مجاهد دیروز، هوادار امروز! هوادار امروز، منتقد جدی فردا!

یکی از کارکردهای آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی، به کشتن دادن هزاران نفر در بیراهه های سیاه مبارزه ی فرمالیستی خودشان است. مبارزه ای که نوک تیز پیکان آن، به طرف اعضای داخلی سازمان نشانه گیری شده است!

صدها و هزاران نفر از اعضای سازمان که روزگاری بدنه ی اصلی آن برای ” سرنگونی ” به حساب می آمدند و توسط این زن و شوهر در روند مغزشوئی قرار داشتند ، طی سالیان یا کشته شدند و یا شرایطی را ایجاد کردند که به حاشیه رفته و بعنوان یک H ، یا هوادار کاذب ماندند و یا سازمان را ترک کرده و بعنوان منتقد سازمان، رودروی رهبران شیاد سازمان ایستادند.

این کل کارکرد مبارزاتی ! آقای مسعود رجوی و همسر سومش مریم رجوی بوده است، که بجز ضرر چیزی را عاید “خلق قهرمان” نکرده است .

واقعیت این است که اگر روزی برسد که عضوی در سازمان نماند، این دو رهبر خودخوانده و خود منتسب ول معطل خواهند بود و باید بساط شیادی خود را در جای دیگری بگسترانند! پس به قول مسعود رجوی ” بهرقیمت ” باید همه در سازمان نگه داشته شوند، حتی بعنوان آخرین راه حل ، می توان اعضائی که اصرار بر جدائی دارند را در حاشیه بعنوان یک هوادار حفظ کرد.

اهرم کمک مالی که حق هر عضو سازمان می باشد و بعنوان حق و حقوق پناهندگی محسوب می شود، در یک توطئه ی کثیف بصورت سرجمع به رهبران سازمان داده می شود، که آنها هر طور می خواهند در موارد دلخواه صرف کنند! این امر موجب شده است کسانی که از سازمان جدا می شوند بدون حق و حقوق قانونی خود در کشور آلبانی رها شوند! سازمان هم از این امر سوءاستفاده کرده و تمام تلاش خود را می کند تا جداشدگان را با اهرم کمک مالی ، آرام و تحت الحفظ خود نگه دارد که حداقل از جنایات سازمان پرده بر ندارند! این حق السکوت ننگی است ابدی بر چهره کثیف و خونین رهبران سازمان که بدلیل فقدان مشروعیت مجبور به باج دادن به جداشدگان است تا دست به افشاگری نزنند!

در همین رابطه و در آخرین مورد، یک جداشده ی عزیز را با دستنوشته ای اجباری به میدان آورده است که ثابت کند، او هوادار سازمان مجاهدین است!

اما به این سئوال مهم و اساسی جواب نداده است که :

چرا یک مجاهد لم یرتابو و برگشت ناپذیر ، به تمامیت دستگاه رجوی “نه” گفته و جداشده است ؟

مگر سالیان در بوق و کرنا نمی کردند که مجاهد انقلابکرده مریم! ابدالدهر مجاهد باقی خواهدماند! پس چه شد؟ چرا عضوی که سالها در مناسبات رجوی بوده است، اینک جداشده است ؟

در قدم اول، اصلا مهم نیست که او از سازمان مستمری خود را دریافت می کند یا از کمیساریا؟

این امر مهم است که جداشدن این عضوسازمان یک ” نه ” بزرگ به رجوی است و به این کار می گویند بریدن از رجوی ها!

دستنوشته ی اجباری و فرمایشی رجوی ها چنین است :

” نامه دریافتی از شهرام نصیری
اینجانب شهرام نصیری با مرزبندی قاطع با رژیم ، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران از لیبرتی در عراق به آلبانی منتقل شدم و کلیه مسایل حقوقی و هزینه های سفرم در انتقال به آلبانی را سازمان حل کرد. ولی بعد از انتقال به آلبانی تصمیم گرفتم که مسیر زندگی ام را عوض کنم که در این زمینه هیچ مشکلی وجود نداشت و سازمان همواره با کمک مالی من را مورد حمایت قرار داده و مشکلاتم را حل کرده تا در آلبانی در دام رژیم نیافتم و بابت این کمک مالی سپاسگزارم.

اما علت دست به قلم شدنم برای نوشتن سطور حاضر تاکید مجددی است بر اعلام مرزبندی با رژیم و دوری از دار و دسته مزدوران آن. من بعنوان هوادار سازمان هیچ شیطان‌سازی علیه سازمان را نمی‌پذیرم و به همین دلیل بارها در رابطه با خودم همین مزدوران مقاله نوشته‌اند و می‌گویند که من هوادار دو آتشه مجاهدین هستم یا اینکه من اگر کسی علیه سازمان حرفی بزند در برابر او می ایستم و موضع قاطع می‌گیرم، بله من آزاد هستم که عقایدم را که همانا هواداری از سازمان مجاهدین است را اعلام کنم و در برابر هر آنکس که خرده بر من میگیرد موضع خودم را دارم. حضراتی که بر علیه من مقاله سرایی می کنند ادعا دارند که خانواده‌ها در داخل به آنها کمک میکنند و آنها هم علیه سازمان در شبکه‌های اجتماعی قلم فرسایی می کنند. من به عنوان هوادار سازمان این اقدامات شنیع را محکوم میکنم. راستی این مزدوران چرا در رابطه با فقر و فلاکت مردم چیزی نمی نویسند مگر سفره ها خالی و قبرستانهای پر را نمی بینند. در آخر من باردیگر ضمن مرزبندی قاطع با رژیم و مزدورانش اعلام میکنم که بعنوان یک هوادار سازمان مجاهدین افتخار میکنم و همواره بر تعهداتم پافشاری می کنم. امضا شهرام نصیری۶ دسامبر ۲۰۲۰ “

به به ، چه مبارک است این آزادی!
هر کسی که مختصر آشنائی با سازمان دیکتاتور رجوی داشته باشد، بخوبی می فهمد که این جداشده بخاطر گرفتن حق و حقوق قانونی خود از سازمان ( که در یک توطئه ی کثیف به سازمان داده می شود و به تک تک اعضاء داده نمی شود)، مجبور به این نوشته سازی ها شده است!
ای کاش همه ی اعضای سازمان ، جدا شوند و آزاد بشوند ، از سازمان هم هواداری بکنند!!!

اتفاقا این آرزوی همه خانواده هاست که بستگانشان آزاد شوند، قدم به جامعه ی آزاد بگذارند، حالا از سازمان هم ، مدتی حقوق به یغما رفته و دزدیده شده ی خود را بگیرند!

اما آیا در دنیای آزاد و در مواجهه با فضای آزاد و گسترده ی مجازی ، این جداشدگان تا به ابد هوادار باقی خواهند ماند؟

این سئوالی است که جوابش قطعا نه است .

وقتی اعضای سازمان از زیر چتر سرکوب و مغزشوئی رجوی ها خلاص می شوند، ابتدا در یک مرحله ی ناباوری وانکار بسر می برند واین طبیعی است که نتوانند سرمایه ی کاذب سالیان خود را به یکباره از دست داده و کیلومتر خود را صفر کنند!

مرحله ی بعد رسیدن به ” شک و تردید” است و این مرحله است که رهبران شیاد سازمان از آن هراس دارند! چرا که هر انسان منصفی اگر کلاه خود را قاضی کند وبا در نظر گرفتن واقعیت های موجود ، پروسه خوانی کرده و گذشته ی خود در سازمان را بازخوانی کند! آنموقع است که زهوار مبارزه ی کشکی رجوی ها در خواهد رفت!

بنظر من ، مرحله سوم برای رجوی ها خطرناکتر از مراحل قبلی است ، چرا که در این مرحله نوبت به دادخواهی و عمر از دست رفته می رسد! دراین مرحله افشاگری ها شروع شده و واقعیت ها عیان می شود، پرده ها به کناری رفته و جنایات رجوی ها بیان می شود!

اما اکنون من بعنوان یک جداشده ، خطاب به این دوست سابقم ، عرض می کنم که بله در ایران فقر وجود دارد، من هم هرگونه فقر و فلاکت در جامعه ی ایران را محکوم می کنم، در هر جامعه ای فقر وجود دارد، اما این فقر هزاربار شرف دارد به حیات ننگین در درون سازمان با آن مغزشوئی های فراوان!

دوست جداشده ی امروز که خود را هوادار آن سازمان می دانی! تو خودت بهتر از من می دانی که اگر به گفته هایت ایمان داشتی ، در همان سازمان لعنتی می ماندی و به قول آنها مجاهد باقی می ماندی! پس جنایاتی را دیدی که به آنها پشت کردی! اما از طرفی هم باید در شرایط سخت آلبانی زنده و سرپا بمانی! می دانم! سخت است! پس به شما حق می دهم که فعلا! هوادار بمانی تا بعد… شما که جداشدی، پس انتخاب کردی که به مناسبات رجوی و عملیات جاری وغسل هفتگی و همه ی بردگی های رجوی “نه” بگوئی ! که این خیلی مبارک است.

رجوی ها هم نباید خود را گول بزنند، این “نه” ، همان مهر باطل شدی است که می گفتیم با هر جدائی بر پیشانی رهبران این سازمان می خورد!
ای کاش روزی برسد که همه ی اعضای دربند و کنونی سازمان ، از رجوی ها و مناسبات برده داری آنها جدا شده و در آلبانی “هوادار” بشوند! بقیه ی مسائل را زمان حل خواهد کرد!

زمان نشان خواهد داد که آیا این باصطلاح هواداران! هوادار باقی خواهند ماند؟ یا رفته رفته به یک منتقد جدی علیه سازمان دیکتاتور رجوی مبدل خواهند شد!

به امید آزادی تک تک اسرای دربند رجوی . . .
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا