ازجامعه بی طبقه توحیدی تا تبعیضات درون تشکیلاتی

متاسفانه رجوی شیاد ازابتدای پیروزی انقلاب اسلامی درایران برای فریب افکارعمومی وجذب بیشترجوانان جامعه به سمت خود وفرقه اش اقدام به سر دادن شعروشعارهای به ظاهر مترقی وآزادیخواهانه کرد،که یکی ازآنها شعارفریبنده  ایجاد جامعه  " بی طبقه توحیدی "بود!! ادعای مضحکی که حتی تئوریزه کردن آن هم به هیچ عنوان درحد واندازهای  فهم ذهن بیماررجوی نبوده ونیست.

ولی متاسفانه رجوی دروغگوتوانست با سوءاستفاده از شورواحساسات مردم وجوانان جامعه دراوایل انقلاب اسلامی، عده ای ازآنها را با این شعارها فریب وجذب فرقه اش کند. بنابراین همانطور که قبلا هم درمصاحبه ام گفته بودم رجوی درادامه دگردیسی خائنانه خود به تمامی شعروشعارهایی که داده بود پشت وتبدیل به یک جریان منفوری شده بود که فقط با سیاست مزدوری قادربه ادامه حیات بوده وهست.ولی متاسفانه همه کسانی که با فریب جذب وبعد دربطن فرقه قرار گرفتند به مرورمتوجه می شدند که درمناسبات فرقه نه تنها خبری ازتحقق شعرهای شعارهای پوشالی رجوی نیست بلکه همه چیزدرآن رنگ وبوی دروغ وفریب می دهد.اما درمورد شعارکذایی "جامعه بی طبقه توحیدی" رجوی که طبعا اولین مشخصه ی چنین جامعه ای عدم تبعیض واختلاف طبقاتی وقطعا درآن هم از نیرنگ،دروغ وفریبکاری خبری نیست،باید بگویم که درمناسبات فرقه رجوی دقیقا همه چیزبرعکس این شعار عمل می شد!واین مسئله را همه اعضای رهایافته هم می توانند گواهی دهند.بنابراین با توجه به 12 سال سابقه حضورم درمناسبات فرقه نمونه های زیادی را ازتبعیض واختلاف طبقاتی درآن دیدم که فقط گواه این حقیقت بودکه رجوی فقط وفقط یک شیاد دروغگویی است که همه اعضا را با شعارهای فریبنده خود بازی داده ومی دهد وبرای آگاهی افکار عمومی دراینجا فقط به چند نمونه ازتبعیض واختلاف های طبقاتی که درفرقه وجود داشت بصورت محوری اشاره می کنم:
1-درفرقه رجوی اکثریت اعضا ازحق نامه نوشتن ویا برقراری تماس با خانواده های خود محروم بودند ولی گاها مطلع می شدیم که مسئولین رده بالا که ازنوکران حلقه به گوش رجوی بودند ازطریق نامه ویا تلفن با خانواده های خود درخارج ویا داخل ایران تماس دارند.
2-اعضای رده پائین در سرمای شدید ویا درگرمای سوزان عراق که گاها به بالای 50 درجه هم می رسید مجبور ومحکوم بودند که درمحیط بیرون کارکنند اما مسئولین فرقه درچنین مواقعی به بهانه انجام نشست های مختلف به اتاق های خود می رفتند .
3-اعضای رده بالا معمولا درانجام کارهای به اصطلاح سیاه تشکیلات شرکت نمی کردند وانگار که فقط برای دستور دادن درست شده بودند.
4-افراد رده بالای فرقه وقتی دچاربیماری می شدند فورا برای درمان به کشورهای اروپایی منتقل می شدند، درحالیکه درفرقه به بیماری اعضای رده پائین اصلا توجهی نمی شد مثلا دربین آنها بودند نفراتی که به سرطان ویا به بیماری های وخیمی مبتلا می شدند که جهت مداوا می بایست بطور مرتب به بیمارستانهای عراق مراجعه می کردند، اما متاسفانه برای این مسئله می بایست ازهفت خوان رستمی که سران فرقه ایجاد کرده بودند عبورمی کردند!! والان هم درلیبرتی اکثراعضا به بیماریهایی مختلفی مبتلا هستند که دیگرحتی درمان آنها درعراق هم فایده نداشته وحتما می بایست درخارج ازکشور عراق درمان شوند وگرنه جانشان درخطر است! اما متاسفانه تنها چیزی که نزد سران جنایتکارفرقه ارزش ندارد جان اعضای خودش است.
5-اگرعضورده پائینی درکمپ فرقه فوت می کرد بطرزغریبانه وبدون هیچگونه مراسمی در گوشه ازقبرستان فرقه دفن می شد.درحالیکه اگریکی ازمسئولین فرقه فوت می کرد مراسم مفصلی همراه با صرف هزینه های زیادبرای دفن وی ترتیب می دادند،دراینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که  بدترین نوع تبعیض درمورد مرگ اعضای مسئله دارویا آنهایی که بدلیل عمق نفرت نسبت به عملکردرجوی شیاد دست به خودکشی ویا خودسوزی می زدند اعمال می گردید! سران فرقه چنین افرادی رایا درقبرستان های عراق بصورت بی نام ونشان دفن می کردندویا اگرهم مجبوربه دفن آنها درقبرستان فرقه می شدند علاوه براینکه دفن آنها را بصورت مخفیانه وبدون مراسم برگزارمی کردند رفتن دیگراعضا برسرقبرآنها نه تنها ممنوع بود بلکه همه می بایست اقدام فرد متوفی را یک حرکت "اپورتنیسمی" تلقی کرده وعلیه وی موضع بگیرند!! بعنوان نمونه وقتی یاسر اکبری نسب دست به خودسوزی زد سران فرقه مجبور شدند وی را درقبرستان فرقه دفن کنند اما رفتن برسر قبر وی ممنوع بود وحتی پدروی بنام مرتضی را مجبور کردند تا درنشستی اقدام به خودکشی پسرش را محکوم وعملا اورا لعن ونفرین کند!!.
6- اما سالهاست که رجوی اعضای نگون بخت خود را بیهوده وفقط بخاطرادامه حیات خائنانه فرقه اش درکشورپر مخاطره عراق نگه داشته واین درحالی است که ازاول شروع بحران دراین کشورمریم رجوی عفریته ومسئولین رده بالای فرقه ازترس جانشان به کشورهای امن فرار ودرآنجا سکنا کردند وخود رجوی شیاد هم که معلوم نیست به کدام سوراخ امنی خزیده!که این مورد را می توان بعنوان بالاترین نمونه ازوجود تبعیض درفرقه محسوب کرد.
بنابراین با توجه به تجربه 12 سال حضورم درفرقه منحوس رجوی، نه تنها برای من بلکه برای تمامی کسانی که زمانی بافریبکاریهای رجوی جذب و واردمناسبات فرقه او شدیم این حقیقت به اثبات رسید که در پس تمامی شعروشعارهای کشک رجوی چیزی جزدروغ،فریب ونیرنگ نبوده وشعارجامعه "بی طبقه توحیدی " وی هم یکی ازهمان شعارهای دروغین این مردک شیاد بود.که با سردادن آن هدفی جز فریب جوانان جامعه برای جذب وسوءاستفاده ازآنها درجهت منافع فرقه گرایانه خود نداشته وندارد.اما باید به این نکته اشاره کنم که جنایات صورت گرفته توسط رجوی خائن فقط معطوف به ایجاد تبعیض واستثماراعضایش درمناسبات فرقه اش نمی شود،چراکه یقینا درکارنامه حیات خائنانه فرقه او نه تنها نقطه سفیدی وجوی نداردبلکه مملوازسیاهی وانباشته ازجنایت وخیانت است،که امروزه هرچند اعضای رهایافته با تلاش های بی وقفه خودبرآنند تا بطور کامل ماهیت وچهره دروغین فرقه راافشا و برملاء کنند ولی باشد تا با فروپاشی کامل مناسبات آن پرده ازتمامی اصرارجنایات وخیانت های سالیان رجوی وسران فرقه اش برداشته شود. وقطعا این امربزودی محقق خواهد شد.چراکه براساس حکم تاریخ این فرقه سرنوشتی جزرسوایی ونابودی کامل نداشته وندارد
قربان رفیعی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا