پنجشنبه, ۲۰ آذر , ۱۴۰۴
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت ششم 29 خرداد 1402

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت ششم

در قسمت قبل گفتم که صدایی رویاهای شیرینی را که داشتم با خودم مرور می کردم، قطع کرد. حسن بود قاچاقچی سازمان که برای بردن من به کرمان آمده بود. من را نسبت به مسیر توجیه کرد و قرار شد شب با اتوبوس به سمت زاهدان حرکت کنیم. عصر روز ششم به شهر زاهدان رسیدیم. […]

من هم جزو همان نسل جوان جامعه بودم که فریب شعارهای آتشین رجوی را خوردم 28 خرداد 1402

من هم جزو همان نسل جوان جامعه بودم که فریب شعارهای آتشین رجوی را خوردم

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 بر اساس شرایط موجود آن زمان گروه های مختلف با عقاید متفاوت پا به عرصه فعالیت سیاسی کشور گذاشتند. هر کدام از این گروه ها شروع به تبلیغات سیاسی به نفع خود کردند. آنها سعی کردند با شعارهای پر جذبه و فریبنده نسل برآمده از انقلاب که […]

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت پنجم 28 خرداد 1402

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت پنجم

در قسمت قبل گفته شد در جریان همین رفت و آمدنها کارم به دفتر آنها در منطقه ایستگاه 7 آبادان کشیده شد. و با مسئول بخش دانش آموزی و دانشجویی دفتر که از زندانیان سیاسی رژیم شاه بود، آشنا شدم و بخاطر داستانهای مقاومت او در زیر شکنجه مامورین ساواک شاه که در مورد او […]

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت چهارم 24 خرداد 1402

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت چهارم

در قسمت قبل گفتم که به خانه پدربزرگ رفتم. پدربزرگ در حالیکه به آهستگی اطراف را می پایید بیخ گوشم گفت اینجا امن ترین و خلوت ترین نقطه خانه است و کسی غیر از من و مادربزرگت به اینجا تردد ندارد. فعلا یک مدتی اینجا باش تا ببینم چکاری می توانم برایت انجام دهم. علیرغم […]

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت سوم 23 خرداد 1402

۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت سوم

در قسمت قبل گفتم که بسمت روستای پدر بزرگ حرکت کردم و با اولین موتوری که می خواست بسمت روستا برود سوار و بسمت خانه پدر بزرگ حرکت کردم. دو ساعت بعد در مقابل درب خانه گلی پدربزرگ توقف کردیم. درب چوبی دو لنگه آبی رنگ و کوچه دلبازش من را بیاد دوران و خاطرات […]

طعم زیارت در رهایی 23 خرداد 1402

طعم زیارت در رهایی

بعد از 43 سال که از وطن دور بودم، نذر کرده بودم که اگر از فرقه منحوس رجوی رهایی یابم و به ایران برگردم به زیارت امام هشتم بروم ولی بدلیل مشکلاتی که بود این امر مهم در این دو سال واندی میسر نشد. تا اینکه آقا طلبید و این آرزو به تحقق پیوست. در […]

نیمه پنهان مجاهدین خلق – مذهب 23 خرداد 1402

نیمه پنهان مجاهدین خلق – مذهب

وقتی در مجاهدین بودم و در قسمت اینترنت و فضای مجازی فعالیت می کردم بارها مسئولین به من انتقاد می کردند که به چه حقی برای فلان اکانت که کاربر آن بهایی یا زرتشتی و یا از دراویش گنابادی است لایک و کامنت گذاشتی. یادم هست یک روز در توییتر یک اکانت که متعلق به […]

آزادی مذهب در تشکیلات رجوی 23 خرداد 1402

آزادی مذهب در تشکیلات رجوی

همانطور که در مقاله قبلی گفته بودم آزادی کلمه مقدسی است که سوء استفاده های زیادی در سیاست از آن کلمه شده است اما امروزه واژه آزادی در فرقه رجوی که از آن یاد می شود یک معنی پوچ وتوخالی است و از تمام زوایا که به این واژه نگاه می کنیم فقط برای فریب […]

فشارهای روحی و جسمی افراد را در سازمان مجاهدین کلافه کرده است 23 خرداد 1402

فشارهای روحی و جسمی افراد را در سازمان مجاهدین کلافه کرده است

رضا اسلامی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که در آلبانی از این گروه کناره گیری کرد، درباره فشارهای روحی و جسمی متناوبی که در مناسبات سازمان از طریق نشستهای مغزشویی بر اعضا تحمیل می شود می نویسد: – نشست های مربوط به انقلاب مریم رجوی – نشست های مربوط به عملیات جاری – نشست […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و سوم 23 خرداد 1402

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و سوم

از دیگر کارهای مجاهدین در قرارگاه اشرف دادن یک مهمانی بزرگ و به یاد ماندنی برای نیروهای آمریکایی بود. البته آمریکایی ها خودشان خبر نداشتند که چقدر در میان مسئولین سازمان عزیز شده اند. به همین دلیل سازمان تعدادی از مسئولین خود را بسیج آماده سازی پارک اشرف برای این میهمانی بزرگ شد. پارک اشرف […]

از دام تا رهایی – قسمت اول 22 خرداد 1402

از دام تا رهایی – قسمت اول

مدتی است که خیلی از دوستان از من سئوال میکنند که مگر شما چشم و گوشتان بسته بود که وارد سازمان مجاهدین خلق شدید. مگر از ابتدا نمی دانستید که شما را از ایران به کجا و برای چه کاری می برند. دوستان عزیز بزرگوارم اگر میل به شنیدن حقایق و چگونگی گذر من به […]

بازجویی برای جرمی که مرتکب نشده بودم 22 خرداد 1402

بازجویی برای جرمی که مرتکب نشده بودم

در زمانی که تازه به تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در کشور عراق پیوسته بودم و هنوز به ماهیت کثیف آنها پی نبرده بودم، در خیال خود به رهایی کشورم و رسیدن به آزادی بسر می بردم ، در آن زمان بعضی از واژه های سازمان برایم مقدس جلوه می کرد و سرشار از شوق مبارزه […]

blank
blank
blank