هنگامی که موشکهای اسرائیلی در سحرگاه 23 خرداد ماه 1404 به طور همزمان شمار زیادی از مقامات نظامی و دانشمندان هستهای کشور را به همراه شمار بسیار بیشتری از شهروندان بیگناه ترور کردند، برای بسیاری از ایرانیان یادآور روزهای تلخ اوایل دهه شصت بود که تشکیلات مجاهدین خلق پس از اعلام جنگ مسلحانه در 30 […]
هنگامی که موشکهای اسرائیلی در سحرگاه 23 خرداد ماه 1404 به طور همزمان شمار زیادی از مقامات نظامی و دانشمندان هستهای کشور را به همراه شمار بسیار بیشتری از شهروندان بیگناه ترور کردند، برای بسیاری از ایرانیان یادآور روزهای تلخ اوایل دهه شصت بود که تشکیلات مجاهدین خلق پس از اعلام جنگ مسلحانه در 30 خرداد 60 ، با نفوذ در دستگاههای حکومتی، هر روز شمار زیادی از مقامات سیاسی، اداری و نظامی کشور را ترور میکردند و در این میان جان بسیاری از مردم بیگناه را نیز گرفتند.
هشتم شهریور که در ایران به عنوان روز ملی مبارزه با تروریسم نام گذاری شده است مصادف با یکی از وحشتناک ترین حملات مجاهدین علیه مقامات سیاسی ایران است. در این حمله رئیس جمهور محمدعلی رجایی و نخست وزیر محمدجواد باهنر کشته شدند و انفجار چنان مهیب بود که از اجساد سوخته این دو نفر چیزی باقی نمانده بود. مدتی طول کشید تا خانواده هایشان از طریق دندان هایشان هویت اجساد را شناسایی کردند. هنوز پس از گذشت نزدیک به پنج دهه از جنایات مجاهدین خلق در سالهای آغازین حکومت جمهوری اسلامی، هیچ گروه تروریستی جنایاتی به این ابعاد در ایران مرتکب نشده است. ابعاد حملات تروریستی مجاهدین خلق چنان فاجعه بار و هولناک بود که تا مدتها رسانههای تشکیلات به صورت رسمی و علنی مسئولیت حملات را به عهده نمیگرفتند.
به رغم واضح بودن انگیزهها و نحوه عملکرد سازمان که حتی پیش از تحقیقات هم برای مردم روشن بود، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلی و بین المللی این اقدام، سازمان مسئولیت انفجار 7 تیر را صریحا اعلام نکرد، اما تلویحا و با کنایههای روشن آن را به خود نسبت میداد.
موسی خیابانی نفر دوم سازمان در نوار تحلیل تاریخچه سازمان، که اندک زمانی پیش از کشته شدنش در بهمن 60 ضبط کرده بود، از “ضربه مهلک” و “ضربه اول” (و مانند این تعبیرها) بعد از 30 خرداد، سخن راند. خیابانی با اشاره به آغاز جنگ مسلحانه توسط سازمان پس از 30 خرداد 60، درباره انفجار حزب جمهوری اسلامی میگوید:
“…صدای مهیب انفجار درست راس ساعت 9 یکشنبه شب، هفتم تیرماه، بلند شد. صدایی که نه تنها در سراسر ایران، بلکه در سراسر جهان طنین انداخت و شاید بتوان گفت که از فردای آن روز، رژیم خمینی دیگر مرده است.”
وی در ادامه با تشبیه سازمان به یک جوان، انفجار 7 تیر را سیلی محکم آن جوان به رژیم اسلامی توصیف میکند. همچنین مسعود رجوی در جمع بندی یک ساله، با اشارات و تاکیدات بسیار به مخاطبان اعلام میکند که فاجعه 7 تیر را سازمان مرتکب شده است. وی با مرحله بندی کردن جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی میگوید:
“در مرحله اول نوبت “سران سیاسی” بود. قبل از هر چیز شاه مهرهها هدف بودند….ما در فاز نخستین تهاجممان، با عمل بزرگ شروع کردیم؛ و در راس همه، عملیات تاریخی “الله اکبر”، که این اسم هم پیشاپیش برایش گذاشته شده بود، جای موسی خالی…یک مرحله را پیش بردیم. کدام مرحله؟ بی آینده کردن رژیم و سلب ثبات از آن…خلاصه در یک کلام: کار کسی جز مجاهدین نبود…کار در مجموع حساب شده و برنامه ریزی شده بود. …”
بعد از ظهر روز یکشنبه 8 شهریورماه 1360، محمد علی رجایی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران، که به اتفاق چند تن از مسئولان کشوری و لشکری، در جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخست وزیری شرکت کرده بودند، بر اثر انفجار یک بمب قوی که در یک کیف جاسازی شده بود، کشته شدند.
مسعود کشمیری عامل نفوذی مجاهدین خلق در شورای امنیت ملی و دفتر نخست وزیری بود که پس از حادثه متواری شد. او به همراه محمدرضا کلاهی عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به کردستان عراق منتقل شد. مسعود خدابنده عضو پیشین مجاهدین خلق که در آن زمان در ایستگاه رادیویی مجاهدین در سلمانیه عراق در خدمت سازمان بود، شاهد حضور این دو تروریست با نام های مستعار بوده است. او در گفتگویی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی میگوید:
“خیلیها در آن سالهای بعد از شکست کودتای رجوی (30 خرداد شصت) از طریق مقر ما که آن زمان همجوار مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. از جمله اینها مهدی ابریشمچی از سران مجاهدین و جلال گنجهای از شوراییهای مجاهدین و بسیاری دیگر را من خودم از مرز تحویل گرفتم. مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما آورده شدند. مشخص بود که هیچکدام را بخاطر سابقه، نمیتوانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (نام سازمانی: کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم.”
چه قبل از فرار رجوی از ایران، چه پس از آن، سازمان با تاکتیک تعلیق در موضع گیری تا آشکار شدن نتایج عملی عملیات “ویژه”، در مورد دو حادثه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه و انفجار در ساختمان نخست وزیری در هشتم شهریور ماه 1360، اعتراف رسمی نکرده است.
پس از واکنش منفی افکار عمومی در قبال عملکرد مجاهدین خلق ، سازمان دیگر به مصلحت خود ندانست که “رسما” و “علنی” مسئولیت دو اقدام تروریستی هولناک علیه بالاترین مقامات سیاسی و اداری کشور را بر عهده بگیرد. با این وجود در منابع منتشره سازمان گاه به صورت کنایه و یا اشاره در مورد ضربههای “هولناک” و “سهمگین” مطالبی طرح شده است و از این حملات تروریستی با عنوان “عملیات ویژه” یاد شده است.
اما بعدها مسعود رجوی در یکی از دیدارهای محرمانه خود با مقامات اطلاعاتی و امنیتی رژیم صدام حسین به مسئولیت مستقیم سازمان در آن عملیاتها اذعان کرد. رجوی در دیدار با ژنرال حبوش رییس سازمان امنیت صدام، در سال 1378، هنگامیکه به برخی تبلیغات موجود در رسانههای غربی آن زمان علیه سازمان اشاره میکند، سابقه روابط نزدیک خود با غربیها و از جمله اطلاع مقامات ارشد آمریکا و فرانسه از دو عملیات مذکور را یادآوری میکند. متن سخنان رجوی به حبوش چنین است:
“همانگونه که اطلاع دارید من در سالهای 1981 تا 1986 در پاریس بودم. در آن سالها دشمنی به این گونه با ما نبود و به ما تروریست نمیگفتند. هرچند که کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند. با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، میدانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیس جمهوری و علیه رئیس الوزرای ایران انجام داد. آنها میدانستند و خوب هم میدانستند ولی صفت تروریست هم به ما زدند.”
اشاره رجوی به افزودن نام مجاهدین خلق و رهبران آن به فهرست گروههای ترویستی وزارت امور خارجه دولت آمریکا در سال 1998، یک سال پیش از این دیدار با ژنرال حبوش است که به تبع این لیست گذاری، اتحادیه اروپا نیز مجاهدین خلق را سازمانی تروریستی با سوابق و ظرفیت ترویستی معرفی کرد. بدیهی است که این دیدارها محرمانه بود. تصاویر دیدار رجوی با صدام حسین و حبوش و دیگر مقامات عراقی تنها پس از سقوط صدام حسین در دسترس عموم قرار گرفت. در این فیلمها میتوان به سادگی به ذات ریاکار رجوی پی برد.
امروز نیز اگرچه به نقش مجاهدین خلق در حملات اسرائیل به ایران به روشنی در رسانههای غربی از جمله مقاله اخیر تایمز آف اسرائیل، اشاره شده است، اما ابعاد این خیانت ضد ملیتی چنان گسترده و هولناک است که سران فرقه رجوی ترجیح میدهند در آن را مسکوت نگه دارند یا انکار کنند، اما قطعا در جلسات محرمانه مریم رجوی با مقامات اطلاعاتی اسرائیل او به نقش نیروهای تروریستی آموزش دیدهاش در ترور دانشمندان هستهای، در کشتار مقامات نظامی و مردم بیگناه مباهات میکند و برای ابراز آمادگی به خدمت به این خدمات پیشین استناد میکند.
مزدا پارسی
منبع: سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام (1344 تا 1484)، به کوشش جمعی از پژوهشگران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی


































