پاچه ورمالیدگی مسئولین سازمان مجاهدین خلق

به مناسبت 26 مهر هر سال، مسئولین اول سازمان مجاهدین سعی می کنند با ردیف کردن یک مشت اراجیف تکراری به تعریف و تمجید از مسعود و مریم بپردازند تا جایگاه خود را برای تکیه زدن بر پست مسئول اولی حفظ کنند. البته در درون سازمان کاسه لیسی و پاچه ورمالیدگی و تعریف و تمجید […]

به مناسبت 26 مهر هر سال، مسئولین اول سازمان مجاهدین سعی می کنند با ردیف کردن یک مشت اراجیف تکراری به تعریف و تمجید از مسعود و مریم بپردازند تا جایگاه خود را برای تکیه زدن بر پست مسئول اولی حفظ کنند. البته در درون سازمان کاسه لیسی و پاچه ورمالیدگی و تعریف و تمجید از سران سازمان یک امر طبیعی است.

امسال به مانند گذشته زهرا مریخی با عنوان مسخره مسئول اولی به تعریف و تمجید از انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور پلاک موقت پرداخت.
البته که وظیفه خود را به خوبی می داند و درسهایش را خوب خوانده است. او می داند که باید مجیزگویی هایش را از مسعود رجوی شروع کند و سپس به سراغ مریم قجر برود. به این ترتیب او به مسعود رجوی لقب بی مسمای “راهبر دل ها”! می دهد اما نمی گوید چرا همین راهبر دلها جرات نمی کند خودش را نشان دهد؟!

زهرا مریخی چنان در تعریف و تمجید از رجوی افسار پاره می کند که انگار یادش رفته چگونه از عراق رانده و در کشور آلبانی جا خوش کردند و دست شان از سرنگونی کوتاه شده است.

وی در حالی از تولد تازه برای مجاهدین و یک راه و رسم تازه و یک اندیشه تازه و یک سازمان تازه حرف می زند که گویی از خاطر برده است که بعد از سرنگونی صدام سازمان چقدر نیرو از دست داده است و چگونه ماهیت رجوی ضد بشر توسط همان نفرات جدا شده افشا شده است. یعنی باید گفت که تولد تازه از قول زهرا مریخی همان جر و واجر شدن مناسبات فرقه ای سازمان است.

همیشه مسئولین سازمان از بلوغ ایدئولوژیک و اوج بلوغ و … حرف می زنند آیا این کلمات درست هستند و آیا اصلاٌ چنین چیزی در درون سازمان وجود دارد؟ جواب خیر است سازمانی که در مناسباتش اعضا اجازه ندارند با خانواده هایشان ارتباط داشته باشند و اجازه ندارند با دنیای بیرون ارتباط داشته باشند، اجازه ندارند انتقادات خود را به مسئولین طراز اول و رجوی منتقل کنند.

وقتی فرد در زندانی به نام اشرف سه زندانی است و فقط باید چیزهایی که مسئولین می گویند را نشخوار کنند می توان فهمید که معنی ایدئولوژیک بودن از دید رجوی همین است و اوج بلوغ یعنی دشمنی با خانواده و زدن سنگ و دادن فحش و ناسزا به خانواده و در نهایت همه را به غیر از اعضای سازمان مزدور نامیدن!

این آن رشد و بلوغ و کمال شایسته ای است که زهرا مریخی از آن دم می زند و به واقع باید به رجوی گفت که تبارک الله احسن الخالقین که چگونه توانستید با مغزشویی و اختناق اعضای نگون بخت را در چنبره تشکیلات ضد انسانی خود نگهدارید.

باید به این نکته اشاره که مریم قجر به خوبی توانسته داستان نوشته شده مسعود که همانا همکاری گسترده با جنایت کاران غربی و صهیونیستی است را پیش ببرد و به مزدوری تبدیل شود که حاضر است هر لحظه به وطنش خیانت کند. حال هر چقدر مسئولین اول سازمان دم از مسئولیت پذیری ، قیام و سرنگونی بزند ولی برای همه روشن شده است که بعد از جنگ 12 روزه دیگر ایران جای مزدوران و تروریست های رجوی نیست و بهتر است شما در همان تشکیلات فرقه ای خود برای آینده نقشه کشیده و به تعریف و تمجید از مریم قجر جنایت کار بپردازید چون کاسه لیسی ، مفت خوری و پاچه ورمالیدی شغلی است که همه مسئولین سازمان یدک می کشند و چقدر خوار و ذلیل هستید که این گونه تن به خفت می دهید.

هادی شبانی