مصطفی جان سلام خوبی برادر؟ خبری از شما نیست. در زندگیم آدمهای زیادی آمدند و رفتند ولی شما همیشه در قلب من جا داری. جواب نامه های مرا بده و مرا از دل تنگی در بیار. ای کاش می شد مثل گذشته با هم می بودیم. خاطرات خوبی با هم داشتیم. فکرش را نمی کردم […]
مصطفی جان سلام
خوبی برادر؟ خبری از شما نیست. در زندگیم آدمهای زیادی آمدند و رفتند ولی شما همیشه در قلب من جا داری. جواب نامه های مرا بده و مرا از دل تنگی در بیار.
ای کاش می شد مثل گذشته با هم می بودیم. خاطرات خوبی با هم داشتیم. فکرش را نمی کردم که روزی از هم دور شویم و چندین سال از دیدن شما محروم شوم.
بعضی وقتها به عکسهایت نگاه می کنم در فکر می روم و می گویم چرا مصطفی از خانواده خود دور شد! مصطفی در خارجه تحصیل می کرد و قرار بود بعد از اتمام تحصیل برای خودش کاره ای شود. چی شد از عراق سر در آورد. کسی که فریب بخورد دار و ندارش را از دست می دهد. برادر من مصطفی هم دقیقاً فریب خورد زندگی خودش را داغون کرد.
مصطفی جان من برادرت هستم و دلم می خواهد زندگی آزاد داشته باشی. به دنیای بیرون از خودت وصل شو. معنی زندگی آزاد را با پوست و گوشتت لمس کن.
برادرت محمد رضا

