آنها زد و به زندانها تحویل  داد و این شروع یک حرکتی بود که محتوای آن بهره کشی بیشتر از زنان و برده داری در مورد برادران و نهایت آن برای پیشبرد مقاصد پلید و شیطانی رجوی و به میخ کشاندن انسان ها در یک چارچوب بسته و قطع آنها با دنیای بیرون از خودشان و با دادن کرسی های پوشالی و داستان هم ردیف و شورای رهبری دختران جوان را بر سر کار گذاشته و حاکمیت بی چون چرای خود را تثبیت نماید.

برای من که چندین سال عضو این تشکیلات بودم قابل هضم و توجیه نبود که چگونه این عضو های کم سن و سال انتخاب می شدند و توسط مریم رجوی توصیف و رتبه میگرفتند و مایی که عمرمان را برای اهداف سازمان تلف کردیم در پس کوچه های بن بست گیر افتاده و همان برده های کارگر برای آنان بودیم.

آری توصیف این تشکیلات سراسر دروغ و نفاق در چندین کتاب قطور هم نمی گنجد. باشد روزی را ببینیم این فرو مایگان در دادگاه های بین المللی محاکمه و به سزای اعمالشان برسند.

اردشیر درویشی