مسئولیت جواد خراسان در مناسبات فرقه رجوی در آلبانی چیست؟

یکی از کسانی که تقریبا تمام افراد جدا شده از سازمان او را می شناسند، جواد خراسان نام دارد که البته نام اصلی اش ” اسماعیل مرتضایی” است و اهل اصفهان میباشد و مسئول برخورد با افرادی ست که قصد جدا شدن از تشکیلات مجاهدین خلق را دارند.

اسماعیل مرتضایی که از ابتدای انتقال سازمان به آلبانی در سری اول به همراه دویست نفر دیگر منتقل گردید در ظاهر بخاطر بیماری که در چشمش بوجود آمده بود اعزام شد. در پرونده اش در کمیساریا ، علت اولویت سفر وی بیماری حاد و خطرناک در ناحیه چشم بود که ظاهرا در عراق قابل درمان نبود ولی در اصل او را مسعود رجوی بعنوان مسئول تشکیلات برادران در آلبانی اعزام کرد تا مسائل کسانیکه قصد جدا شدن از فرقه را داشتند، حل و فصل نماید.

اسماعیل مرتضایی یا همان جواد خراسان در سخن گفتن قهار است و با مظلوم نمایی و چرب زبانی خاصی که دارد تلاش میکند ضمن ابراز همدردی و دلسوزی برای کسی که قصد خروج دارد مسائل او را تا حدی که در توان او است و بهتر بگویم در حد مقدورات ضوابط فرقه است حل نماید.

جواد خراسان
جواد خراسان (اسماعیل مرتضایی)

در همان ابتدای کار، او با تعداد زیادی افراد مواجه بود که در اردوگاه لیبرتی اعلام خروج از سازمان را کرده ولی منتظر انتقال به کشور ثالث بودند تا به دنبال زندگی خود بروند .
او از جمله کسانی می باشد که در تحریک جدا شده ها علیه همدیگر در آلبانی بشدت فعال بوده و نشست هایی با معدود افرادی که از سازمان مواجب دریافت می کنند میگذارد و به آنان خط برخورد داده و راهنمائیشان میکند که چگونه برای سازمان، از جدا شدگان اطلاعات جمع آوری کنند یا تضاد بین نجات یافتگان را تشدید نمایند.

در مواجهه با کسانیکه تلاش میکنند تا از فرقه خارج شوند، او مسئول مستقیم برخورد با فرد درخواست خروج می باشد. او با اجرای نشست های طولانی و خسته کننده و چند ساعته تلاش میکند تا شاید بتواند فرد را از خواسته اش منصرف نماید. تمرکز و تلاش اصلی او این است که بفهمد فرد درخواست کننده پشت چه مشکلی گیر است و نیاز او چیست که باعث شده است تا از تشکیلات رجوی قصد خروج داشته باشد.

مثلا من نیاز داشتم ارتباط تلفنی با خانواده ام بگیرم، ولی نه ارتباطی که بند تشکیلات باشم، میخواستم خودم تلفن داشته باشم و هر زمان که خواستم با خانواده ام بدون حضور مسئولین تماس بگیرم، لذا وقتی او با من صحبت میکرد گفتم من موبایل می خواهم. با کلی دوز و کلک و زبان بازی و منت گذاشتن یک موبایل دست دوم معمولی سامسونگ به من دادند که یک سیم کارت هم رویش بود. ولی شارژش آنقدر نبود که بشود تماس خارج از کشوری برقرار کرد یا میزان حجم اینترنتی که در آن وجود داشت در حد یک ساعت کار بود. بعد باید صبر میکردم که یک ماه بگذرد و تشکیلات مجددا بررسی کند که شارژ جدید بخرد یا نخرد .

یعنی در حقیقت من در بار اول فریب خوردم، متوجه شدم که آنان یک اسباب بازی دست من میدهند تا بلکه از حال وهوای تلفن بیفتم و دنبال نخود سیاهی که در تشکیلات جور میکنند بروم .
این ریل برخورد کماکان ادامه دارد و این فرد در تشکیلات رجوی بعنوان کسی که تجربه کافی در برخورد با نیرو دارد طرف حساب افرادی شده است که قصد خروج دارند .

تمام کسانیکه قصد خروج از تشکیلات سرکوبگر رجوی را دارند ضروری است تا هوشیار باشند و فریب چرب زبانی های این فرد یا افراد دیگری که با هدف منصرف کردن تصمیم جدا شدن از سازمان برخورد میکنند را نخورند.
این تجربه طلایی تمام کسانی است که وقتی اراده کردند موفق شدند، تصمیم به خروج از سازمان و تشکیلات و اسارتگاه رجوی باید روی یک انتخاب قدرتمند انجام بگیرد. نمی توان با دو دلی و تردید و میانه را گرفتن قصد خروج از تشکیلات رجوی را محقق نمود. نمی توان تصمیم گرفت و بعد با یک صحبت احساسی فردی که اصلا دلش به حال شما نمی سوزد، در تصمیم خود شک کرد.
یک انتخاب قدرتمند و کارآمد میخواهد تا از آن جهنم رجوی نجات یافت.

بخشعلی علیزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا