پدرانی که سهمشان از پدری، انتظار بود
روز پدر، روز قدردانی از مردانی است که ستون خانواده بودند؛ مردانی که با دستان پینهبسته، با قلبی پر از عشق و با سکوتی آمیخته به صبوری، زندگی ساختند. اما در میان همه پدران، هستند پدرانی که روز پدر برایشان رنگ دیگری داشت؛ پدرانی که سهمشان از پدری، انتظار بود… انتظاری بیپایان. پدرانی که فرزندانشان […]
یک تصویر و یک عالمه خاطره
داشتم آلبوم عکس از فعالیتهای خیرخواهانه انجمن نجات گیلان را نگاه میکردم. در میان عکسها به عکسی برخوردم که یه عالمه خاطره برایم زنده شد. خاطرات خوب و خوش و شیرین … خاطرات همدلی و همکاری جانانه در حوزه انجمن نجات ایران برای یک هدف مقدس انسانی در راستای کمک خداپسندانه به خانواده های دردمند […]
خاطره ای از نقض اولیه حقوق انسانها در تشکیلات رجوی
من علی اصغر باباپور هستم و می خواهم به مواردی از نقض حقوق افراد در سازمان مجاهدین اشاره کنم تا برای همگان قابل رویت و ملموس باشد. حرفهایی که مریم رجوی می زند و مدعی حقوق بشر است همش کذب محض است و هیچ سند اجرایی ندارد و می خواهد با بیان این گونه حرفها […]
معیار اثبات ماهیت خشونت طلب مجاهدین خلق
واژه فرانسوی پراتیک (pratique) از واژه های پرتکرار در فعالیتهای تبلیغاتی مجاهدین خلق است. پراتیک به معنای عمل یا تمرین در مقابل واژه تئوری یا نظر به کار میرود. در واقع پراتیک تجربه عملی یک نظریه است. در مورد مجاهدین خلق، اصطلاح پراتیک به معنی کاربرد تاکتیکی ایدئولوژی آنها از طریق “کانونهای شورشی” ای است […]
سوگ خاموش مردانی که پدر نشدند
روز مرد و روز پدر، برای بسیاری روز افتخار است؛ روزی برای بوسیدن دست پدر، برای شنیدن صدای کودکانهای که میگوید «بابا»، برای مردانی که ستون خانهاند و معناشان را در خانواده پیدا کردهاند. اما برای مردانی که سالهاست در اسارت سازمان تروریستی مجاهدین خلق بهسر میبرند، این روزها نه مناسبتاند و نه یادبود؛ این […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و پنجم
بهمحض آنکه تصمیمم را علنی کردم، دیگر کسی با من مثل گذشته رفتار نکرد. من حالا غریبهای در خاک آنها بودم. گفتند که اجازه ندارم به مقر برگردم. نه برای جمعکردن وسایل، نه برای خداحافظی با دوستانی که سالها با آنها شب را روز کرده بودم. فقط یک جمله: “تو دیگر یکی از ما نیستی”. […]
رجوی ها هیچ جایی در بین مردم ایران ندارند
در روزهای گذشته بر اثر مشکلات اقتصادی و تغییر زیاد در قیمت دلار و طلا، برخی از بازاریان و کسانی که از این امر متضرر می شدند دست به اعتراض زدند. با انعکاس اخبار این اعتراضات، رجوی ها و دستگاه تبلیغاتی دروغ پرداز شان با تمام قوا تلاش نمودند از این نمد کلاهی برای خودشان […]
نامه ای به برادرم حمید رضا نوری در کمپ آلبانی
حمید رضا جان سلام کجایی برادر پاک ما را فراموش کردی. دوریت برای ما خیلی سخت است بخصوص برای پدر . خبر داری پدر چشم انتظار شماست؟ پدر می گوید تا در قید حیات هستم می خواهم حمیدرضا را ببینم. ما چندین نامه برای شما ارسال کردیم شاید جوابی به ما بدهی ولی از شما […]
از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
به دنبال تجاوز نظامی رژیم صدام به ایران همانند هزاران جوان ایرانی برای دفع تجاوز و حفاظت از خاک و ناموس وطن به خدمت مقدس سربازی رفته و بسوی جبهه های جنگ شتافتم. در تاریخ 24/4/67 در منطقه زبیدات توسط ارتش صدام اسیر و به اردوگاههای بعثی منتقل شدم. شرایط اردوگاه برای اسیران خیلی سخت […]
رضا گوران: شورای ملی مقاومت، دموکراسی در ویترین، سرکوب در عمل
این اعضای به اصطلاح “شورای ملی مقاومت” زمانی که در برابر اروپاییها و پارلمانترهایی با کتوشلوار و کراوات قرار میگرفتند، دم از دموکراسی، آزادی و حقوق بشر، عدالت اجتماعی میزدند، اما به محض بازگشت به عراق و پایگاههای مجاهدین، لباس نظامی و پوتین به پا میکردند و با ایجاد رعب، وحشت و سرکوب، بهویژه به […]
یادداشتی بر جلسه اخیر انجمن نجات گیلان با شماری از خانواده های گیلک
• اعضای انجمن نجات گیلان روز سه شنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۴ دیدار صمیمانه ای با شماری از خانواده های دردمند و چشم انتظار گیلک در دفتر جدید انجمن نجات گیلان داشتند که بلافاصله به روایت تصویر درسایت روشنگر نجات اطلاع رسانی شد. • در این دیدار صمیمانه خانواده های چشم انتظار علی قلیزاده ، محمدتقی […]
چرا سکوت کردم؟!
همانطور که قبلا گفتم من کسی بودم که به عشق رفتن به اروپا سر از کمپ اشرف و مناسبات مجاهدین در آوردم که بعد از حضورم در تشکیلات وقتی متوجه شدم فریب خوردم درخواست جدایی و بازگشت به کشور مبدا کردم. اما مسئولین تشکیلات به روش های مختلف تهدیدم کردند که نباید درخواستم را برای […]
