باقی مانده ریاست جمهوری بوش و استراتژی دوسالانه سرنگونی

همکاری با بیگانگانبدنبال انتخاب بوش به ریاست جمهوری آمریکا و پیاده کردن استراتژی جدید در منطقه و حمله به افغانستان و عراق و بدنبال سقوط حکومت دیکتاتور عراق،فرقه رجوی بزرگترین حامی و پشتیبان خود را از دست داد.

با اولین تهدید و تک هواپیماهای نیروهای ائتلاف ماهیت دروغین مبارزه ضد امپریالستی اش رو شده وبه دستور مستقیم او ارتش باصطلاح آزادیبخش پرچم سفید بالا برده و با برچیده شدن پایگاهها و جمع آوری نیروهایش در اشرف و با انهدام باقی مانده ادوات جنگی خط بطلانی براستراتژی مبارزه مسلحانه و ارتش آزادیبخشش کشیده شد.

او که برای بقدرت رسیدن خود تاکنون فاقد هرگونه پرنسیب انقلابی بود این بار نیز تمامی شعر و شعارهای ضد امپریالستی اش را فراموش کرده و برای توجیه حضور نفرات فرقه اش در اشرف وخالی نبودن استراتژی سرنگونی و برای اعلام همسوئی با نیروهای آمریکائی ابتدا "خط موازی "را تبلیغ کرد.

رجوی که فکر می کرد این بار نیز همانند سال 61 می تواند با بستن قرارداد صلح صوری با دشمن خونین مردم ایران و در پیش گرفتن راه خیانت و جاسوسی در جبهه های جنگ تجربه دوران گذشته را تکرار کند، در یک خط دست به همکاری اطلا عاتی و جاسوسی با نیرو های آمریکائی زد.

عملکرد اولیه نیروهای سازمان بعد از سقوط صدام و حضور در سیطره ها و بازرسیهای نیروهای آمریکائی در گلوگاههای مواصلاتی عراق و بخصوص استان دیالی در راستای به تحقق رساندن همین خط بود.

آنان حتی برای خوش خدمتی و اثبات همکاری خود، کاروانهای مشتاق زائران کربلا را در بازرسیها دستگیر و با عنوان جاسوسان و عوامل ایران تحویل نیروهای آمریکائی می دادند.

از طرف دیگرهمکاری با صدام و در لیست تروریستی قرار داشتن سازمان رجوی، آنها را بر آ ن تلاش وا داشت تا جهت پاکسازی عملکردهای گذشته نزد آمریکائیها و به خیال خام از لیست در آوردن فرقه هرگونه خیانت و همکاری را انجام دهد.

مریم عضدانلو اندکی قبل از تهاجم نیروهای ائتلاف به پاریس گریخته و در یک تلاش عجولانه سعی در نفی مبارزه مسلحانه و جا انداختن سرنگونی رژیم از طریق مراجعه به آرا عمومی تحت عنوان راه حل سوم کرد.

او که یک شبه با درآوردن یونیفرم نظامی، جانشینی فرماندهی ارتش خود را کنار گذاشت با انواع تشبثات و کرشمه های دیپلماتیک وبا انواع رنگ و لعاب عوض کردن ها در فرانسه، سعی دردموکراتیک جلوه دادن فرقه و مناسبات خود نمود تا شاید موفق به خروج از لیست تروریستی آمریکا شود.

با انتخاب مرحله دوم ریاست جمهوری بوش، رجوی در صدد همکاری کاری تری با نیروهای ائتلاف بویژه آمریکا افتاد و با تحلیل استراتژی جدید " جرقه و جنگ " به فکر سرنگونی کوتاه مدت رژیم ایران از طریق نیروهای آمریکائی افتاده است.

او که بتازگی دست صلح! [ تسلیم] به سمت دشمن شماره یک!!! یعنی امپریالیسم آمریکا دراز کرده است چنین تحلیل میکند، با توجه به دشمنی آمریکا با ایران طی سالیان بعد از انقلاب و موقعیت پیش آمده حاضر و حضور نیروهای نظامی آنان در همسایگی ایران و مخالفت جمهوری اسلامی با سیاست اشغالگری آمریکا در منطقه، خود بهترین عامل و موقعیت برای شروع حمله نیروهای آمریکائی به ایران می باشد و معتقد است کوچکترین جرقه می تواند بهانه ای برای جنگ بین ایران و آمریکا شده که در این صورت سازمان بعنوان اولین نیروهای پیاده مجددا مسلح شده و درخدمت ارتش مهاجم قرار گرفته تا رژیم ایران را سرنگون کند.

همنوائی اعضای شورا در طی ماههای گذشته و اشاره به سرنگونی 2 ساله رژیم و با توجه به پیام 12 تیر امسال رهبر فرقه، خود مبین این ادعاست که تمامی تلاشهای آنان عجو لانه و در جهت اختلاف اندازی و مهیا کردن عوامل جرقه و در نهایت شرایط جنگ می باشد.

نگاهی مختصر به تیتر اخبار و سخنرانیها و سایتها و رسانه های فرقه در سال گذشته خود بیانگر این واقعیت می باشد که آنان مذبوحانه در صدد شیطنت و استفاده از شکافهای موجود بین نیروهای ائتلاف و ایران بوده تا مهیاگر جنگی دیگردر منطقه باشند.

مهمترین محورهائی را که رجوی برای ایجاد جرقه و بقول خودش بهانه دادن دست پنتاگون برای دستور حمله به ایران را در این مدت در دستور کار قرار داده است به شرح زیر می باشد:

1 –دامن زدن به شایعه، کمک ایران به تروریستها و خرابکاران در عراق

بعد از استقرار نیروهای ائتلاف و تشکیل دولت ملی عراق گروهای مخالف عراق سعی در ایجاد نا امنی و تخریب وکشتار کردند و…. رجوی بدلیل سابقه همکاری با صدام در سرکوبی ملت عراق جایگاه خوبی در افکار مردم عراق ندارد و سعی دارد با همنوائی با بعثیان شکست خورده چنین تبلیغات کند که رژیم ایران سعی در نفوذ و برقراری حکومت وابسته در عراق کند و علی رغم همسوئی و هم نشینی علنی با خرابکاران در اشرف، ایران را حامی وپشتیبان آنان معرفی میکند.

در همین راستا آنان با طرح شکایت از شیعیان در نزد نیروهای ائتلاف و دادن اطلاعیه هائی که بیشتر جنبه خبر چینی و اطلاع رسانی دارد، سعی در علم کردن تضاد بین شیعه و سنی در عراق میباشند که با یاری خدا و هوشیاری مردم ودولت ملی عراق و نمایندگان آنان تاکنون این حربه راه به جائی نبرده است و به نظر می رسد این دسیسه نیز تا حدودی برای نیروهای ائتلاف روشن و اجازه ملاقاتهای نمایندگان معلوم الحال بعثی را با آنان در اشرف را نمی دهند.

از طرف دیگر علیرغم ادعاها و اطلاعیه ها موهوم فرقه،حتی یک مورد هم از دستگیریها و سلاحها و ادوات بدست آمده از خرابکاران که توسط نیروهای آمریکائی اعلام شد مربوط به ایران نبوده و اگر چنانچه کوچکترین رد یا سلاح و هر مورد دیگری از طرف نیروهای ائتلاف پیدا می شد در رسانه ها منعکس می شد.

2- علم کردن انرژی هسته ای تحت عنوان تلاش و دست یابی ایران به بمب اتم:

رجوی که در تحلیلهایش همیشه چند فاز عقب تر حرکت می کند این بار نیز با مشابه سازی بهانه های حمله آمریکا به عراق تحت پو شش داشتن سلاحهای شیمیائی صدام،ساختن بمب اتم ایرانیها را بها نه ای برای تهاجم به ایران به نزد پنتاگون معرفی کرده است.

آنان با برگزاری کنفرانسهای خبری و مطبوعاتی اطلاعات زیادی از پیشرفتهای هسته ای ملت ایران را در اختیار غرب قرار دادند که حتی بدون در نظر گرفتن منبع و میزان و صحت و سقم آن، این اطلاعات خود به نفسه خیانت و جاسوسی علیه خلق ایران می باشد.

رجوی و دارودسته خارج کشوری او مفتخرند که مثلا اولین اطلاعات سری آب سبک و سنگین ایران که بیشتر جنبه پزشکی و داروئی دارد را افشا کردند و حتی برای بزرگ جلوه دادن جاسوسی و اخبار و اطلاعات خود و مکانهائی را که بارها از طرف بازرسان سازمان ملل یا بازرسان آژانس انرژی اتمی و یا خبرنگاران خارجی بازدید شده است را، از کشفیات سری خود دانسته وبه بوق و کرنا   کرده اند.

ولی علیرغم ادعاهای آنان که اخبار بدست آمده از طرف عوامل نفوذی از داخل جمهوری اسلامی است، ولی همانگونه که آقای ابراهیم خدابنده هم سند آنرا اعلام کردند مسئله هسته ای معامله ای بوده که رژیم اسرائیل با سازمان انجام داده و اطلاعات آنرا در اختیارشان قرارداده است. که این سند در کتاب اسکات ریتر کارشناس آژانس انرژی اتمی به آن اشاره شده است.

یادآور می شوم که علیرغم تکرار ادعاهای آنان توسط بعضی ازدولتهای غربی، همان کشورها نیز در طی چندین ملاقات و نشستهای رسمی در صدد رفع و رجوع این ابهام و تلویحا به رسمیت شناختن فعالیت های انرژی هسته ای ایرانند.

3- همنوائی هماهنگ در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران

آخرین شگردی که می تواند جنبه تبلیغاتی نیز داشته باشد نقض حقوق بشر در ایران است که معمولا در سر فصلهای شکست فرقه مورد استفاده قرار می گیرد، که بیشتر برای ردگم کنی بن بستها و شکستها برای نیروهای خود میباشد.

توجه به اطلاعیه ها و بیانیه های رهبران فرقه پیرامون دستگیری و مجازات اراذل و اوباش و متجاوزان به نوامیس مردم و انتصاب آنان به هواداری از سازمان و استمداداز سازمان های حقوق بشری، ناشی از همین حیله هاست. [ البته فراموش نمیشود که دیده بان حقوق بشر در سال2005 طی بیانیه ای 34صفحه ای سرکوب و شکنجه را در سازمان تحت عنوان" خروج ممنوع "منتشر وآنان محکوم کرد. ]

* انتصاب صدیقه حسینی بعنوان مسئول اول سازمان در اشرف برای پیشبرد خط جدید سرنگونی؛

در راستا ی عملی کردن هرجه سریعتر خط "جرقه وجنگ " رجوی همزمان با انتخاب مرحله دوم بوش، خانم حسینی را مسئول اول سازمان انتصاب کرد.

او به عنوان فردی که سالها در اروپا (انگلستان) تحصیل کرده و مسلط به زبان انگلیسی میباشد واز نظر تشکیلاتی نیز تسلط بالائی بر تحت مسئولین داشت،از نظر رجوی فرد مناسبی برای پیشبرد استراژی جدید او بود.

بنا به اخبار رسیده از درون سازمان سه محور ذیل دستور کار اول صدیقه میباشد:

1- ارتباط گیری مستمر با شیوخ و گروهای مخالف و باقی مانده افراد حزب بعث

2- همکاری وارتباط گیری با نیرو های ائتلاف و بخصوص آمریکائیها

3- جلو گیری از ریزش نیرو های سر خورده اشرف به هر طریق ممکن

علیرغم دعوتها وپذیرائیهای آنچنانی بعضی از شیوخ ورهبران گروهای خرابکار و بعثیان در قرارگاه و اعلام حمایت دروغین 5میلیونی آنان از اشرف مسئول اول راه به جائی نبرد ونهایتا منجر به اعتراض نمایندگان ملت عراق و با در خواستهای مکرر آنان، ترددات نمایندگان بعثی و…به اشرف از طرف نیروهای آمریکائی ممنوع اعلام شد.

در رابطه باهمکاری با نیروهای آمریکائی درراستای اختلاف اندازی بین نیرو های شیعه و سنی عراقی و تشدید تضاد بین نیروهای آمریکائی و ایران، بدلیل هوشیاری ملت و دولت مردمی عراق وهمچنین پی بردن بیشترفرماندهان آمریکا به واقعیات اجتماعی عراق ومشکلات پیش رو در اشغال آن کشور، نه تنها اقدامات صدیقه منجر به ایجاد "جرقه وجنگ " نشد، بلکه در دوران مسئولیت او چندین ملاقات رسمی جهت حل مسائل امنیتی بین آمریکا و ایران و دولت عراق برقرار شده که یکی از محورهای بحث نیز تروریسم و حامیان آنان و اخراج گروهای تروریستی و از جمله بر چیدن بساط فرقه رجوی از عراق است.

* از دیگر ناموفقیتهای صدیفه نیز، ریزش نیرو و خروج تعدادی از اعضا ء و نفرات اسیر فرقه به تیف ویا بازگشت به ایران بود و علیرغم اضافه کردن قوانین و محدودیتهای فرقه ای برای افراد خواهان جدائی و اضافه کردن زمان زندان خروجی و ضرب و شتم افراد، کماکان این روند ادامه داشته و دارد. بنا بر این به نظر میرسد مسئول اول انتصابی رجوی نیز نتوانست ماموریت محوله را آنطوری که مد نظر بود انجام دهد و مرحمی بر زخم عمیق رهبرش زند.

15 شهریور که سالروز تاسیس سازمان و تعیین مسئول اولی آن میباشد، و طبق روال، مسعود و مریم میبایست مسئول دیگری رابرای سازمان اعلام کنند. آنان که دو سال قبل، از کار آزموده ترین نفرات خود را برای پیشبرد سریع اهداف به راس سازمان گمارده بودند، امروز به هیچ یک از اهداف از پیش تعیین شده نرسیدند و می بایست برای باقی مانده زمان استراتژی دو سالانه یعنی تا پایان ریاست آقای بوش که حدود یکسال و اندی بیش نمانده است،نفر کار آمد دیگری را از میان زنان شورای باصطلاح رهبریش انتخاب و معرفی کند، که بنظر میرسد از میان باقی مانده افراد مستقر در اشرف کسی کار آمد تر از صدیقه حسینی وجود نداشته باشد.

با توجه به تحت تعقیب قرار گرفتن 150تن ازمسئولین فرقه بدلیل دست داشتن در کشتار و جنایت در قیام شعبانیه سال 1991 عراق از طرف دادستان انقلاب آن کشور بعید بنظر میرسد از میان مسئولین زن در پاریس برای حضور در اشرف و مسئول اولی انتخاب شود.

در این صورت رجوی میباست یک گام به عقب رفته و برای خالی نبودن عریضه فرد دیگری را معرفی ویا اینکه به انتصاب مجدد صدیقه بپردازد، که در هر حال تحول خاصی در استراتژی کوتاه مدت و پیشبرد آن نخواهد داشت.

نگاهی کوتاه به وضعیت نیروهای ائتلاف در عراق در دو سال گذشته و کمک و استمداد آنان از کشورهای همسایه عراق و توجه به مذاکرات امنیتی با ایران ودر خواست از سازمان ملل برای جانشینی نیروهای جایگزین در عراق، همه وهمه برای برون رفت ارتش آنان ازعراق است.

از طرف دیگر فشار های داخلی و خارجی به جناح جمهوریخواهان در آمریکا و موضع های ضد جنگ سنای آن کشور دلیل بر خروج از بن بست از عراق است، و مطمئنا سردمداران آمریکائی نمی خواهد بعداز هشت سال تلاش بی ثمر و کشنده عراق در مخمصه های بیشتری در منطقه فرو روند و همانطوریکه بارها بوش اعلام کرده است که ما فعلا هیچ طرحی برای حمله به ایران نداریم، قصد خروج ازاین گرداب را دارند.

رجوی که از دیگر راههای سرنگونی و بدست گرفتن قدرت در ایران ناامید شده است تنها راه براندازی را در حمله آمریکا به ایران میداند.

بنا براین در چنین فضای بوجود آمده باقی مانده ریاست جمهوری بوش، که تنها امید برای سرنگونی و به قدرت رسیدن او میباشد، آخرین تیر در ترکش خود را رها کرده و مسئولین زن که سابقه کار نظامی بیشتری در ارتش دارند را به مسئول اولی انتصاب کند.

البته اینکار نیز میتواند در مقطع کوتاه برای نیروهای وارفته اش انگیزاننده وآرام بخشی تا پایان دوران ریاست بوش باشد.

در این راستا مسئولین فرقه در اشرف سعی دارند همانند همه سر فصلهای سازمان برای تخمیربیشتر افکار نفرات و اعضا ی اسیر خود، با برگزاری سلسله نشستها واز جمله نشست تعین مسئول اول، وبررسی استراتژی کوتاه مدت" جرقه و جنگ "،اعضا را در انتظار روز موعود در اشرف یا هر مکان دیگر نگهدارند.

احتمالا این بار نیز با پیام رهبر گمشده، به آن رنگ و بوی ایدئولوژیک داده و همانند پایان استراتژی جنگ شهری حتما از نفرات امضای دو سالانه با جوهر خون خواهند گرفت.

از طرف دیگر با تعین تکلیف نهائی وگرفتن امضا از افراد خواهان جدائی تا پایان دوران حکومت بوش، از آنان خواهد خواست همانند نیروهای دو ساله سالهای 80 و81 به کارهای اجرائی قرارگاه بپر دازند.

البته اگرتحولات سریع سیاسی در عراق مجالی برای ماندن مسئولین فرقه باقی بگذارد این نشستها را برای پر کردن وقت و تخمیر افکار اعضا طولانی خواهند کرد و در نهایت با جیغ وداد تبلیغاتی آنرا به شیوه مورد نظر بپایان می رسانند.

البته باز هم بعید نیست،[ اگر گرمی صدافت در رجوی مانده باشد] این باربا اعلام شکست استراتژیهای رنگارنگ خود، مسئول اولی را انتخاب کند که در موقع خروج باقی مانده افراد خسته سازمان از عراق واستقرار در خارج، توان دلجوئی و استمالت آنان را داشته باشد.

انجمن نجات – دفتر استان مازندران

صمد نظری 28/5/86

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا