بدنبال افزایش مخالفت ها با خط و خطوط و استراتژی اتخاذ شده از طرف رجوی و پوچ و دروغ بودن وعده های سرنگونی و بن بستی که بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق از سال 67 در اذهان نیروها بوجود آمد و تعداد اعضای خواهان جدایی از تشکیلات افزایش پیدا کرده بود، […]
بدنبال افزایش مخالفت ها با خط و خطوط و استراتژی اتخاذ شده از طرف رجوی و پوچ و دروغ بودن وعده های سرنگونی و بن بستی که بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق از سال 67 در اذهان نیروها بوجود آمد و تعداد اعضای خواهان جدایی از تشکیلات افزایش پیدا کرده بود، مسعود رجوی برای مقابله و سرکوب این موج نارضایتی در سال 74 نشست های موسوم به طعمه را در دستور کار فرماندهان نظامی و مسئولین سیاسی قرار داد.
این نشست ها که حدود چهار ماه طول کشید و در قرارگاه باقرزاده برگزار میشد هدفش این بود که در اذهان نیروها جا بیندازد هر عضوی که مخالف سیاست های رجوی است و نسبت به خط و خطوط او معترض است در حقیقت بمثابه عضوی از سپاه پاسداران و یا وزارت اطلاعات در مناسبات عمل می کند و عضو شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات مجاهدین خلق است که سیاست های رژیم (جمهوری اسلامی) را پیش می برد. بنابراین مبرم ترین وظیفه اعضا و تشکیلات مقابله با این اعضا است.
رجوی در این نشست ها با تدوین مباحث 53 ماده ای عملا اعلام کرد که اعضای خواهان جدایی حاضر به پرداخت قیمت در مسیر مبارزه نیستند و آنها را پیمان شکن نامید که می خواهند با هزینه مجاهدین خلق به خارج کشور رفته و در آنجا ضمن پرداختن به زندگی عادی و ازدواج نقش اپوزیسیون مجاهدین خلق را بازی کنند، و آنها را مبارزین به اصطلاح جلیل القدری نامید که گویا با کوله باری از مبارزه سالیان به کشف شیوه های مبارزاتی جدید رسیده اند و سازمان را که جنگ خود را در عراق ترک نکرده را ظالم معرفی نماید.
بر همین اساس رجوی برای اینکه مشروعیت سیاسی این اعضا را بگیرد اعلام کرد هر فردی که تحمل و کشش ماندن در تشکیلات مجاهدین خلق در عراق را ندارد به داخل ایران خواهیم فرستاد تا در آنجا ضمن ابراز ندامت و اعلام بریدگی به زندگی اش همانند مردم ادامه دهد.
البته رجوی تلویحا در این نشست ها به اعضای معترض و خواهان جدایی گوشزد می کرد که در صورت برگشت به ایران شکنجه و اعدام در انتظار آنهاست ولی بازگشت آنها به داخل کشور برای مجاهدین خلق سود دارد چرا که دست سازمان را باز می گذارد که علنا تبلیغ نماید اینها با رژیم واطلاعات ایران همکاری کرده اند و آنها را بزعم خودش بسوزاند.
رجوی در این نشست ها تعارفات گذشته را کنار گذاشت و اعلام کرد هر فردی که منبعد اعلام جدایی کند در مرحله اول به مدت 5 سال در زندان های سازمان در اشرف نگهداری میشود تا اطلاعاتش پاک شود و بعد از آن ما آنها را تحویل دولت عراق(رژیم صدام) خواهیم داد که هرجور صلاح می دانند با آنها برخورد کنند.
رجوی اضافه کرد حتما می دانید در عراق برخلاف کشورهای اروپایی شما بواسطه حمایت ما در عراق پذیرفته شده اید و هرگاه ما چتر حمایتی خود را از شما برداریم و به دولت عراق اعلام کنیم که این افراد دیگر عضوما نیستند باید بجرم ورود غیرقانونی به خاک عراق که محکومیت آن حداقل 10سال زندان است حساب پس بدهید.
رجوی در ادامه به خاطر اینکه ته دل اعضای خواهان جدایی را خالی کند گفت لابد می دانید وضعیت زندان های عراق مثل زندان های خودمان نیست و با شما به زبان دیگر برخورد خواهند کرد.
رجوی در این نشست ها اعضایی که درخواست جدایی داده بودند را افرادی بی سروپا نامید که به اعتبار سابقه عضویت شان بدنبال گرفتن باج از سازمان هستند.
بعد از اتمام نشست های رجوی، سلسله جلساتی در داخل مقرها تحت عنوان صفر صفر و صد صد ، دیگ، عملیات جاری و انقلاب پذیری همگانی در دستور کار فرماندهان قرار گرفت که هدف اصلی آن ایجاد ترس و وحشت در میان اعضا و تحت فشار قرار دادن آنها برای اظهار ندامت از جدایی و بازگشت مجدد به داخل تشکیلات بود، ولی به رغم تمامی این فشارهای روحی و روانی تعداد زیادی از اعضا بر درخواست جدایی خود اصرار کردند و زندان مخوف و بدنام ابوغریب را بر ماندن در تشکیلات رجوی ترجیح دادند.
البته رجوی در برخورد با این اعضا از آنها امضا گرفت که به درخواست خود به ایران خواهند رفت و در گام نخست هیچ حرفی از اینکه این اعضا را قرار است به زندان ابوغریب بفرستند نبود. بعد از نشست های اولیه و گرفتن امضا پذیرش مخاطرات عبور از مرز و میادین مین از اعضای ناراضی و خواهان جذایی آنها را با افسران مخابرات(اطلاعات)عراق از زندان های اسکان خارج کردند ولی بعد از چند ساعت اعضا متوجه شدند که خودرو آنها در مقابل زندان ابوغریب متوقف شده است. و بدین گونه بجای اعزام به ایران از زندان ابوغریب سر دراوردند.
اعضایی که تجربه اسارت سالیان در زندان ابوغریب را دارند در خاطرات خود گفته اند نفس ملیت ایرانی بودن روزانه سهمیه شلاق داشت و این اعضا در بدترین شرایط و بدون کمترین امکانات زندگی می کردند. در زمستان از آب گرم برای استحمام خبری نبود و در گرمای شدید عراق از داشتن حتی پنکه محروم بودند. سهمیه شام و نهار آنها یک لیوان لوبیا بود و سالیانه و در مناسبات اعیاد و جشن های حزب بعث به آنها مقادیر ناچیزی گوشت و برنج داده میشد.
این سرنوشت نسلی بود که سالیان از بهترین سالهای عمر و جوانی خود را به پای رجوی هدر داد و فریب وعده های فریبنده او را خورد. و اینک به چشم می دید در سازمانی که داعیه آزادی برای مردم ایران را داشت و وعده داده بود که در مدینه فاضله او از زندان خبری نخواهد بود چگونه اعضایش را فقط به جرم درخواست جدایی و برخورداری از حق انتخاب مسیر زندگی آینده به زندان مخوف ابوغریب می فرستد!؟
خوشبختانه دست تقدیر و اراده خداوند موجب سرنگونی رژیم صدام و آزادی این اعضا از زندان ابوغریب و بازگشت آنها به کانون خانواده و سال های بعد تشکیل خانواده گردید و آنها سرانجام طعم شیرین زندگی و آزادی را چشیدند و روسیاهی به رجوی ماند، تا عبرت تاریخ گردد.
علی اکرامی

