دیالکتیک توطئه و توطئه‎ی دیالکتیکی

وقتی نام”توطئه” به‎میان می‎آید، انسان ناخودآگاه به یاد برنامه‎ای طرح‎ریزی شده برای نابودی، بدنام کردن و یا بی‎آبرو ساختن کسی یا گروهی می‎افتد، اما هیچ‎وقت انسان گمان نمی‎کند که بازگویی واقعیات مربوط به یک جریان، بخشی از یک توطئه باشد، چرا که دیگر”توطئه” معنا و مفهوم خود را از دست می‎دهد و آن‎چه تبدیل به موضوع اصلی می‎شود، ماهیت پدیده‎ای است که حتی گفت‎وگو درباره‎ی آن، تبدیل به عاملی برای نابودی آن می‎شود و به‎زعم منتسبین به آن، یک توطئه محسوب می‎شود.

دیالکتیک توطئه و توطئه‎ی دیالکتیکی
ایران‎دیدبان
وقتی نام توطئه به‎میان می‎آید، انسان ناخودآگاه به یاد برنامه‎ای طرح‎ریزی شده برای نابودی، بدنام کردن و یا بی‎آبرو ساختن کسی یا گروهی می‎افتد، اما هیچ‎وقت انسان گمان نمی‎کند که بازگویی واقعیات مربوط به یک جریان، بخشی از یک توطئه باشد، چرا که دیگر توطئه معنا و مفهوم خود را از دست می‎دهد و آن‎چه تبدیل به موضوع اصلی می‎شود، ماهیت پدیده‎ای است که حتی گفت‎وگو درباره‎ی آن، تبدیل به عاملی برای نابودی آن می‎شود و به‎زعم منتسبین به آن، یک توطئه محسوب می‎شود.
گشتاپوی اشرف با درج مقاله در سایت خود، به‎اصطلاح دست به افشاگری درباره‎ی توطئه‎های وزارت اطلاعات علیه مجاهدین زده است.
جالب‎ترین قسمت بیانیه‎ی گشتاپوی اشرف که با نام توطئه‎چینی‎های وزارت اطلاعات آخوندها علیه مجاهدین درج گردیده، سرفصل‎های کاری این توطئه در سندی موهوم است با عنوان یک مطلب تحلیلی که توسط یکی ازشعب وابسته به وزارت اطلاعات تنظیم شده است!.
در بیانیه‎ی گشتاپوی اشرف به‎نقل از سند موهوم یادشده چنین آمده است:
« در این مطلب اختناق فکری در سازمان مجاهدین خلق آمده است:
… تشریح مشکلات این گروهک تروریستی در واقع نقش مهمی در تنویر افکار عمومی داخلی و خارجی و اثبات وابستگیهای اعضای آن دارد… »
سپس سرفصل‎های واقعیات درون تشکیلاتی که از جانب جداشدگان مطرح گردیده است آورده شده و به‎نقل از همان سند چنین می‎نویسد:
« به تازگی چند تن از اعضای سابق گروهک مجاهدین خلق به تشریح فضای اختناق شدید فکری بین اعضای گروه پرداختهاند که مهمترین مسائل عنوان شده درباره درون این سازمان عبارتند از:
1-محدود کردن ذهنی و ایجاد فضای تاریک اختناق در میان اعضاء
2-عدم اطلاع رسانی مناسب و کافی از فضای بیرون سازمان
3-اعطای مسئولیت بیشتر به زنان
4-تضعیف بنیان خانواده و وجود طلاق اجباری میان اعضاء
5-عدم اجازه ارسال نامه اعضاء به خانواده ها
6-ضعف سازمان در کار سیاسی و معطوف شدن برنامه های آن به عملیات تروریستی
7-تبدیل شدن سازمان به ستون پنجم عراق در سالهای جنگ و پس از آن
8-سر به نیست شدن افرادی که قصد خروج از سازمان را داشتند.»
گشتاپوی اشرف در انتها به اصل و اساس توطئه‎ای که با آب و تاب از آن سخن می‎گوید پرداخته و می‎افزاید:
« در این متن به اصطلاح تحلیلی پس از ذکر مشکلات و مسائل درونی مجاهدین!،خطوط زیر توسط وزارت اطلاعات آخوندها خطاب به کلیه ایادی و مزدورانش صادر شده است.خطوطی که کلیه رسانههای وابسته به رژیم(از سایتها و روزنامههای حکومتی گرفته تا رادیو – تلویزیون و مجلات )موظف به اجرای آن هستند.این راه کارها وظایف ارگانها و رسانههای رژیم را چنین بر میشمرد:
1-تهیه برنامه هایی با استفاده از صحبتهای بریده- مزدوران و نشان دادن آن که این افراد هم اکنون در ایران آزادانه مشغول زندگیاند
2- نشان دادن تناقض در فعالیتهای سازمان در رادیوهای برون مرزی با هدف مخاطب قرار دادن اعضای سازمان مجاهدین خلق و دعوت از این افراد برای قطع همکاری با این گروهک
3-تهیه گزارش مستند در خصوص اقدامات مجاهدین در هشت سال دفاع مقدس
4-تبیین نقش مجاهدین در جاسوسی هستهای
5-نشان دادن برخورد دوگانه آمریکا با این سازمان به عنوان گروهکی تروریستی در حالیکه هنوز در عراق فعالیت میکند.»
سؤال اساسی و کلیدی این است که کدام یک از موارد هشت‎گانه‎ی فوق که به‎اصطلاح در سند موهومی که هیچ‎کس جز گشتاپوی اشرف به آن دسترسی ندارد و به‎نقل از جداشدگان آورده شده است، مغایر با واقعیات درون تشکیلاتی مجاهدین می‎باشد که صحبت کردن درباره‎ی آن توطئه محسوب شود؟!
وانگهی بر فرض صحت اطلاعات داده شده در این بیانیه، آنچه مستفاد می‎شود این است که وزارت اطلاعات نیز مبارزه‎ی نرم‎افزاری‎ای با توجه به ماهیت و عملکرد سیاسی و ایدئولوژیک مجاهدین را در دستور کار قرار داده که قبل از هر کس، مدد رساننده و تهیه کننده‎ی مقدمات و محتویاتش مجاهدین و در رأس آن رجوی می‎باشند.
بدین‎ترتیب باید گفت خودکرده را تدبیر چیست و آنچه اکنون به‎عنوان توطئه از آن یاد می‎شود، برآمده و فرآیند تضاد عملکرد و ماهیت درونی مجاهدین با ژست‎ها و شعارهایی است که در بیرون از خود سر می‎دهد و از قضا با درک همین وضعیت است که گشتاپوی اشرف تحت نظر مستقیم رجوی اقدام به جعل سند موهومی بهنام مطلب تحلیلی یکی از شعب وزارت اطلاعات کرده است.
اما از راه انداختن موج جدید تهاجم علیه جداشدگان (پس از شکست‎های متعدد در برابر آنان در آلمان و انگلیس و شورای حقوق بشر و…) نیز می‎توان به‎عنوان یکی از انگیزه‎های مهم جعل چنین سندی یاد کرد، تا بر مبنای آن و از این پس هر آن کس را که درباره‎ی واقعیت‎های جاری درون مجاهدین سخنی به‎میان آورد مزدور وزارت اطلاعات معرفی نمایند.
در پایان باید گفت که ناشی‎گری گشتاپوی اشرف در جعل چنین مطلبی، توطئه علیه جداشدگان را بی‎رنگ و لعاب می‎سازد، چرا که هر خواننده‎ای با مطالعه ی این متن وضعیت مستقل جداشدگان و عدم ارتباط آنها با وزارت اطلاعات ایران را درمی‎یابد.