چرا اسرای جنگی رجوی به مداحی مجدد او پرداخته اند؟ – قسمت 2 و پایانی

همچنین :
در این سرفصل‌ها بارها برادر مسعود پیام می‌دادند و با استفاده از رویه امام حسین که در شب عاشورا «یارانش را به رفتن یا ماندن جانانه مخیر کرد»، سنت چراغ خاموش را اجرا می‌کرد که هر کس نمی‌خواهد در اشرف بماند پی زندگی عادی خودش برود. حتی پول و هزینه آن را هم می‌دادند که اسناد آن نزد مجاهدین موجود است. وقتی تبادل اسرا بین عراق و رژیم شروع شد، برادر مسعود پیام دادند که هر کس بخواهد میتواند مجاهدین را ترک کرده و به دنبال زندگی‌اش برود که تعدادی هم رفتند “.

چنین چیزی نبوده و نیست.
زمانی که یک سرباز ساده ی ایران توسط نیروهای رجوی دستگیر میشد، او و پادوانش انرژی فراوانی برای جذب او به صفوف خود که این امر درنهایت به خیانت به منافع ملی ایران تمام میشد صرف میکردند ، معنا نداشت که مسعود رجوی چنان کند که تو گفته ای.

وانگهی کدام انسان خوش شانسی توفیق جدا شدن محترمانه از کمپ های رجوی را یافت تا ما قبول کنیم که مسعود ازرویه ی امام حسین تبعیت کرده است؟

این نوع آزاد شدگان ها معمولا براثر سماجت زیاد وتحمل زندان ها وشکنجه ها وطی گذراندن یک پروسه ی طولانی و وحشتناک خلاص میشدند.
درموقع تبادل اسراء ، در ابتدا این کار بطور قطره چکانی انجام شد وزمانی که رجوی احساس کرد که علیرغم تهدید وتطمیع های فراوان،صف اسرای خواستار آزادی طولانی تر میشود ، راه آنها را بطور کامل بست.

این ادعا دروغ محض است و رجوی با کشیدن انواع دیوارها وسیم خاردارها و بدبین کردن تمامی اعضاء به همدیگر بزرگترین مانع را درمقابل فرار اعضای ناراضی واسیران جنگی ایجاد کرد ودراین راه تعدادی سربه نیست شده ویا پس ازدستگیری روانه ی شکنجه گاه های رجوی و زندان های صدام شدند.
درموقع حضور صلیب سرخ ، به تمامی اسرا گفتند که حرفی درپیش آنها نزنید واعلام کنید که حاضر به ماندن در تشکیلات رجوی هستید و گفتند که مامورین صلیب سرخ خودی هستند و شما هرحرفی را که به آنها بزنید ، به سازمان خواهند گفت و آنگاه روزگارتان را سیاه خواهیم کرد.

مترجمین ازخود سازمان بودند و گفته های شما را به دلخواه خود وبنفع سازمان برای نمایندگان صلیب سرخ ترجمه کرده وآنها را درانجام وظایف خود گمراه میکردند واین چیزی است که صدها وهزاران جدا شده با دقت وجزئیات بیشتر در خاطرات خود نوشته اند.

آنهایی هم که رفتند کم تعداد ودرعین حال شجاع بودند ومورد لعن ونفرین قرار گرفتند و حتی اجازه ی بردن وسائل شخصی واوراق هویتی خود را بدست نیآوردند!

همینطور :
با شروع جنگ دوم آمریکا و عراق در سال ۱۳۸۲ طمع‌ورزی‌های رژیم باز هم با هدف بلعیدن عراق و به تبع آن انهدام مجاهدین شروع شد. این بار تاکتیک عوض کرده و با شیطان‌سازی و سوءاستفاده از خانواده‌های مجاهدین، کاروان‌های انجمن نجاست را راه‌اندازی کردند “.

