ساکنین کمپ اشرف ۳ و اسارتی بی پایان

حصاری تنگ، فضایی بسته، سیم خاردارها و فنس های فلزی، همه و همه حکایت از یک گروگان گیری سیستماتیک و تشکیلاتی در سازمان تروریستی مجاهدین خلق در آلبانی دارد. خانواده های این قربانیان حق ملاقات و تماس با فرزندان خود را ندارند. سالهاست این اسرا از تمامی حقوق انسانی خود محروم هستند. اقدام به نگهداری […]

حصاری تنگ، فضایی بسته، سیم خاردارها و فنس های فلزی، همه و همه حکایت از یک گروگان گیری سیستماتیک و تشکیلاتی در سازمان تروریستی مجاهدین خلق در آلبانی دارد. خانواده های این قربانیان حق ملاقات و تماس با فرزندان خود را ندارند. سالهاست این اسرا از تمامی حقوق انسانی خود محروم هستند. اقدام به نگهداری اجباری این اشخاص به رغم اراده و میل آنان انجام شده است. اگر این امکان فراهم شود که با تک تک آنان گفتگو و مصاحبه ای انجام شود، بی شک به نتایج قابل توجهی خواهیم رسید مبنی براینکه آنان سالها با زور و اجبار در آنجا تحت اقامت اجباری قرار گرفتند.

اسارتگاه اشرف 3 در نزدیکی روستای مانز استان دورس کشور آلبانی ، محل نگهداری این انسان های فریب خورده و شستشوی مغزی شده است.

زنان و مردانی پر تعداد، در چند خیابان محدود این اسارتگاه، بی هدف اینطرف و آنطرف می روند، هرگز لبخندی بر لبان هیچ کس نخواهید یافت. هرگز کسی حق ندارد درون این حصارها را ترک کند، شاید در فیلم ها و قصه ها، فقط فرار از زندان را شنیده باشید، اما هستند مردان و زنانی که موفق شدند از میان این حصارها، دست به فرار بزنند و برای همیشه خود را نجات بدهند. اما گرد یاس و ناامیدی سنگینی روی همه ی گروگان های این اسارتگاه ، پاشیده شده است، برخی از آنها سالهاست که در میان این حصارهای خشن و حصارهای نامرئی ذهنی خود در اسارت بسر می برند. همه باید خود را اثبات کنند، همه باید اعتماد تشکیلات را جذب کنند، هرگز اما به کسی در این سازمان چنین متاعی هدیه داده نشده است، فقط با مرگ است که این هدیه به جسدی بی جان ، تقدیم می شود و با الفاظی چون : مجاهد صدیق ، پرواز جاودانگی، مجاهد لم یرتابو و … نام برده می شود.

برده داری مدرن یا گروگان گیری تشکیلاتی، گویا دو مفهوم جدید برای سازمانی است که انسانیت ، هویت و فردیت هر شخص را در این اسارتکده، به گروگان گرفته است.

به گفته رهبران این سازمان، حکم خیالی آزادی این گروگان ها فقط در صورت سرنگونی حکومت ایران صادر خواهد شد و گرنه باید تا پایان عمر خود در این اسارتگاه مخوف به نام ” اشرف ” بسر برده و جان به جان آفرین تسلیم کنند. مرگ پایان حیات مادی هر انسان در این باصطلاح قرارگاههاست.

همه ساکنین اجباری این محل افسرده و دل مرده هستند، اکثرا سنین بالای 60 سال را تجربه می کنند، از انواع بیماری ها رنج می برند و دسترسی محدود به امکانات اجتماعی و پزشکی دارند و نزدیک به چهل سال است که در تجرد اجباری بسر می برند. سالهاست صدای هیچ کودکی در این اسارتگاهها شنیده نشده است. صدای شادی و جشن واقعی هرگز در این سازمان به گوش نرسیده است. اکنون در اشرف 3 و در آلبانی، هر از چند گاهی جسدی بی جان در سکوت و بایکوت تشکیلاتی، در خفا پشت خودرویی افکنده شده و به سوی گورستان روستای مانز روانه شده و به خاک سپرده می شود و داستان واقعی مرگ زنان و مردان به همراه جسد آنان گویا برای همیشه دفن می شود.

در حقیقت سازمان تروریستی مجاهدین خلق، هم خانواده های اعضای سازمان را در غمی بی پایان فروبرده و شادی و شادکامی را از آنها گرفته و هم فرزندان آنها را در اسارتگاه اشرف 3 در اقامت اجباری نگه داشته است و همه را یکجا به گروگان گرفته است و تا کنون هیچکدام فرصت زندگی آزاد را نیافته اند.

لعنت خدا و خلق بر آنانی باد که آسایش و زندگی مردم را از بین بردند.

محمدرضا مبین