جوانان مراقب وعده های دروغین عوامل مجاهدین باشند

سعید فیروزی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات اراک است. او هم یکی از هزاران نمونه ای از جوانان فریب خورده ای است که در دام عوامل مجاهدین خلق در ترکیه می افتد و چهار سال پر محنت به او تحمیل می شود. سعید فیروزی در ترکیه مشغول کار و فعالیت […]

سعید فیروزی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات اراک است. او هم یکی از هزاران نمونه ای از جوانان فریب خورده ای است که در دام عوامل مجاهدین خلق در ترکیه می افتد و چهار سال پر محنت به او تحمیل می شود.
سعید فیروزی در ترکیه مشغول کار و فعالیت بوده که فریب وعده های دروغین عوامل فرقه را می خورد و به این ترتیب از کمپ اشرف عراق سر در می آورد و به اجبار چهار سال را در پادگان اشرف و در شرایط تحقیر و توهین و سرکوب سپری می کند.

بصری – با سلام خدمت آقای سعید فیروزی. امیدوارم حال شما خوب بوده و در زندگی آزاد موفق باشید.

فیروزی – من هم خدمت شما سلام عرض می کنم.

بصری – آقای فیروزی با تجربه ای که من از فرقه دارم می دانم، من و شما و نفراتی که از فرقه رجوی جدا شده ایم سختیهای زیادی در فرقه رجوی متحمل شدیم. شما که در ترکیه کم کم داشتید جا می افتادید چرا از پادگان اشرف در عراق سر در آوردید؟

فیروزی – فرقه رجوی برای فریب دادن از زنان استفاده می کند. دقیقاً یک زن مرا فریب داد و راه مرا به پادگان اشرف باز کرد. این زن تمام حرفهایی که به من زد دروغ بود. ولی هرکسی به حرفهایش گوش می کرد فکر می کرد راست می گوید. فی المثل به من می گفت ما در عراق شرکت بزرگ داریم. شرکت ما کارهای اقتصادی می کند و ماهانه سود کلان به حساب شرکت واریز می شود. شرکت ما کمبود نیرو دارد و فقط ایرانی استخدام می کند! به نیروی عراقی و خارجی اعتماد نمی کند. او می گفت خیلی از ایرانی ها را خودش از ترکیه به عراق منتقل کرده و بعد از چند ماه کار کردن در شرکت آنها را به کشورهای اروپایی فرستاده. نزدیک به یک ماه در ترکیه روی من کار کردند من هم خام حرفهای آنها شدم و سر از پادگان اشرف در آوردم . روزگار سیاه من از همین جا شروع شد.

بصری –آقای فیروزی در پادگان اشرف چه گذشت؟

فیروزی –نگویید پادگان اشرف. بگویید زندان اشرف. در پادگان اشرف خیلی مرا اذیت کردند من نمی خواستم در پادگان اشرف بمانم هر موقع درخواست می کردم می خواهم بدنبال زندگی خودم بروم برای من نشست می گذاشتند و تا می توانستند مرا سرکوب می کردند. در نشست های جمعی به من می گفتند ما تو را از ترکیه با هزینه سازمان به پادگان اشرف آوردیم و تو را آدم کردیم اگر در ترکیه می ماندی الان در کانال ها می خوابیدی.

در یکی از نشست ها جوابشان را دادم و به آنها گفتم من در ترکیه داشتم سر و سامان می گرفتم شما مرا فریب دادید و به پادگان خودتان منتقل کردید. تمام مدارکم را هم گرفتید. از جان من چی می خواهید. می خواهم بروم بدنبال زندگی خودم.
در نشست های جمعی خیلی اذیت می شدم. دنبال راهی بودم از زندان اشرف فرار کنم اما به هر دری می زدم راه بسته بود. چهار سال در مناسبات کثیف رجوی بودم. همش در خود بودم یک روز شادی را به چشم خودم ندیدم. آخرین نشستی که داشتم و مرا سوژه کرده بودند مسئول نشست فهیمه اروانی بود چند تا از کادرها را با خودش آورده بود که بیشتر مرا سرکوب و تحقیر کنند. در نشست فهیمه از من پرسید تو چه مرگت است در جواب به او گفتم می خواهم بدنبال زندگی خودم برم من نمی توانم در پادگان اشرف باشم. در جواب به من گفت تو بیجا می کنی گزارشات خیلی بدی از تو به من داده اند. گوش کن به تو چی می گویم. اگر بخواهی در مناسبات ما سم پاشی کنی تو را تحویل دولت عراق می دهیم و به دولت عراق می گوئیم این فرد را بیرون از پادگان اشرف دستگیر کردیم. آمده بود جاسوسی! مطمئن باش درجا تو را اعدام می کنند ولی ما دلمان نمی آید یک هم وطن خودمان به این شکل زیر اعدام ببریم پس کارت را انجام بده و غلط زیادی نکن .. زندگی و خانواده را فراموش کن!

بصری –آقای فیروزی بعدش به شما در پادگان اشرف چه گذشت؟

فیروزی –در نشست ها با فهیمه اروانی درگیر بودم. در یکی از نشست ها به من گفت در زمین های کشاورزی اشرف کاری می کنم شلغم بکاری. در آن زمان آمریکا صدام را تهدید به جنگ و سرنگونی می کرد و من دعا می کرم جنگ شروع شود و صدام سرنگون شود راه نجاتی برای من باز شود و خودم را از شر پادگان اشرف خلاص کنم.

همین هم شد جنگ شروع شد و صدام سرنگون شد. خیلی ها به آمریکائیها پناهنده شدند. نشست های سرکوب جمع شده بود من هم درخواست کردم که از فرقه رجوی جدا شوم با درخواستم موافقت شد. لباسهایم را جمع کردم یک پتو و یک بالشت به من دادند و مرا سوار خودرو کردند. به یک بنگالستان ( کانکس ) مرا منتقل کردند. کنار کانکسها دو خودروی آمریکایی مستقر شده بودند. داستان این کانکسها این بود هر کسی جدا می شد او را به کانکس منتقل می کردند که شاید فرد جدا شده مجدداً به مناسبات غیر انسانی رجوی برگردد.
جالب این جاست در هر کانکسی یک تلویزیون بود به ماهواره وصل بود و صبح تا شب فقط فیلم سینمایی پخش می شد.

بعد از یک هفته اگر طرف جدا شده نمی خواست به مناسبات رجوی برگردد او را به تیف منتقل می کردند. یکی از فریب خوردگان در کانکسی که من بودم آنجا بود به زبان انگلیسی مسلط بود. زمانی که در کانکس بودیم با آن نفر که به زبان انگلیسی مسلط بود پیش آمریکائیها رفتیم به آنها گفتیم گول اینها را نخورید ما چند سال است در پادگان اشرف هستیم یک کانال عراقی را ندیدیم جلوی شما در کانکسها ماهواره نصب کرده اند که بگویند ما دمکراتیک هستیم . آمریکائیها می دانستند که رجوی و سرانش فریبکار هستند بعد از ده روز ما را تحویل آمریکائیها دادند. وقتی داشتم سوار خودروی آمریکائیها می شدم یکی از سران رجوی در آن محل بود به او گفتم به فهمیه اروانی بگو سعید فیروزی گفت من دارم به ایران می روم آنقدر اینجا بمان و شلغم بکار.
آمریکائیها ما را به کمپ تیف بردند فکر کنم شش هفت ماهی درست حضور ذهن ندارم در تیف بودیم بعد از کارهای اداری زمان بازگشتم به ایران فرارسید. به این ترتیب بدترین دوران زندگی خودم را در پادگان اشرف پشت سر گذاشتم و توانستم دوباره آزادی را در وطن خودم نفس بکشم.

بصری – چه پیامی برای جوانها داری ؟

فیروزی – فرقه رجوی در فضای مجازی بسیار فعال است. درخواستم از جوانهایی که در فضای مجازی فعال هستند این است که خیلی مراقب باشند و آگاهی هایشان را افزایش بدهند و فریب وعده های دروغ افراد را نخورند و همه چیز را با تحقیق و بررسی بپذیرند و یا رد کنند.
رجوی و سرانش فریب کار و دروغگو هستند. دشمنان مردم ایران هستند. رجوی مدعی آزادی و برابریست شعارهای پوشال می دهد. رجوی ضد آزادی و ضد برابریست. امیدوارم هیچ جوانی در دام رجوی اسیر نشود.

بصری – با تشکر از آقای فیروزی وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.

فیروزی – من هم از شما تشکر می کنم . موفق باشید.