نامه خانواده اکبر چراغی که بیست و پنج سال است اسیر فرقه رجوی می باشد
بیا تا زندگی را در کنار هم سپری کنیم. همه فامیل و دوستان همه آنهایی که تو فکر می کنی، در آرزوی دیدار تو هستند.برادر خوبم، دوستانت که موفق به فرار شدند و خودشان را از زندان مخوف رجوی نجات دادند خبر سلامت شما را دادند. تا کی وقت خود را تلف می کنی هر چه زودتر تصمیم بگیر و مثل سید علیرضا حسینی که هم اکنون در اروپاست، خود را به دنیای آزاد برسان و زندگی جدیدی شروع کن و هر چه زودتر به این انتظار پایان بده.
اینجا قبرستان قربانیان داخلی رجوی است
قرارگاه اشرف ضلع شمالی. جایی که از کشته های عملیات مروارید (عملیات کُرد کشی سازمان)، قربانیان خودکامگی های رجوی برای ماندن در عراق، افرادی که به علت فشارهای رجوی خودکشی را انتخاب کردند و دیگر عملیات های تروریستی که خاک سرد ارمغان آنها بود را در بر می گیرد.رجوی به این قبرستان اکنون متروکه در اشرف مروارید می گفت…
خاطرات ورود عبدالرضا آذرمهر به فرقه مجاهدین – قسمت دوم
توی پذیرش هر روز دعوا بود و بچه ها همدیگر را می زدند و امریکاییها شده بودند میانجی ما و ما را سوا می کردند. حدوداً چهار الی پنج ماه اوضاع همین طور گذشت. از بچه ها شنیدیم که رجوی در آخرین نشست گفته صدام مثل رودخانه است و ما ماهی در آن، یعنی زندگی ما به سلامت صاحب خانه بستگی دارد. رجوی در آخرین نشستی که با صدام دارد می گوید من نمی توانم در دو جبهه بجنگم، یعنی هم با ایران و هم با امریکا، بنا براین به صدام قول می دهد که دفاع شمالی عراق باشد و جلوی پیشروی کُردها را بگیرد و ما تا آن روز نمی دانستیم که دفاع شمالی عراق بودیم و برای قتل عام اکراد عراقی به آنجا گسیل شدیم. امریکاییها در هتل سازمان که داخل قرارگاه اشرف بود مستقر بودند، بچه ها متوجه شدند که امریکاییها می خواستند ما را تحویل بگیرند که همه اعتراض کردند و گفتند نمی خواهیم ما را تحویل امریکاییها بدهند، و سازمان هم زیر این بار نرفت.
گرمای تابستان آن روزها و آرزوهای کودکانه رجوی
این عکس ها سلاح های صدام در مانور” سیمرغ” در بیابان های شرقی قرارگاه اشرف در سال 1372 که سرانجام به درد رجوی نخورد و او نتوانست از آنها استفاده کند و اکنون رجوی، رهبر خلیفه داعشی مجاهدین با حلوا حلوا دهان شیرین می کند. اما همین افراد در آن تابستان های داغ و سوزان که به کار گرفته می شدند اکنون سالخوردگانی هستند که قرار بود انقلاب ایدئولوژیک به قول رجوی با سوء استفاده از آیه مبارکه کوثر برای مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مایه خیر و یا سرافرازی باشد ولی بر عکس عوام فریبی رجوی و مریم رجوی عملاً دم بریدگی و انقطاع آنها را به اثبات رساند
انتظار پدری در پشت سیاج های اشرف
عکس پدری که لحظه های پایانی عمر را به عشق دیدن روی فرزند دلبندش در پشت سیاج های زندان اشرف به انتظار نشسته. چراغ عمر را بر درختی آویخته و ازدحام افراد بی اندیشه که از مرگ می هراسند به تماشا نشسته است. وای بر تو رجوی، وای بر افکار پلید و شیطانی تو، وای بر اهداف شوم تو که خانواده های زیادی را متلاشی و داغدار کردی. ببین که دست طبیعت چه جوری انتقام گرفت و می گیرد. آری تو محکوم به فنایی.
نامه خانواده امان اله خواجه گیری یکی از اعضای دربند و گرفتار در چنگال رجوی
امان اله جان، بر دل سیاه رجوی نفرین فرست و پشت به فرقه رجوی و رو به تولدی دوباره فرار را بر قرار ترجیح بده و از هر راهی که می دانی و می توانی خودت را به نیروهای عراقی برسان تا تو را به هتل در بغداد منتقل کنند که در اولین فرصت یا به اروپا بفرستند یا به آغوش گرم خانواده ات بر گردی و دوباره شور و نشاط به خانوده ات بر گردانی
بیانیه مشترک (برجام) خواب از چشمان رجوی ربود
این زن تروریست فرقه ایی چشم خود را بسته و ندید که وزرای کشورهای قدرتمند جهان، اتحادیه اروپا و ایران در کنار هم بیانیه مشترک اقدام را امضاء کرده اند که رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی از آن استقبال کرده و به همه کشورهای شرکت کننده که پس از ماه ها مذاکرات خستگی ناپذیر تبریک گفته است. لجاجت و عقده گشایی مجاهدین البته بی دلیل نیست چرا که آن ها سرشان به سنگ خورده و آنقدر گیج و منگ هستند که در اطلاعیه ها و کنش و واکنش های تبلیغاتی و رسانه ای خود نمی دانند چه می گویند. یک روزمی گویند رژیم عقب نشینی کرد و مرز سرخ ها را رد کرده و یک روز دیگر به سوزش می افتد که خط به اصطلاح مماشات به رژیم امتیازهای زیادی داده است.
نامه خانواده مراد جلیلیان که در سال ۱۳۶۷ در مهران بدست فرقه رجوی اسیر شد
برادر خوب و مهربانم، این سال ها آرام ننشستیم و به هر جا سر زدیم پی گیر رد شما بودیم تا در سال 1391 توسط افراد بازگشته و در زمان جابجایی مجاهدین از اشرف به لیبرتی متوجه حضور شما در درون فرقه ننگین رجوی شدیم، از وقتی که شنیدیم زنده ای و در چنگال خون چکان رجوی اسیری هر دری را زدیم که بتوانیم به ملاقاتت بیایم اما نشد. برادرجان، وقتی که رجوی اجازه ابتدایی ترین حق شما که یک تماس تلفنی است از شما گرفته چرا خودت را مثل دوستانت از این تاری که خودت برای خودت بافتی پاره نمی کنی
عملیات فروغ خود زائده جنگ بود نه کمتر و نه بیشتر
اکنون بعد ازگذشت سال ها و دور شدن از فاجعه که رجوی اعضاء را به قتلگاه برد شاهد هستیم که هیچ چیز ازآن قدرت نمایی پوشالی باقی نمانده و رجوی در یک بن بست استراتژیکی و سیاسی گرفتار آمده است و بیمه نامه دروغ جاویدان نتوانست هیچ توجیه و دست آوردی را برای رجوی به ارمغان بیاورد و به ثبات او در عراق کمک کند و تنها عایدی او فرار خودش و تن دادن به خروج ازاشرف و رفتن به اردوگاه یا کمپی است که همه فرقه را در برزخی گذاشته و نمی دانند سرنوشت زندگی خفت بار آنها به کجا خواهد انجامید.
تولد دوباره مجتبی بیدقی
انجمن نجات استان ایلام جدایی موفقیت آمیز آقای مجتبی بیدقی از زندان لیبرتی به او و خانواده ی محترمش تبریک گفته و زندگی آرام و پر از انرژی مثبت برای او آرزو دارد. مجتبی بیدقی که بیش از سی سال در اسارت ذهنی و جسمی فرقه مخرب رجوی بود با عزمی فولادین به رجوی خائن نه گفت و به دنیای آزاد قدم نهاد.
جنایاتی که تاریخ بشریت به خود ندیده است
عکس خانواده ها که از ترس زخمی شدن توسط سنگ پرانی مجاهدین از فاصله ی دور فرزندان خود را صدا می زنند. وای بر تو رجوی، پلیدی و پلشتی تا چه حد!!! با شستشوی مغزی افراد را تبدیل به رباط کردی که هیچ احساس و عاطفه ای نداشته باشند تا جایی که آنان را وادار می کنی که به طرف خانواده ها سنگ پرانی و با قلاب سنگ آنان را زخمی کنند…
درود بر مدافعان و شهیدان والامقام که در تاریخ نام ایران را پر آوازه کردند
رجوی خائن و جنایتکار وقتی جنگ از سوی صدام آغاز شد و لشکرهای زرهی ارتش عراق قسمت های جنوبی و غربی ایران را هدف قرار داده و شهرها و روستاها را تصرف میکردند و اهالی و زنان این مناطق را به اسارت می گرفتند و یا تجاوز به زنان در برخی مناطق رخ داد و زیرساخت ها، پالایشگاهها، کارخانه جات، قطارها و…نابود می شد، همان زمان نیروهایش در کردستان عراق مشغول جنگ و ترور باسلاح های عراق بودند و عملیات ترور و آدم کشی، آذوقه، مهمات و تأمین وسایل ارتباطی و قرار دادن پایگاها را، صدام و ارتش عراق برای آنها ترتیب می داد. به این ترتیب نهاد خبیث خود را برای مردم آشکار کردند.