ازنظر این نوچه ی تازه، هر کار رجوی – وحتی مردنش- خیر مطلق است!

این یکی که ظاهرا وآنهم درخارج به باند رجوی پیوسته و درگروه طبل وشیپور این باند فعالیت میکند، فکر میکند که وارد شدن به دنیای تحلیل گری و…، براحتی شیپور زدن است!
صحبت از اباذر نوری زاد است که باخواندن نوشته اش و آگاه شدن ازافکارش، نشان میدهد که اسم بی مسمائی برایش گذاشته اند وچه آرزوهای خیرخواهانه ای دراین نامگذاری او بوده که ببار ننشسته است!
نام نوشته ی شعر وشعارو نثر گونه او " نبرد آخر " نام دارد که باند رجوی  دراسیتصال و تشنه ی جذب نیرو، با خوشحالی تمام آنرا منتشر کرده است.
ابوذر نوری زاده که فرق بین ترانه خواندن و تحلیل سیاسی را نمیداند، دراین نوشته ی سرتا پا شعاری وتخیلی خود نوشته است:
"… دم مسعود رجوی گرم هر جا که هست. یعنی چه؟ یعنی هر جا که هست و هر کاری که دارد میکند نوش جانش. نوش جان خودش و رفقایش و مردمش. آن سیستمی که راه انداخته، آن سازمانی که تثبیت کرده، بزرگ شده و میبینیم چه میکند. و او بیش و پیش از همه میداند چه در سر دارد. یعنی از همان اول محصول نهایی سازمان را معرفی کرده بوده. روزهای پر شکوه رهایی ابدی از آخوند ".
این مرید تازه ی رجوی بهتر بود که این شعر را  درحق رجوی میآورد که:
آنکه تاج سر من خاک کف پایش بود
ازخدا میطلبم تا به سرم باز آید!
تا نوشته اش، احساساتی تر جلوه کند!
اوهم مانند دیگران نمیتواند در برابر خبرمرگ رجوی که بطور صریح  از طرف ترکی الفیصل (وزیر اسبق اطلاعات عربستان وازبانیان اصلی داعش وطالبان) اعلام کرد، موضح صریح خود را داشته باشد ومثلا باو بگوید که " مردک این چه حرفی است درباره ی کسی که می زنی که خورشید صرفا بخاطر او طلوع میکند وحالا که او نیست، ممکن است نکند وبشریت و دنیای زنده ی زیرمجموعه ی خورشید ازبین برود به حالت بسیار شدید تر از یک زمستان اتمی "!
خوب هموطن! اگر رجوی بانی این خیر بزرگ شده، چرا سازمان مورد علاقه ات موضع رسمی درمورد سخنان صریح شاهزاده ی عربستانی نمیگیرد!
اما از درون مبهم گویی هایت، فهمیده میشود که تو هم خبر شاهزاده ترکی فیصل را بکلی نادرست نمیدانی و در مورد رجوی  با زبان بی زبانی میگویی: " فرقی نمیکرد بود ونبودش" وبنوعی اذعان داری که وظایف رجوی را زوج سیاسی- مریم – ترکی فیصل انجام خواهند داد ورجوی هرچه هم که نکند، بازهم نوش جانش!!
این نوع نوش جان گفتن شما دقیقا بمعنی این است که کسی نباید ازمرگ فیزیکی یا سیاسی رجوی سئوالی بپرسد! چرا که بودن وعمل کردن او، فرقی با نبودن و کار نکردنش ندارد وبدون آنکه متوجه باشی، رجوی را به موجود جمادی تبدیل کرده اید که البته با این وجود قابل احترام هم باید باشد وآنهم به فراوانی!!
آیا این نوع قابل احترام بودن، شبیه احترامی نیست که به بت های بی زبان گذاشته میشد؟!
ابوذر خان چنین ادامه میدهد:
"…جدایی دین از حکومت. حکمی محتوم و پاک شده به آب هفت دریا…..".
واقعا؟!
پس مسئله ی نائب امام زمانی مسعود رجوی چه میشود؟ با کدام عقل ومنطق پذیرفته اید که رجوی ویا یادگارهای اصیلش، ازاین امتیاز کاملا مذهبی که داغ ودرفش، نیرنگ وریا به اسرای خود حقنه کرده اند، میگذرند وطبق  استناد کدام انتقاد جدی که دراین مورد ازخود کرده اند؟!
 دراین مورد، چه توضیحی برای شماداده وقانع تان کرده اند!
همچنین:
"… مجاهد از خود نمیگوید و از آخوند میگوید. با همین شدت دقیقا. همان قدر که آخوند درباره مجاهد تنها دروغ میگوید، مجاهد درباره آخوند تنها راست میگوید. هر چه آن سو به وفور مییابی، این سو ضدش را به وفور می یابی و برعکس ".
تنها گروهی که شب روز به تبلیغ نام خود مشغول است، همان مجاهدی است که شما ازآن نام بردی!!
آیا درپاراگراف فوق ازمسعود رجوی مجهول المکان و مشکوک الحیات، چیزی نگفتید و ادعا نکردید که وجود وعدم وجود (کار کردن و منفعل شدن) او عین هم است و بانی وباعث خیر وبرکت؟؟!!
درمورد دیگر باید گفت، آنان که زیاد ازباند رجوی میگویند، اعضای خانواده های گرفتارند و آخوند جماعت توجه چندانی باین موضوع ندارد!!
ترانه خوانی های این دیر آمده، ادامه پیدا میکند:
"…هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت. بالاخره هر رفتی یک آمدی دارد. حالا تو خیانت و سرزمین فروشی را برگزیدی. عواقبش هم دارد از راه میرسد. که مقاومت از هر سو… امر سرنگونی را تمیز دارد پیش میبرد ".
یعنی چه؟
ما برای کشف معنی این سخنانی که هذیان گونه است، ازچه کسی باید کمک بگیریم؟!
دوباره:
"… به گروهک تروریستی منافقین نه چهل سال، که همان شش ماه خودشان را فرجه دهند. در بهترین دمکراسی خاورمیانه تحقق چنین امری مثل آب خوردن باید باشد…؟ یک انتخابات میگذاریم بساطش را هم بین المللتان بچیند. اصلا خود اوباما و پوتین هم بیایند نظارت. هر که خواهان نابودی این گروهک تروریستی ست هم حتما بیاید رای بدهد. ببینیم چه میشود. فکر میکنم پیشنهاد معقولی ست. تا جهان یک شش ماه تروریسم مدل منافقین کوردل را هم تجربه کند. تا تمام قسم و آیه های شما حقیقت یابد ابدی. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. هر تروریسمی که مردم بیشتر پسندید. نوش جانش "!
صدام با بذل وبخشش بی نظیر نه 6 ماهه، بلکه  نزدیک سی سال به این باند فرصت داد تا هرچه خواستمخیرانه انجام دهند وما در عمل دموکراسی پیاده کرده درسطح کوچک از طرف گروهک تروریستی شما را دیدیم!!
چرا یک  انتخابات داخلی  برگزار نکرده تا الگویی برای بهترین دموکراسی درخاورمیانه باشد؟!
اگر بگویید که صدام دیکتاتور بود واجازه ی برقراری دموکراسی را به احدی وازجمله سازمان شما نمیداد، درآنصورت از شما سئوال خواهم کرد که چگونه سفره ی خود را درکنار سفره ی این دیکتاتور پهن کرده و گفتید که دموکراسی موقوف؟!
آیا این بدان معنی نیست که درکنه ماهیت این فرقه ی مهجور، رگه های اندکی هم از دموکراسی وجود ندارد که هیچ، بلکه هروقت لازم دید در خاک یک حکومت متخاصم اردو می زند، به ارتش آن کمک میکند وخود نیز درگرما گرم جنگی که به هرحال سازمان ملل متحد هم به تجاوزکارانه بودن آن ازطرف عراق اذعان نمود، به ستون پنچم فعال دشمن متجاوز تبدیل میشود؟!
البته عملی شدن این پیشنهاد در زمانی ممکن است که اکثریت بزرگ مردم خواهان آن باشند که هیچ نشانه ای دراین مورد نیست ودولت هم بی کار نیست که پیشنهاد هر ازراه رسیده ای را قبول کرده و مثلا رفرانوم بگذارد تا شما ها دررفراندومی که به هیچ وجه عملی نیست، برنده شده و زمام امور کشور را دردست گرفته ودموکراسی نوع اشرفی تان  را دراینجا برپادارید!
کسی دراینجا هرفکری هم که بکند، به این گزینه ی پیشنهادی شما، ابدا فکر نمیکند و بهتر است خودتان این انتخابات را درداخل تشکیلات خود برگزار کرده وآثار خوب آنرا درمعرض قضاوت عامه قرار دهید!
تا تشکیلات شما شکل اصولی پیدا نکند، ماطرح این درخواست ها ازطرف شما را ژاژ خائیدنی بیش نمیدانیم، بقیه را خود دانید!
فرید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا