در روزهای اخیر و در میانهٔ اوجگیری محکومیتهای بینالمللی علیه سیاستهای رژیم صهیونیستی، مسعود رجوی، رهبر مفقودالاثر فرقه تروریستی مجاهدین ، پس از حدود دو سال سکوت در قبال جنایات اسرائیل علیه مردم غزه، ناگهان وارد صحنهٔ تبلیغاتی شد. او در بیانیهای با سوءاستفاده از تحولات اخیر و واکنش حماس به طرح صلح دولت ترامپ، […]
در روزهای اخیر و در میانهٔ اوجگیری محکومیتهای بینالمللی علیه سیاستهای رژیم صهیونیستی، مسعود رجوی، رهبر مفقودالاثر فرقه تروریستی مجاهدین ، پس از حدود دو سال سکوت در قبال جنایات اسرائیل علیه مردم غزه، ناگهان وارد صحنهٔ تبلیغاتی شد. او در بیانیهای با سوءاستفاده از تحولات اخیر و واکنش حماس به طرح صلح دولت ترامپ، بار دیگر جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان «مانع اصلی صلح در غزه» معرفی کرد و با لحنی عجیب مدعی شد که:
«ایران تنها طرفی است که خواهان ادامهٔ جنگ، وضعیت گروگانها و رنج بیپایان مردم غزه و اسرائیل است.»
اما خیلی زود ادعای مضحک رجوی در مورد مخالفت ایران با صلح غزه رنگ باخت. چرا که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا روز دوشنبه 14 مهر به وقت محلی از دفتر بیضی شکل (اتاق رئیس جمهوری آمریکا) کاخ سفید در گفت گو خبرنگاران مدعی شد که “پیشرفت فوقالعادهای” در پایان دادن به جنگ ویرانگر دو ساله حاصل شده است.
وی ادعا کرد: «تقریبا همیشه ۸۰ درصد کشورهای منطقه مخالف توافق بودند، اما اینبار اوضاع فرق کرده است. حتی از ایران هم سیگنال قوی دریافت کردهایم که میخواهد این توافق نهایی شود.»
بنابراین مشخص می شود موضعگیری رجوی، در ظاهر ادعای صلحطلبی دارد، اما در عمل چیزی جز تلاشی آشکار برای کاهش نفرت جهانی از چهرهٔ نتانیاهو و انحراف افکار عمومی از جنایات رژیم صهیونیستی نیست. رجوی با این سخنان میکوشد ارباب دیرینهٔ خود را از زیر بار مسئولیت کشتار غیرنظامیان و تخریب ساختار انسانی غزه بیرون بکشد و با انداختن تقصیرها بر گردن ایران، معادلهٔ اخلاقی و انسانی ماجرا را وارونه جلوه دهد.
واقعیت اما روشن است. انزوای نتانیاهو در عرصهٔ جهانی، اعتراضات گسترده به حضور او در مجمع عمومی سازمان ملل و صدور احکام دادگاه بینالمللی لاهه دربارهٔ جنایات جنگی اسرائیل، همه نشانهٔ روشنی از طرد و محکومیت او در سطح بینالمللی است؛ نه نتیجهٔ «توطئهٔ ایران»، بلکه محصول سالها اشغالگری، نقض حقوق بشر و سرکوب ملت فلسطین است.
رجوی که خود سابقهٔ طولانی در همپیمانی با دیکتاتورها و قدرتهای متخاصم دارد، در این موضعگیری نیز همان خط سیاسی گذشته را ادامه داده است. او نه از سر دلسوزی برای مردم غزه، بلکه از سر نگرانی برای تضعیف متحدان سیاسی خود در اسرائیل و آمریکا به میدان آمده است. در واقع، خرسندی او نه از احتمال برقراری صلح، بلکه از تصور رهایی نتانیاهو از بحران سیاسی و اخلاقی کنونی سرچشمه میگیرد.
رفتار رجوی یادآور مواضع گذشتهٔ او در دوران جنگ ایران و عراق است؛ زمانی که از خاک عراق در کنار صدام حسین علیه میهن خود فعالیت میکرد و با اطمینان میگفت «هرگز صلحی میان ایران و عراق برقرار نخواهد شد». اما برخلاف پیشبینی او، صلح شد و سازمان متبوعش نیز از عراق رانده شد. امروز نیز همان توهم سیاسی تکرار میشود: رجوی گمان دارد که مقاومت فلسطین با چشمپوشی از دریای خون و ویرانی، دست دوستی به سوی نتانیاهو دراز خواهد کرد؛ پنداری که در تضاد کامل با واقعیت میدانی و افکار عمومی جهان است.
حقیقت این است که جهان امروز بیش از هر زمان دیگری در برابر سیاستهای تجاوزکارانهٔ اسرائیل ایستاده است. از تظاهرات میلیونی در اروپا و آمریکا تا اعتراضات دانشگاهی و بیانیههای سازمانهای حقوق بشری، همه نشان از انزوای فزایندهٔ تلآویو دارد. در چنین شرایطی، رجوی و اندک هوادارانش در کنار چهرههایی مانند ترامپ و نتانیاهو قرار گرفتهاند؛ جریانی که نه نمایندهٔ صلح و آزادی، بلکه بازتابدهندهٔ شکست اخلاقی و سیاسی یک ائتلاف افراطی است.
در نهایت، باید گفت سخنان اخیر رجوی بیش از آنکه موضعی سیاسی باشد، بیانی از سر استیصال و تلاش برای بازسازی هویت از دسترفتهٔ یک جریان منزوی است؛ جریانی که در بزنگاههای تاریخی، همواره جانب قدرتهای سرکوبگر را گرفته و از رنج ملتهای مظلوم برای بقای خود بهرهبرداری کرده است.
نویسنده: سعید پارسا

