ارتش ورشکسته – قسمت چهاردهم

مسئولین فرقه تروریستی مجاهدین خلق طوری رفتار میکردند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و بی پروا همچنان به سختگیریها و سرکوبهای سیستماتیک اعضای ناراضی فرقه ادامه میدادند و همزمان با شروع اعتراضات دوباره درون تشکیلاتی آنها نیز سرکوب بیرحمانه نیروها را ازسر گرفتند.

یکروز حدود ده نفر از نیروهای مخالف تشکیلات در حال شعار دادن بر علیه فرقه بودند.حدود سی،چهل نفر از کادرهای فرقه به تجمع این نفرات معترض یورش برده و آنان را دستگیر نموده و در چندین سلول جداگانه زندانی کرده و افراد ناراضی در آنجا به طور وحشیانه ای مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته بودند.

از این افراد ناراضی میتوان به نامهای ایرج، بهمن، داریوش، مسعود، جمشید و محمود اشاره کرد.

بله شکنجه و زندانها علیرغم حضور نیروهای اشغالگر که با شعار ارمغان آزادی و مردمسالاری به عراق یورش آورده بودند همچنان پا برجا بود اما نیروهای ناراضی نیز این جسارت بی سابقه را پیدا کرده بودند که بی محابا و بدون در نظر گرفتن ملاحظاتی که در زمان دیکتاتوری صدام حسین مد نظر قرار میدادند اعتراض خود را به گوش مسئولین بالای فرقه برسانند.

علیرغم اینکه مسئولین فرقه با توپ و تشر زدن سعی میکردند که همان فضای خفقان آلود زمان صدام را همچنان در تشکیلات درونی فرقه زنده نگه دارند اما دیگر به هیچ عنوان قادر نبودند که مثل آن دوران گذشته به راحتی نیروهای معترض را سر به نیست کنند.

لطفا توجه داشته باشید که منظور این است که شکنجه گران فرقه به راحتی نمیتوانستند مثل دوران صدام نفر معترض را بکشند اما روند ادامه دار زندان و شکنجه همچنان پابرجا بوداما همین که مسئولین فرقه به راحتی نمیتوانستند سر نفر معترض را زیر آب کنند همین امر به نیروهای معترض جسارت میداد که حرفهایشان را بزنند.

صداها،حرفها و فریادهائی که سالیان سال در گلو محبوس مانده، اکنون در حال طغیان بود و به مثال سیلی خروشان و ویرانگر ستونهای اردوگاه کار اجباری اشرف را داشت ویران مینمود و بساط جور وستم رجوی ضحاک پیشه را بر هم ریخته بود. امروز دیگر روز سرکوب شده گان وستمدیده گان بود.

درگیری های درون تشکیلاتی در حال افزایش بود.روزانه چندین دعوا و زد و خورد بین مسئولین فرقه و افراد ناراضی بوجود می آمد. این بار دیگر اگر شکنجه گران فرقه دست روی افراد ناراضی بلند میکردند این افراد نیز کوتاه نمی آمدند و واکنش به مثل انجام میدادند.

کتک کاری و دعوا کار روزانه نفرات شده بود و ما روزانه شاهد آشوب و شورش در سرتاسر اردوگاه وحشت بودیم.نیروهای معترض به مسئولین فرقه یاد آور میشدند که دیگر دوران یکه تازی شماها سپری شده و ما دیگر حاضر نیستیم به قوانین ضد انسانی و ظلم و بیدادهای شما مثل گذشته تن در دهیم.

مسئولین فرقه در جواب میگفتند: فکر کرده اید که با آمدن نیروهای آمریکائی و به پشتوانه آنان میتوانید بر علیه سازمان شورش کنید، خیالتان خیال خامی است ما سر فرصت حساب شما را خواهیم رسید نیروهای آمریکائی هرگز بین ما و شما، شما را انتخاب نخواهند کرد.!!!

آری حدود یکی دوماه از شروع جنگ دوم خلیج فارس داشت میگذشت و فضای درونی فرقه دستخوش آشوب و بلوائی دوباره گردیده بود. در ضمن تحولات اخیر فرقه مثل تسلیم شدن فرقه در برابر نیروهای اشغالگر و تن دادن مذلت بار به خلع سلاح، ابهامات زیادی را در بین نیروها بوجود آورده بود.

در نشست های درون تشکیلاتی همگان از مسئولین فرقه میپرسیدند: پس آن ارتش آزادی بخش و آن شعارهای سازمان چه شد؟!! پس عملیات بهمن کبیر که قرار بود منجر به سرنگونی رژیم ایران شود چه شد؟!!!! شما که ضد آمریکائی بودید پس چرا الان دست در دست آنان گذاشته و با آنان ابراز دوستی کرده و اعلام میدارید که حاضر به هر نوع همکاری با آنان هستید؟!!!! اصلاٌ این سئوال اصلی ماست: مسعود رجوی و مریم کجا هستند؟!!!!

ادامه دارد………..

محسن عباسلو،کانون آوا، 21.06.2008

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا