نظرپرسی از آقای پور احمد درخصوص دو رخداد مهم عراق و تکلیف رجویها

کشاورز: خدمت آقای پوراحمد رسیدیم تا درخصوص دو رخداد مهم درعراق یعنی رای گیری اقلیم کردستان برای استقلال ودرگذشت جلال طالبانی رئیس جمهور پیشین عراق و علت سکوت رجویها دراین خصوص را جویا بشویم.
پوراحمد: همچنانکه اشاره کردید دریکهفته گذشته دو رخداد مهم وقابل توجه درعراق ؛ اساس توجهات منطقه وحتی جهان را به خودش جلب کرد و به موضوع بحث روزبدل گشت ولیکن تنها این رجویها بودند که موذیانه سکوت مرگباری را پیشه کردند.


موضوع اول رای گیری درامرانتخابات حول استقلال اقلیم کردستان بواسطه مسعود بارزانی بوده است که خیلی سروصدا داشت وحتی از نظربرخی کارشناسان به کودتای سفید اسم گزاری شده است.
اشتباه استراتژیکی بارزانی به طمع حمایت قوی آمریکا وصهیونیسم که پرچمش برفرازاقلیم کردستان دراهتزاز درآمد ؛ مخالف شدید دولت های جهان ومنطقه خاصه ایران وترکیه وعراق را برانگیخت وحرف حساب آن بود که استکبارجهانی وصهیونیسم متعاقب فروپاشی واضمحلال نهایی داعش درمنطقه خاصه درسوریه وعراق ؛ با ازسرگیری فتنه جدید بدنبال تجزیه کشورهای عراق وترکیه وایران بمنظوربرهم زدن ثبات درمنطقه وتوسعه حکمرانی خویش واعمال زوروقتل وکشتاربیش ازپیش بوده است.
رجویهای متوهم که درقبال تحولات منطقه وجهان خود را نخود هرآشی می بینند وبا تحلیل های آب دوغ خیاری موضع میگیرند تا بگویند ماهم هستیم ؛ اما اینبار درخصوص رخداد بالنسبه مهم رای گیری ازبرای استقلال اقلیم کردستان عراق بتوسط مسعود بارزانی همپیمان دور و دراز رجوی در کردستان عراق ؛ بدستور مستقیم امریکا و صهیونیسم با سکوت مرگباری خفه خون گرفتند و لب از لب نگشودند ودم بر نیاوردند که البته بقراراطلاع ناخوشایندی جماعت بارزانی را نیزاز گروه رجوی درپی داشت ونامه های تند و گزنده ای ازجانب بارزانی ها دریافت کردند.
درعوض رجویها بدنبال نان به نرخ روزخوری و برای کسب پاداش از آمریکا ؛ بواسطه لابی های آمریکایی جنگ طلب خود ؛ تلاش وتقلای چشمگیری درراستای فشارعلیه ایران با گسترش تحریم ها وبه رسمیت شناختن به اصطلاح شورای ملی مقاومت دردستگاه خنده دارآلترناتیو برای بدست گرفتن قدرت سیاسی درایران بخرج دادند که تاکنون بی نتیجه مانده است.
موضوع دوم درگذشت مام جلال دبیرکل حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق ورئیس جمهورغیرعرب عراق درفواصل آوریل 2005 تا 2014با تاریخچه ای ازمبارزه آزادی خواهانه واستقلال طلبانه علیه صدام ملعون بوده است که رجویها خاصه مریم قجرخفه خون گرفت وسعی کرد که موذیانه ازاین موج نیزبگذرد وموضعی اتخاذ نکند.
علت این امربرمی گردد به سابقه بده بستان وروابط تلخ وشیرین آندو درطول سالیان گذشته که بنا به مشاهدات وداده های خودم وبرای روشن شدن امر و اذهان مخاطبانم اشاره کوتاهی بدان خواهم کرد.
متعاقب شکست استراتژی خط ترور در داخل کشوردرآغازین ماههای دهه شصت و متواری شدن رجوی وبنی صدربه فرانسه واجتماع تتمه نیروهای منقطع ازتشکیلات تروریستی رجوی درکردستان ایران ؛ آغازبرقراری ارتباط فی مابین رجوی و جلال طالبانی بوده است طوریکه رسما ملاقاتهایی هم درفرانسه میان رجوی وطالبانی صورت گرفته وتصمیماتی حول همکاری اتخاذ شده است.
خدمت تان عرض کنم این ارتباط دوستی وهمکاری فی مابین تا پایان سال 1363ادامه داشت تا اینکه رجوی مطابق شخصیت فرصت طلبانه وخائنانه اش درادامه رابطه با صدام وتحکیم آن ؛ طالبانی وجماعتش را به صدام فروخت واطلاعات مقرها و معابر و ترددهای اتحادیه میهنی کردستان عراق معروف به یهکیتی را بمنظور کشتار در اختیار ارتش عراق و مخابرات قرارداد واین آغازپایان رابطه فرقه رجوی موسوم به سازمان مجاهدین با نیروی کرد عراقی یهکیتی به رهبری مام جلال بوده است که البته رجویها درهمان سرفصل پاسخ دندان شکنی هم ازجانب جماعت طالبانی دریافت کردند وضمن اعمال محدودیت در ترددهایشان درمناطق عراق ومحرمه ؛ تلفات جانی بسیاری را هم ازسوی یهکیتی متحمل شدند.
پس توجه می فرمایید ازآن پس روابط فرقه رجوی با سازمان میهنی کردستان عراق (یهکیتی) روبه وخامت رفت وپس ازچندی که بطورمطلق تمام نیروهای رجوی که به قلب عراق وشهرهای جانبی هدایت شدند ودرخدمت صدام قرارگرفتند ؛ عملا موضوع ارتباط با یهکیتی دیگرموضوعیتی نداشت تا لحظه سقوط صدام وجان گرفتن مبارزات مام جلال که به دستیابی مسند ریاست جمهوری عراق منجرشد که میتوانست حمام خونی برای رجویها درعراق براه بیفتد که مام جلال بخواهد ازجنس انتقام جویی وکینه کشی با آنان برخورد نماید که همگان دیدیم که آن خدا بیامرز بزرگمنشانه برخورد کرد وکاری به کار رجویهای شکست خورده درباطلاق عراق نداشت.
فاکتوربعدی و مهمترکه بزعم رجویها خوش نیامد این بود که طبعا دولتین ایران وعراق متعاقب سقوط صدام بعنوان کشورهای هم مرزوداشتن منافع مشترک ؛ ارتباطات عمیقتری داشتند که درمقطعی هم مرحوم جلال طالبانی درمسند ریاست جمهوری عراق تکیه زده بود که لاجرم رجویها ازاین امرناخشنود بودند والبته درخفا وآشکاراقدامات خصمانه ای را نیزعلیه رئیس جمهوروقت طالبانی بکاربستند که دیگراهمیت چندانی برای رئیس جمهوروقت عراق نداشت که بخواهد بدان پاسخ بدهد.
باذکر وقایعی که مختصرا خدمت تان عرض کردم فکرمیکنم کفایت میکند که دریابیم که چرا رجویها درقبال دو تحول و رخداد هفته گذشته عراق بی تفاوت بودند وسکوت اختیار کردند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا