زنان مجاهدین خلق و افتخار به نفی فردیت و جنسیت

«نفی فردیت و جنسیت» و «هژمونی پذیری» کلید واژه‌هایی هستند که چندی پیش در مراسم انتخاب مسئول اول تشکیلات مجاهدین خلق بارها از زبان زنانی که در این جلسه سخنرانی کردند تکرار شد. این زنان که بیشترشان از لحاظ سنی در رده جوانترین اعضای تشکیلات بودند به سمت‌های هم ردیف مسئول اول یا معاون مسئول اول انتخاب شده بودند. همه آن‌ها متفق القول و صراحتا در سخنرانی‌های خود پیمان بستند که با نفی جنسیت و فردیت خود و پذیرش هژمونی تشکیلات، تمام و کمال در خدمت تشکیلات و رهبری آن باشند و «حاضر حاضر» گویان این آمادگی را اعلام کردند.

شاید تاکنون در هیچ نهاد و موجودیت سیاسی و اجتماعی به این وضوح و روشنی نادیده گرفتن فردیت و جنسیت انسا‌ن‌ها و پذیرش هژمونی و کنترل سازمانی مورد فخر و مباهات نبوده است. بر اساس آراء فیلسوف آلمانی فریدریش هگل، یکی از فرق‌های انسان و حیوان این است که انسان اراده و نیروی روحانی و معنوی دارد که توان فکر کردن را به او می‌دهد. انسان فکر می‌کند و حیوان غریزه‌ای عمل می‌کند. ارادۀ انسان موجب به وجود آمدن فردیت و احساس «من شدن» در انسان می‌شود و به این صورت انسان با اراده و فکر خود فاعل اجتماعی می‌شود.

صرفنظر از شواهد و مستندات ارائه شده از سوی اعضای جدا شده از مجاهدین خلق مبنی بر وجود ساختار سرکوب فردیت و کنترل ذهن در کیش شخصیتی مسعود رجوی، چنان که از رسانه‌های خود تشکیلات اعلام می‌شود، اعضای مجاهدین خلق نه تنها در سطح رده‌های پایین تشکیلاتی، بلکه به ادعای خود، در سطوح بالای رهبری نیز بر مبنای آنچه هگل می‌گوید «فاعل اجتماعی» نیستند.
انسان با تکیه بر فردیت و توانایی تعقل و اندیشیدن است که قادر است پدیده‌های این جهان را بشناسد. این امر به انسان توانایی شکل دادن واقعیت‌های اجتماعی را می‌دهد. بنابراین، فردیت نقش مهمی در تکامل تاریخ بشری بازی می‌کند. امروز باید از سران مجاهدین خلق پرسید که در چهل سال گذشته چه تاثیری بر شکل گیری واقعیت های اجتماعی در ایران -کشوری که مدعی آزادی خواهی برای آن هستید- داشته اید؟

زنان در فرقه رجوی
زنان مسلح در فرقه رجوی

همه قراین گواه این است که پاسخ مثبت و درخوری برای این سوال وجود ندارد. بنابراین گزافه‌گویی نیست اگر نتیجه بگیریم که سران مجاهدین خلق اعضای خود را در شرایطی قرون وسطایی نگه داشته‌اند. می‌دانیم که اساساً استقلال اندیشه و آزادی فردی در ذیل تعریف انسان مدرن تجلّی می‌یابد. این فردیّت که با رنسانس ظهور کرد، موقعیتی برای افراد جامعه پدید آورد تا بتوانند خواستار استفاده از قدرت یا کفایت خود برای آزاد زندگی کردن و رهایی از محدودیت‌های دینی یا سیاسی جامعه خود شوند. به عبارت دیگر، این فردیّت بیشتر نوعی تلنگر به انسانی بود که به تازگی قرون وسطی را پشت سر گذاشته بود و در پی دست‌یابی به مفهوم گسترده آزادی و تصمیم گرفتن برای شیوه زندگی خود بود. در حالی که اعضای مجاهدین خلق حتی در انتخاب شیوه زندگی از قبیل پوشش، خورد و خوراک، تفریح، آموزش و مطالعه آزاد نیستند.

در تصاویری که از رسانه های مجاهدین خلق پخش میشود روشن است که این آزادی به هیچ نحوی وجود ندارد. حجاب اجباری تنها یکی از اجبارهای موجود علیه زنان فرقه رجوی است. حتی زنان عضو فرقه در رنگ حجاب مورد نظر نیز حق انتخابی ندارند.
چنان که پیش‌تر ذکر شد آن‌ چه انسان را، انسان می‌کند توانا‌یی تعقل او و شهامت اندیشیدن اوست. استقلال اندیشه برای انسان به منزله کشف نور و بیرون آمدن از غار است. یعنی توانایی فهم و درک حقیقت با عقل خود. تنها آن‌هایی می‌توانند در مسیر نور حرکت کنند که زنجیر‌های وصل شده به خود را پاره کنند.

کودکان و نوجوانانی چون اشرف ابریشمچی، نرگس عضدانلو، آذر اکبرزادگان، سپیده پورتقی و دیگرانی چون آنها همه عمر خود را دربند زنجیرهای کیش شخصیتی مریم و مسعود رجوی گذرانده‌اند. برای آن‌ها پاره کردن زنجیرها کار ساده ای نیست. این زنجیرها چنان محکم هستند که در طول سالها، نابودی فردیت و زنانگی‌شان را برای این زنان جوان آراسته کرده و مایه مباهات جلوه می‌دهد، چرا که این افراد هرگز زیستن بیرون از این زنجیرها را تجربه نکرده‌اند.

مزدا پارسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا