آیا براستی فرقه رجوی محور و کانون توجه عالم است!!

زندگی درپادگان اشرف و فرقه رجوی، همانند زندگی در یک مرداب است، که نفرات آنجا فکر می کنند تمام دنیا به مردابشان ختم میشود. خورشید در مرزهای شرقی مرداب طلوع، و درمرزهای غربی آن غروب میکند.
بیچاره ساکنین مردابها کی خبر دارند ازعظمت دریاها و اقیانوسها؟
افرادی که در پادگان اشرف و لیبرتی اسیرند همانند ساکنین آن مرداب هستند. زیرا که با هیچ کسی جزهمان اسرایی که بظاهرهمانند هم فکر میکنند و همانند هم ارتزاق میکنند و همانند هم حرف می زنند و همانند همدیگر لباس می پوشند، وکوچکترین تماسی با دنیای آزاد ندارند. افراد درآنجا،حق هیچ اعتراضی به هیچ موضوعی ندارند و مجبور بودند علاوه بر اینکه شبانه روزهمانند برده به بیگاری کشیده شوند، ودم برنیاورند، بلکه هرشب درنشستهای کذایی عملیات جاری از خود و دیگران انتقاد میکردند که چه می توانستند بکنند و نکردند!! یا کجا کم گذاشتند!! این افراد مفلوک، بایست از خود تهی می شدند. یعنی تمامی خاطرات و هویت گذشته خود را به دور ریخته و به فراموشی بسپارند، و به اصطلاح هویت منحوس رجوی پیدا کنند!! سران سازمان هم با بکارگیری مکانیزمهای مغزشویی خاص خود که روی افراد به کارمی برند به این مهم دست می یابند. اعضای اسیر و گرفتار را در بی خبری محض از دنیای بیرون نگه می دارند و وادار میکنند به تنها رسانه شان که فقط اخبار سراسر پیروزی!! فرقه را آنهم فقط زمان صرف ناهار و شام به مدت نیم ساعت پخش میکرد گوش دهند و از کسب آنهمه پیروزی در عرصه های مختلف سیاسی کف و سوت بزنند!! سانسور خبری و شرکت اجباری در نشستهای مغزشویی و تحلیلهای سیاسی هفتگی سراپا کذب و فریبکارانه سران فرقه، از دیگر اهرمهایی است تا برعمق گرداب توهم نیروها بیفزایند. تمام دنیا و سرنوشتش را سراب آلود و تنها راه و آینده شان را روشن و پرامید القاء می کردند!!
همیشه دراین توهم به سرمی برند که در ایران از یک پایگاه وسیع اجتماعی برخوردارند و مهمترین مخالف و اپوزیسیون نظام ایران هستند!! و پادگان اشرف تنها محل و مریم و مسعود منجی عالم بشریتند! نیروهای اسیر در آن فضای بسته و ایزوله طوری بار آمده اند که گمان میکنند مقاصد سیاسی فرقه و آرمانهایی که تمام هست و نیست خود را به خاطرش قربانی کرده اند و رهبران خود انتصابیشان کانون توجهات عالم وآدم است!! سران فرقه بوسیله ترفندهای خاص خود اخبار و حوادث را بصورت گزارش های خبری وتحلیلی مرتباً از سیمای باصطلاح آزادی و به شکلی کاملاً مهندسی شده پخش می کنند. اخبار گوشه و کنار جهان را که اصلا ربطی به فرقه نداشت راچنان بزرگ جلوه می دهند که نیروها تصور کنند که خود و عملکردهایشان در پادگان اشرف مسبب این پیروزیهای سیاسی برای فرقه میباشد!! وهمین امرباعث شده است که خواسته یا ناخواسته آب در هاون رجویهای قدرت طلب سوء استفاده گر از قربانیان اسیر بریزند.
برای ارضای شهوت قدرت و کرسی طلبی مریم و مسعود رجوی، پیله ای به دور خود و نیروهای بی خبر نگه داشته شده تنیده اند و به آنها القا کرده اند که سازمان، در وجود آنها خلاصه می شود و هر کس هرکاری بخواهد بکند باید به آنها متوسل شود.اینان به قدری از حقایق پیرامون خود دور گشته ودرعالم انتزاعی سیر می کنند که خود را کانون و محور تحولات عالم می پندارند، طوری که حرف هیچ کس را جز خود قبول ندارند. در واقع خود را از هرکسی بالاترمی دانند. حتی در اوج دجالگری به اعضای اسیر میگویند از انبیای الهی هستند.!!! اما غافل ازاینکه سران فرقه، سودای دیگری از اصرار ماندن درعراق دارند. این موضوعی، اساسی است که ازنیروها به خوبی وبا شیادی مخفی نگه داشته شده است.
پروسه ای که با تلاش همراه با شیادی، برای تغییرهویت افراد به یک هویت فرقه ای شروع می شود و در اوج روند تکاملی خود، فرد را به موجودی بی روح و سرسپرده به رهبرفرقه تبدیل خواهد کرد. دور ذهن آنان خط قرمزی می کشند تا فکر پرواز را فراموش کنند.اما به این یاوه گویان باید گفت، به یاری و همت تمامی جدا شدگان و تلاشهای بی وقفه و خستگی ناپذیر خانواده ها، مشت رجویها را بازمی کنیم وطرحهای شوم آنان را رسوا خواهیم کرد و برای دیوار بلند توهمی که، به دور اعضای اسیر و نگونبخت کشیده اند پنجره ای به بزرگی یک آسمان باز خواهیم کرد تا بزودی شاهد آزادی و پرواز آنها باشیم.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا