خطاب من به سران فرقه رجوی است. سرانی که دلشان فقط به حال خودشان می سوزد و نه کس دیگر! شمایی که فرزند مرا با فریب به اسارتگاه خودتان منتقل کردید و بعد از چندین سال دوری از فرزندم مانع ملاقات با فرزندم می شوید. شما چقدر سنگ دل هستید که می بینید برای ملاقات با فرزندم زار، زار گریه می کنم و حنجره خودم را پاره می کنم. در مقابل شما آنقدر بی عاطفه و از خود دور هستید که ککتان هم نمی گزد شما چه فکر کرده اید؟ فکر کرده اید که فرزند من بی کس و کار است و یا فکر کرده اید شما مالک فرزند من هستید؟ اگر این فکرها به ذهنتان می زند سخت در اشتباه هستید. آیا شما معنی مادر بودن را می فهمید؟ فکر نمی کنم. حق هم دارید آنقدر رهبران فرقه شما را مغز شویی کرده اند که عشق و عاطفه را در شما کشته اند. رهبران فرقه، در ذهن و وجود شما خودشان را جا داده اند. رهبران فرقه ای که فقط بدنبال منافع فردی خودشان هستند و شما را در آن بیابان برهوت به اسارت گرفته و شما را از دنیای بیرون و واقعیت ها قطع کرده اند. اگر رهبران فرقه راهشان حق بود تا به حال به هدفشان می رسیدند و آنقدر تو سری خور نمی شدند. در خارج در رفاه و آسایش زندگی خودشان را می کنند. ای سران یزیدیان پادگان اشرف گناه فرزندم چیست که فرزند ُخرد سالش بایستی بدون محبت مادری زندگی کند. آیا شما خدا را می شناسید؟ شما نمی فهمید کودکی که در کنار مادرش نباشد زندگی کردن بر او سخت و مشکل می شود. مدعی هستید که دل برای مردم ایران می سوزانید. آیا دل سوزاندن شما این است؟ خدا از شما نگذرد که دل من مادر را شکستید چطور دلتان آمد این کار را با من بکنید همانطور که دل مرا شکستید خداوند دل رهبران شما را بشکند و آنها را نابود کند.