آنان که رفتند
چند روز پیش در یکی از مقالات، عکسی دیدم که خاطراتی از دوستان قدیم را برایم زنده کرد. دوستانی که در رنج و تلاش خود در سیطره فرقه مجاهدین بودند. رجوی، سرکرده این فرقه، با سوار شدن بر خونها و فداکاریهای بینام و نشان دیگران، خود را قهرمان مینامد. این فریب بزرگ، مظلومیت کسانی را […]
خانواده کابوس رجوی – قسمت آخر
در مقاله قبلی گفتم که بعد از جدا شدن از فرقه جنگ من و خیلی های دیگر آغاز شد که فرقه رجوی فقط بخاطر چندرغازی که به نفرات میداد دنبال اطلاعات بود چه از خانوادها و چه از نفرات اینجا . من بعد از خبر فوت خواهر پیمان کوردامیر خوب فهمیدم که فرقه رجوی میخواهد […]
خانواده کابوس رجوی – قسمت چهارم
در مقاله قبل شرایط را تا قبل از رفتن به آلبانی برای خوانندگان عزیز تشریح کردم. وقتی که قرار شد به آلبانی برویم، از روز قبل مسئولین مالی آمدند و پولهایی که میبایست به آلبانی فرستاده شود به نفرات دادند تا دولت آلبانی نفهمد پول چگونه به آلبانی میآید. به من ده هزار دلار داده […]
خانواده کابوس رجوی – قسمت سوم
بله قبلاً گفته بودم که در لیبرتی عراق جنگ خانواده ها شدت گرفته بود که رجوی نفرات را با پوشاندن صورت خودشان برای جنگ میفرستاد. کسانی که خانواده آنها نیامده بودند را گسیل میکرد و قبل از رفتن هم آنها را خوب توجیه میکردند که از جنگ با این خانوادهها کوتاه نیاید و اگر دست […]
خانواده کابوس رجوی – قسمت دوم
همان طور که در مقاله قبلی هم گفتم، در لیبرتی که بودیم نفرات سازمان ملل هم به قول رجوی مزدور وزارت اطلاعات بودند. هر روز یک مدل بریفینگ میآمد که نفرات سازمان ملل به دنبال عضو گیری برای رژیم ایران هستند و تا کنون چندین نفر را تحویل رژیم داده اند. هر روز یک مدل […]
خانواده کابوس رجوی – قسمت اول
کمی به گذشته برمیگردیم در عراق و زمانی که صدام دوست عزیز رجوی رفت و آمریکا آمد و بعد تشکیل دولت عراق و باز شدن مسیر خانوادهها. در ابتدا یکسری از خانوادهها از اروپا میآمدند تا اقوام و فرزندانشان را ملاقات بکنند. مدتی گذشت زمزمه این شد که خانواده فلانی آمده و مهمان فلان قرارگاه […]
آه مادران چشم انتظار دامان رجوی را گرفت
در ابتدا باید بگویم علت این که این موضوع را مینویسم از حرفهای سرکردگان خنده ام گرفت که هر چیزی پیش میآید توی بوق میکنند که دیگر تمام است دکل باز هم دیده شد . سالیان سال است که این فرقه دم از سرنگونی میزند ولی باز هم درجا میزند و درجا میزند. علتش این […]
خاطراتم از ۲۹ سال حضور در سازمان فریب کار مجاهدین خلق – قسمت اول
من غلامرضا شکری متولد بیجار کردستان که در تاریخ 12 آبان 1347 به دنیا آمدم. تا سه سالگی در کردستان بودم و بعد از آن به خاطر کار پدرم به کرمانشاه یکی از استانهای بزرگ ایران سفر کردیم و زندگی را در آنجا شروع کردیم. من درس ابتدایی را در محله تازآباد به پایان رساندم […]
چرا موارد نقض حقوق بشر در کمپ های مجاهدین خلق را نمی بینید؟!
طی چند روز گذشته ابتدا صحبتهای جاوید رحمان، مسئول سابق حقوق بشر در امور ایران را دیدم که سریع رفتم سایت مجاهدین را نگاه کردم که ببینم چه واکنشی دارند. فقط باید ابتدا این را بگویم که (از یکی سوال کردند که دزد کی بود چند بار قسم خورد که یکی دیگر گفت یک بار […]
دروغ بزرگ رجوی به اعضا
سالهاست که از فرقه رجوی بیرون آمدهام ولی هیچ گاه یک سری موضوعات فراموش نخواهد شد. سال ۱۳۷۴ در این سال نشستهایی گذاشته شد که به نام حوض نامگذاری شد. در ابتدا میخواهم بگویم که شیادی رجوی تا چه حدی بود که آن نشستها را برگزار کرد تا مانع از خروج آدمها بشود . زمانی […]
فشار مجاهدین خلق به نیروهای خواهان جدایی
با سلام خدمت دوستان امروز عصر با یکی از دوستانم که به دیدن من آمده بود گفتگو می کردیم . او نحوه خروجش از سازمان را برایم تعریف می کرد که توی حرفهایش چندین نکته جالب بود که فرقه رجوی با چه شیادی فشار به نفرات می آورد تا از سازمان خارج نشوند و یا […]
گوبلز باید از رجوی میآموخت
نمیشد که جواب ابلهان را نداد. چند وقت پیش فرقه رجوی با وارد کردن دو زن از دور خارج که مشخص است برای آنها نوشتاری گذاشته اند بیایند در رابطه با واقعیتهای که جدا شدگان گفته اند حرفی بزنند تا کمی دل مریم را خوش بکنند که مشخص است وقتی حرفهای جدا شدگان به جای […]