وقتی آمریکا ودولت نیم بند وقت عراق ابدا قادر به کنترل مرزهای عراق نبوده و این مرزها مانند دوران صدام غیر قابل عبور نبود ، مردم ایران بطور میلیونی بسوی زیارتگاه های عراق سرازیر میشدند و خانواده ها برای اولین بار فرصت رفتن به عراق واردوگاه اشرف ودیدن عزیزان خود را یافتند وطبیعی بود که ازاین فرصت استفاده کنند که کردند و رجوی با مشاهده ی تاثیر عاطفی این رفت وآمدها ، بزودی درب این اردوگاه را به روی خانواده ها بست و اعلام کرد که مراجعه ی خانواده ها به اشرف ، خطرناک تر از بمباران حکومت ایران است.

بازهم :
وزارت اطلاعات و مأموران مستخدمش در انجمن نجاست، برادر و خواهر مرا نیز به همراه تعداد دیگری از به‌اصطلاح خانواده‌های اشرفیان به اشرف۱ فرستاد. هرچند آن‌ها می‌گفتند که خودشان برای دیدار من آمده‌اند، ولی وقتی از آن‌ها خواستم در اشرف بمانند، قبول نکردند “.

هیچ یک از خانواده ها مجبور به مسافرت به عراق نمیشدند واین سازمان بود که میخواست این دروغ تراشیده شده توسط خودش را حقیقی جلوه دهد.

مثلا یکی ازدوستان من که عزیزانی دراشرف داشت وبه ملاقات آنها رفته بود وسازمان مانع این ملاقات شده بود، به آقای محمد حیاتی که درصحنه حضور داشت مراجعه کرده وازاو خواسته بود که ترتیب این ملاقات را بدهد.

محمد حیاتی بعنوان یکی از مهمترین چهره های باند رجوی به او گفته بود که تو اقرار نامه ای دایر به اعزام اجباری ات بنویس و تاکید کن که وزارت اطلاعات ازتو اخاذی کرده تا من دستور انجام ملاقات بدهم!!!!

ضمنا مگر این ملاقات کننده ، خانه وزندگی نداشت که بخواهد دراشرف بماند؟!

طرح یک دروغ نفرت انگیز :
به خدا اگر به خاطر اصرار مسئولین مجاهدین نبود من هرگز حاضر به این ملاقات نبودم. مدتی بعد وقتی از اشرف۱ به لیبرتی رفته بودیم دوباره یک روز مسئولینم مرا صدا زدند که یکسری از به‌اصطلاح خانواده‌ها که جلوی درب لیبرتی آمده‌اند، اسم تو را نیز صدا می‌زنند. من این عمل مزدوران را توهین به خودم می‌دانستم و همان موقع موضع خودم را مکتوب اعلام کردم که در سایت ایران افشاگر هم منتشر شد؛ و نوشتم که این‌ها خانواده من نیستند و در خدمت وزارت اطلاعات هستند “.

قسم دروغ نخور عمو !
صدها نفر که از مناسبات کثیف رجوی رهائی یافته اند، بدون استثناء میگفتند که قبل از انجام ملاقات – که چند سری بیشتر نبود و بزودی تعطیل شد – فرماندهان از زیردستان خود میخواستند که این ملاقات را قبول نکنند وزمانی که موفق به اقناع طرف نمیشدند ، اورا همراه جاسوسان ومسئولین خود به دیدار خانواده میآوردند و طرف صحبت بیش از اینکه این اسیر مفلوک باشد، خود این فرماندهان وجاسوسان همراه بود وشما کسی را نمیتوانید معرفی کنید که به تنهایی با خانواده ی خود ملاقات کرده باشد.

ملاقات هایی که بزودی دراین شکل آبکی اش هم تحمل نگردید ولغو شد!

وشما که ادعای نوشتن آن مطلب درایران افشاگر نموده اید ، نمیدانید که ما میدانیم که شما صرفا بدستور سازمان میتوانید چیزی را بنویسید تا منتشر شود.

بعبارت دیگر، اگر بفرض آن که مطلب با قلم خودت هم باشد ونه بقلم پادوان دست اول رجوی ، طبق دستور عمل کرده اید!
نوید

چرا اسرای جنگی رجوی به مداحی مجدد او پرداخته اند؟ – قسمت اول

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا