ابوالقاسم رضایی؛ شکنجه گر مجاهدین خلق را بهتر بشناسیم
دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تهران در جریان است. تا کنون 16 جلسه دادگاه برگزار شده است و اتهامات 104 متهم پرونده بررسی شده است. همه این متهمین از سرکردگان اصلی سازمان ضد انسانی مجاهدین خلق هستند و دستان شان به خون خیلی ها آلوده است. یکی از […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت بیستم و پایانی
در قسمت قبل اشاره کردم که با سازماندهی جدید افراد می خواستند به زعم خودشان ریشه محفل ها را بسوزانند. حکمت مرا در سالن غذا خوری دید و گفت: انتقالت به مقر جدید کمی عقب افتاده است، ولی آمادگی اش را داشته باش. به او گفتم چند روز دیگر بایستی بروم؟ در جواب گفت: به […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت نوزدهم
در قسمت قبل به جشنی که به مناسبت آزادی مریم رجوی برگزار شد، اشاره کردم. مریم رجوی پیام داد: بزرگترین پیروزی را کسب کردیم. رجوی همیشه خودش را در نقطه پیروزی می دید ولی برای ما سئوال شده بود چرا همیشه شکست می خورد! نشست های جدید در مقرها استارت خورد. نشست های مضحک و […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هجدهم
در قسمت قبل اشاره کردم که بعد از پیام رجوی همه متناقض شده بودند. پچ پچ بین نفرات زیاد شده بود. به همدیگر می گفتیم یعنی چی که بایستی سلاح را تحویل دهیم؟! ناگفته نماند از ته دل خوشحال بودیم که آمریکا می خواهد تمام سلاح ها را تحویل بگیرد. زودتر تعیین تکلیف می شدیم. […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفدهم
در قسمت قبل اشاره کردم که بعد از نشست طعمه کینه افراد نسبت به شورای به اصطلاح رهبری بیشتر شد. برگزاری نشست ها کمتر شد و نشست های سیاسی برگزار می گردید. از طرفی نگهبانی ها را بیشتر کردند. در آن زمان ائتلاف آمریکا عراق را تهدید به جنگ می کرد و خواهان سرنگونی صدام […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم
در قسمت قبل از بد شانسی خودم گفتم که من را سوژه کردند و گفت فؤاد بلند شو، فرزانه گفت پرونده تو آنقدر سیاه است که نمی شود پرونده ات را باز کرد! فکر کردی از کارهای تو در مقر ناآگاهیم؟ با چه کسانی در مقر محفل داری؟ نام آنها را ببر، خراب کاریهایت در […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت پانزدهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که به دلیل وضعیت حاکم بر مقر، قرار شده بود نشست هایی با حضور زهره قائمی برگزار شد. ب یک روز از کنار ستاد در مقر موزرمی تردد داشتم، از اتاق زهره قائمی سر و صدا می آمد، کنجکاو شدم ببینم این سر و صداها چیست! زهره قائمی با […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم
چنانچه در قسمت قبل گفتم رجوی در نشستی که برگزار شده بود، گفت: کار عظیمی در پیش داریم. مسئولین شما توجیه هستند. مریم به من گفت نشست عمومی برگزار کن و همه را توجیه کن. در ادامه گفت هیچ کس برای نظر دادن پشت میکروفون قرار نگیرد. در آخر نشست اگر فرصتی بود هر کسی […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم
در قسمت قبل به نشست حوض اشاره داشتم و روایت کردم که رجوی در نشستی که برای ما تشکیل داده بود گفت اینجا حوض شماست. هر کسی می خواهد پاک شود در حوض بایستی خیس بخورد و پاکیزه و انقلاب کرده ی مریم، به اشرف برگردد. این هم یکی از شگردهای کلاه برداری رجوی بود! […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوازدهم
در قسمت قبل اشاره کردم که مرا در یگانها سازماندهی نمی کردند و علت را بیان کردم. همان روزها بود که در شام دست جمعی، خبردار شدم که یکی از خانم های مسئول در مقر ما را به جرم ارتباط با یکی از مردها گرفته بودند. من خیلی تعجب کردم. دوستی که موضوع را برایم […]
حسن نظام الملکی متهم ردیف ۱۰۲ دادگاه یک شکنجه گر به تمام معنا بود
حسن نظام الملکی یک شکنجه گر و یکی از سران فرقه رجوی بود. در مانورهایی که رجوی شرکت می کرد در کنار رجوی بود. دو سالی مسئول مقر ما بود. برای خود شیرینی در مقابل رهبران عقیدتی اش هر روز ضوابط جدیدی از خودش وضع می کرد و ضوابط را روی تابلوی سالن غذا خوری […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت یازدهم
در قسمت قبل اشاره کردم که به من شک کرده بودند که مبادا در جلولا اقدام به فرار کنم. مرا به پادگان اشرف منتقل کردند. وقتی به مقر در پادگان اشرف رسیدم خودم را به زنی بنام فاطمه غلامی معرفی کردم و در آشپزخانه مشغول کار شدم. در کنار کارهای آشپزخانه کارهای تاسیساتی نیز انجام […]