کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک(2)

نگاهی به کتاب ارزنده:
کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک
به قلم محقق سوییسی آنتوان گسلر

میلاد آریایی
بخش دوم: گزارش وزارت خارجه امریکا ومجاهدین
همانطور که دراولین قسمت این بررسی مشاهده کردید تاریخچه سازمان به قلم آنتوان گسلر ابتدا بلحاظ ایدئولوژیکی وسپس جایگاه آن به لحاظ تاریخی و نمونه برداری هایی که دراین زمینه از جنبش های آمریکای لاتین و همچنین کتاب سرخ مائو شده بود ، بطور دقیق بررسی گردید.
در ادامه این کتاب به رویداد بزرگی که اگر چه در دهه 80 آغاز شد ولی آثار آن تا ابتدای قرن بیست ویکم نیز ادامه پیدا کرد مشخصا اشاره شده است:
در 17 سپتامبر، صدام مستبد قرارداد الجزيره كه در 6 مارس 1976 توسط تهران و بغداد درباره تقسيم اروند رود به امضا رسيده بود را رسما فسخ شده اعلام كرد. عراق بر اين تصور بود كه ايران به خاطر بي نظمي هاي داخلي ضعيف شده است. در 22 سپتامبر 1980، صدام حسين ديكتاتور عراق نيروهايش را براي حمله به جمهوري اسلامي گسيل كرد. طي اولين روزهاي جنگ، سربازان عراقي حدود 10 كيلومتر به داخل قلمروي كشور همسايه نفوذ كردند. اما، خيلي زود از مقاومتي كه دربرابرشان قرار گرفت متعجب شدند. ايران بسيج شده و به جنگ رفته بود، همه مبارزات داخليش را فراموش كرده بود تا با شور ملي به مقابله دشمن برود.
در شرایطی که حمله عراق علیه ایران ادامه داشت و آتش یک جنگ خارجی همچنان شعله می کشید طغیان مسلحانه مجاهدین آغاز گردید. مجاهدین مثل همیشه دچار اشتباه محاسبه هولناکی شدند وسرکوب آنان خیلی راحت تر امکان وقوع پیدا کرد. طغیان مسلحانه بسیاری از جوانان را به زیر تیغ اعدام برد وتنها در کمتر از یک هفته از شروع این حادثه که مسیر مبارزات مردمی ایران را وارد کوره راههای بی سرانجام کرد در 29 ژولای 1981 بنی صدر با مسعود رجوی پس از فرارازایران وارد فرانسه میشوند، نویسنده کتاب شرایط آنروز ایران را اینگونه توضیح میدهد:
در ايران جوانهايي كه با سقوط شاه به مجاهدين پيوستند به سرعت افزايش يافت. اميد به ساخت دنيايي متفاوت آنها را پيش ميراند. اين هواداران ميتوانستد به خيابانها بيايند، راهپيمايي كنند، اعلاميه پخش كنند و تدارك را سازماندهي كنند. چه تعداد از آنها تمايل داشتند سلاح بردارند و با سردي ماشه را بكشند تا كسي را به قتل برسانند؟
اين ايران بود كه فضاي شورشي بر آن غالب بود. سركوب با شدت صورت گرفت و اين امر بحراني واقعي را در جامعه كه تازه داشت راهش را پيدا ميكرد به وجود آورد.
رژيم كه بر اثر حملات 1981 و تنشي كه حاكميتش را تهديد ميكرد خشمگين شده بود، دستگيريها و اعدامها را شدت بخشيد. اين كار بعدها به مجاهدين خلق كمك كرد تا ادعا كند همه اين كشته شده ها به آن سازمان تعلق داشته اند، عليرغم اين واقعيت كه در حقيقت نتيجه اشتباه عمده بودند.
اما مدتی بعد بنی صدر به اتحاد خود با مجاهدین پایان میدهد چون نیک فهمیده است که وی نیز قربانی اهداف مجاهدین وابسته گرا شده است. آنتوان گسلر در این زمینه می نویسد :
بني صدر،‌كه در فرانسه پناهنده بود، از رهبر مجاهدين جدا شد. اتحاد مقاومت در خارج از كشور در برابر اختلاف عقايد و محروم سازي هاي يك جانبه كه توسط اعضاي رهبريش صورت مي گرفتند تاب تحمل نياورد. رئيس جمهور سابق نمي توانست روابط مسعود رجوي با دشمن عراقي را بپذيرد. آخر، جنگ هنوز ادامه داشت و ملاقات رجوي-طارق عزيز (معاون نخست وزير عراق) بني صدر را براي جدايي متقاعد كرده بود. البته اين ضرري بود كه سازمان مجاهدين تلاش مي كرد به نفع خودش از آن بهره برداري كند، و ادعا كرد كه بني صدر را تصفيه كرده اند. براي مجاهدين خلق، براي رسيدن به هدف هر وسيله اي سودمند است.”
مجاهدین و مسعود رجوی برای خروج از مهلکه طغیان مسلحانه که خود بخوبی شکست تمام عیار آنرا در سال 1364 دیده بود دست به فریبی تازه میزند و کل سازمان را یکجا به صدام حسین دیکتاتور وقت عراق پیش کش میکنند البته در این رابطه چاشنی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی وبرافروختن اتش در کوهستانها! کسی را نمی فریبد.آنتوان گسلر به نقل از سیاوش قاضی نویسنده ایرانی شرایط را اینگونه توضیح میدهد :
مجاهدين ديگر هرگز پشتيباني مردمي را به دست نخواهند آورد. عليرغم برخي تلاش ها براي ايجاد اتحاد با ديگر جنبش هاي پيشرو در كشور، بخصوص در سال هاي اوليه تبعيد، در انزوايي غيرقابل درمان فرو مي روند. آن وقت اتحاد غيرطبيعي با عراق را انتخاب مي كنند. با ساختن مقر خودشان در بغداد… مرحله به مرحله اعتبارشان را از دست مي دهند. آن گروه به حاشيه رانده شده كه معتقد بود مي تواند جريان تاريخ ايران را تغيير دهد به هودار محض نيروي ارتش عراق و مستخدم صدام حسين تبديل شد.
واقعیتی که خیلی چشم گیراست آنتوان گسلربه بخش مهمی از حیات مجاهدین که به حضور آنان در عراق برمیگردد اشاره ای نداشته و با یک فاصله باورنکردنی15 ساله به حوادث 11 سپتامبر 2001 می پردازد حوادثی که بازتاب های حاصل از آن قطعا روی مجاهدین تحت حاکمیت صدام حسین نیز تاثیر میگذارد.
حال آنکه فعالیت ها و همکاری مجاهدین با اصلی ترین ارگان های سرکوب و بخصوص ارتش عراق بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران است که هرگز نمی توان از آن چشم پوشی کرد و این را میتوان اصلی ترین نقصان وضعف بررسی تاریخچه مجاهدین در کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیکارزیابی کرد.
قابل توجه اینکه نویسنده از ابتدا حرکات تروریستی مجاهدین را بررسی میکند ودرهمین رابطه در ادامه کتاب خود نظر وزارت دفاع آمریکا در باره تروریسم را نیزاین چنین مطرح میسازد:
وزارت دفاع امريكا تروريسم را اين گونه تعريف مي كند: استفاده محاسبه شده از خشونت يا تهديد خشونت به منظور ايجاد ترس، با هدف مرعوب كردن و تحت فشار قراردادن جوامع و دولت ها براي رسيدن به اهداف ايدئولوژيكي،ديني، يا سياسي.
جالب اینجاست سازمان مجاهدین حتی بر روی گذشته خودش از جمله اعدام 6 افسرآمریکایی که شهروند این کشور بودند و ترور آنان قبل از سقوط شاه انجام داده بود خط بطلان کشیدند و رسما در کتابی به نام دمکراسی خیانت شده مطرح کردند این کار گروه پیکار بوده وربطی به مجاهدین ندارد ولی هیچ کدام از این ترفندها کار ساز واقع نشد.
این بخشی از کتاب دمکراسی خیانت شده به قلم سید المحدثین عضو با سابقه مجاهدین است که بدستور رجوی خودشان را مبرا از حملات قتل افسران آمریکایی میدانند :
مجاهدين مسئول اعمالي كه به نام آن ها صورت گرفته نيستند. منظورمان افرادي است كه آيه قرآني را از آرم مجاهدين خلق ايران برداشته اند… آقاي رجوي، در زندان، استفاده از نام مجاهدين توسط اين گروه ماركسيستي را محكوم كرد. وي،‌با تاكيد بر دكترين اسلامي، تفاوت هاي بين مجاهدين و اين گروه ( كه سرانجام با تغيير نام به پيكار خودش را آشكار كرد) را به روشني نشان داد.
آنتوان گسلر خیلی خوب مچ مجاهدین را در این رابطه میگیرد ، نگاه کنید:
باز هم در اينجا، با استفاده از تصادف ساده تاريخ ها، مي توانيم ببينيم كه مجاهدين خلق سال هاي 1973-1975 همان جنبشي است كه مسعود رجوي از درون سلولش آن را هدايت مي كرد. مسعود رجوي بايد حداقل جواب قتل برنامه ريزي شده سرهنگ لوئيس ال. هاوكينز- افسر نظامي و مشاور رژيم امپرياليستي و شهروند امريكايي- را بدهد. در حال شرايط تخفيف وجود ندارد. آن ها مسئولت اين قتل را به صورت آشكار قبول كردند.حتي اگر قرار بود نقش وكيل مدافع شيطان را بازي كنيم و از توصيفات پر از ابهام مجاهدين حمايت نماييم (كه از آن ها براي متهم كردن رقبا/رفقاي خودشان استفاده مي كنند)، بايستي توجه داشت كه شقاق و دودستگي بعد از اين جنايات و در سال 1973 بوجود آمد.
در ادامه این کتاب به لیست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا اشاره دارد که در سال 1994 علنی شد و از این تاریخ به بعد تا اکتبر سال 2006 که نام مجاهدین و تمام ارگانهای وابسته به آن از جمله شورای ملی مقاومت در لیست دائمی گروههای تروریستی تثبیت گردید ، رهبری مجاهدین هر اقدامی که تصورش را بکنید از جمله پذیرش خلع سلاح تمامی نیروهایش درعراق را پذیرفت ولی نتوانست نام خودش را از این لیست بیرون بکشد.
این کتاب از این زاویه خیلی ارزشمند است که بطور دقیق مسایل را موشکافی کرده و ضمن تحقیقات آنتوان گسلر در کتاب خود از 25 تن از محققان واستاتید برجسته در موسسات ودانشگاههای امریکا از جمله دکتر آرواند ابراهامیان استاد دانشگاه سیتی نیویورک نام میبرد که مشاورین اصلی پژوهش گزارش وزارت خارجه امریکا در سال 1994 بوده اند و ازاین تعداد حداقل 8 تن از این اساتید ، محققان برجسته ایرانی بوده اند که سالها در آمریکا بدنبال تحقیق در باره مسایل ایران هستند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا