رهبران مجاهدین و ظهوری دوباره؟!

در هفته گذشته هیئتی از مجاهدین، مرکب از مریم قجر و همسر سابقش مهدی ابریشمچی و بریده و وارفته ای بنگالی (ایزوله) بنام محمد سیدالمحدثین و شهرزاد صدر حاج سیدجوادی در ترکیبی سوال برانگیز با احمد جربا سرتروریست دست نشانده ی آمریکا، تحت عنوان رئیس دولت ائتلاف سوریه ملاقاتی داشتند که صرف نظر از محتوای ملاقات و پیوند نامیمون و نامبارکشان با تروریست های سوری، شکل و ترکیب افراد موضوعی است که به نظر نگارنده حکایت از تحولی درونی دارد که در این خصوص به گمانه زنی می پردازیم.

همانطوری که ملاحظه شد مریم قجر در کنار همسر سابقش مهدی ابریشمچی ظاهر گردید که باید آنرا به فال نیک برای مهدی ابریشمچی گرفت.

مریم که زن مهدی ابریشمچی بود و دختری محصول زندگیشان بود که در حال حاضر بالای بیست سال سن دارد، در یک اقدام محیرالعقول یک شبه طلاق گرفت و بدون طی شدن عده چهار ماه و ده روز به عقد مسعود رجوی درآمد و از آنجا که این موضوع مصادف بود با دستور مسعود رجوی مبنی بر طلاق اجباری برای همه زوج های درون تشکیلات و طلاق فکر و ازدواج برای افرادی که مجرد هستند و قصد ازدواج داشته اند، خود این عمل در داخل تشکیلات جنجال بزرگی بپا کرد و منجر به جدایی و مسئله دار شدن تعداد زیادی از اعضاء و کادرهای مجاهدین گردید و همه می گفتند: اگر طلاق اجباری ضرورت است چرا برای خود رجوی ازدواج و لذت های جنسی و… ضرورت پیدا می کند؟

اتفاق و داستان گرچه توسط مسعود رجوی انقلاب ایدئولوژی نامگذاری شد و سالها وقت و انرژی صرف شد تا به اعضاء تفهیم شود این اتفاق میمون و مبارک است و برای پیشبرد اهداف سازمان صورت گرفته است، اما در واقع محصول یک معامله و زد و بند نیز بود. به گونه ای که مسعود رجوی زن مهدی ابریشمچی را در یک طلاق و ازدواج صوری و فرمالیستی تصاحب می کند و در عوض خانم مینا خیابانی خواهر موسی خیابانی بدستور مسعود و برخلاف میل باطنی مینا خیابانی به عقد مهدی ابریشمچی در می آید و حتی براساس یک خبر درون تشکیلاتی در یک ارتباط شوخی بین مسعود رجوی به مهدی ابریشمچی می گوید یک زن میانسال ازت گرفتم و یک دختر جوان خوشگل بهت دادم دیگه چی می خوای؟!

خرج که از کیسه مهمان بود… حاتم طایی شدن آسان بود

بخشیدن خواهر موسی خیابانی که خود امانتی بود در دست مسعود رجوی خوب مورد مواظبت قرار گرفت!

اما در توضیح انقلاب ایدئولوژیک توسط مسعود رجوی اینچنین تئوریزه شد که من مریم را در یک انتخاب اصلح بعنوان عضویت در رهبری عقیدتی و جانشین فرماندهی ارتش آزادیبخش برگزیده ام و چون بطور مستمر با هم در ارتباط تنگاتنگ هستیم می بایست محرم باشیم و این ازدواج ایدئولوژیک نامیده می شود.

موضوع طلاق و ازدواج و انقلاب ایدئولوژی در داخل تشکیلات مجاهدین جراحی بزرگی بود که شاید نیمی از تشکیلات را قربانی هوس بازی خود نمود و آثار و عواقب آن هنوز که هنوز است در پیکر تشکیلات بصورت زخم های عفونی عمل می کند که بریدگی و وارفتگی محمد سیدالمحدثین، مهدی افتخاری، محمود عطایی، محمد اقبال (عارف) محمد حیاتی، طیبه یادگاریان، یکی از اعضای شورای رهبری با نام مستعار سارا و تعدای دیگر از اعضای برجسته سازمان از جمله قربانیان و آسیب دیدگان این انقلاب ایدئولوژیک هستند.

اما حال بیش از ده سال از اختفاء و ناپدید شدن فیزیکی مسعود رجوی می گذرد و هیچ ارتباطی ظاهراً با مریم ندارد و مسئولیت رهبری سازمان بر عهده مریم می باشد که همه می دانند مریم اینکاره نبوده و نیست و تاکنون در نقش عروسک خیمه شب بازی عمل می کرده و بدون وجود مردان کار کشته و قدیمی سازمان توان اداره و کنترل تشکیلات مخوف و شستشوی مغزی نیروها را ندارد و لذا باید بپذیریم که این جانشین در بین مردان کسی جز مهدی ابریشمچی نمی تواند باشد، زیرا در اروپا حضور دارد و محدودیت های عراق و لیبرتی را ندارد و از این بابت و سایر زمینه ها با احمد واقف (مهدی براعی) و عباس داوری و… تفاوت فاحش دارد. لذا این ظهور جدید حکایت از تحولاتی دارد که بر اساس تجربه پانزده بیست ساله این حقیر حوادث در داخل تشکیلات اول اتفاق می افتند و عمل می کنند و بعداً ظهور بیرونی پیدا می کنند و بر همین اساس سوالاتی به ذهن متبادر می شود، از جمله:
– مریم رجوی براساس فعالیت های چند ساله بیشتر اوقات خود را برای پیشبرد اهداف سیاسی در کنار جان بولتن و پاتریک کندی و سایر لابی های مواجب بگیر آمریکایی اروپایی بسر می برده خودش پاسخ دهد طبق سنت و تجربه با مسعود رجوی موضوع محرمیت را چگونه با آنها حل نموده است؟

– با توجه به توضیح فوق در خصوص نقش مهدی ابریشمچی در غیاب مسعود رجوی آیا مریم برای محرمیت و کار و رابطه تنگاتنگ توسط مهدی ابریشمچی رجوع شده است؟

– آیا تحول جدید در راه است و سازمان در سالیان غیبت کبری مهدی ابریشمچی را برای اداره امور و رهبری مجاهدین برگزیده است؟ در غیر اینصورت موضوع رهبری عقیدتی سازمان چگونه حل و فصل می شود؟

– ورود مجدد افراد بریده و منفعلی مثل محمد سیدالمحدثین و معترضی مانند شهرزاد صدر حاج سیدجوادی که فقط بخاطر رابطه دوستی با مریم تا حالا در داخل تشکیلات باقی مانده است و شاید فرضیه دیگری برای خود متصور نمی داند چگونه توجیه می شود؟ و یا شاید سازمان با پذیرش نسبی برخی خطاهای درون تشکیلاتی در حال دلجویی از کادرهای معترض خود می باشد؟

اینها بخشی از انبوه سوالات بی پاسخ است که قبل از ما ذهن نیروهای درون تشکیلات را بخود مشغول نموده و می رود تا تار و پود آن را از هم فرو ریزد و البته آثار فروپاشی در تخلیه اشرف و ایجاد کمپ اپوزسیون سازمان در آلبانی و… آشکار و هویداست و به امید روزی که زندانیان لیبرتی خود اختیار تعیین سرنوشت خود را به چنگ آورند و دیر نیست.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا