دیدار با تو بعد از سالها، تجربه ای متفاوت و دور از انتظار
امیدوارم خوب، سلامت و سرحال باشی. در آستانه محرم قرار داریم، محرم سال قبل برای من کاملاً متفاوت بود، سعادت زیارت در نجف و کربلا و البته دیدار استثنایی با تو بعد از سالها، تجربه ای متفاوت و دور از انتظار، شاید زیارت امامان مدفون در عراق برایم خیلی دور از دسترس نمی نمود ولی دیدار دوباره تو مسئله ای بود که دیگر حتی به آن فکر هم نمی کردم اما خواست خداوند مهربان چیز دیگری بود و در آن شرایط سخت و دشوار موفق به دیدار هم شدیم، اما گاهی آرزو می کنم ایکاش ندیده بودمت چون نبودنت، ندیدنت و… داشت به عادت تبدیل می شد اما بعد از ان دیدار ذهنم بسیار بسیار زیاد مشغول توست حتی بیش از زمان بودنت اما نمی دانم چه شد که ارتباطها قطع شد، ایمیل تو غیر فعال شده من از طریق سایت سازمان و سایت شهر اشرف سعی به برقراری ارتباط داشتم که جوابی نیامد
درخواست سایت ایران قلم از آقای جلال گنجه ای
ضمن استقبال از تفسیر شما در مورد بند ها و نکته های مختلف در پیام آقای مسعود رجوی و انطباق آنها با قرآن و نهج البلاغه و تداعی کردن 10 بند نامه ایشان با” ده فرمان” حضرت موسی، از جنابعالی در خواست می کنیم که نکته ها و واژه های زیر را که در نامه آقای مسعود رجوی آمده نیز تفسیر بفرمایید. در پیام ذکر شده در تاریخ سوم دی ماه 1385 خطاب به اعضای سازمان مجاهدین چنین نوشته است: بند چهارم پیام:… هیچ بی انضباطی و کج خلقی و بی حوصلگی و نافرمانی نشان ندهید و… بند پنجم پیام:… از خدا مصرانه بخواهید که ننگ جفا و پیمان شکنی و پشت کردن و خنجر و خیانت را هرگز بر شما نپسندد…
پاسخ ابراهیم خدابنده به یک هوادار مجاهدین
همانطور که سفارش کرده بودید مطلب آقای نوید اخگر که به ضمیمه ایمیلتان برایم ارسال کرده بودید را به دقت تمام خواندم. مقاله”نامه ای برای خسرو و سعید” البته در سایت های اینترنتی هم منعکس گردیده بود و لذا مجددا آنرا در اینجا نمی آورم. در خصوص جزئیات این مقاله حرفی ندارم و بهرحال ایشان نظرات خود را بیان نموده اند و الحق هم قلم زیبایی دارند و احساسات خود را خیلی خوب منتقل مینمایند. اما چند نکته دارم که در زیر جسارتا به عرضتان میرسانم:
یک تصمیم شجاعانه
خانم فاطمه امیری در نامه ای که خطاب به برادرش آقای علیرضا امیری فرد مستقر در قرارگاه اشرف نوشته از او می خواهد تا تصمیم شجاعانه بگیرد و خود را از جهنم تشکیلات رجوی نجات دهد. او می نویسد:” می دانم که تو هم دل تنگ ما و ایران هستی. امیدوار باش و شجاع باش و شجاعانه تصمیم بگیر و خود را نجات بده. برادرم آنچه مهم است این است که به جز ماندن در آن جهنم (قرارگاه اشرف) هر تصمیمی بگیری مطمئنا بهترین تصمیم خواهد بود و این را هم می دانم که هر کس اقدام به جدایی از سازمان کند چه بلایی پیش روی اوست.” خانم امیری در نامه خویش با توجه به آگاهی و شناختی که از مناسبات غیر انسانی و غیر دموکراتیک قرارگاه اشرف در ملاقات با جداشدگان فرقه که به میهن بازگشته اند، به دست آورده است، روایتی تلخ و سیاه از مکانی (قرارگاه اشرف) که گویی نقطه ثقل همه زشتی های دنیاست را مطرح می کند
نامه علی قشقاوی به مسعود بنی صدر و پاسخ به آن
واقعیت این است که ما هر چه بیشتر از فرقه فاصله می گیریم و جذب جامعه می شویم، دید و نگاه ما نسبت به آن وسعیتر و عمیق تر میشود و به ادراک ما افزوده و چشمان ما بیناتر می شود. خصوصا تجارب دوستانی مثل شما در این مسیر با ما یار باشد. همانطور که در نامه قبلی به مقوله عملیات جاری و نشستهای حوض که از من خواسته بودید، بپردازم، تلاش کردم تا به گوشه ای از آنچه تحت عنوان بحث های موسوم به بحث های ایدئولوژیک که در مناسبات مجاهدین جاری بود، بپردازم. من فکر می کنم بهتر است قبل از پرداختن به نشستهای حوض و عملیات جاری، ابتدا لازم است برای روشنتر شدن و برای نتیجه گیری بهتر بحثهای نشستهای حوض و عملیات جاری کمی به عقب تر برگردم تا بحث ها همدیگر را تکمیل کنند بخاطراینکه که این نامه ها را دیگران، کسانی که از این مقولات آشنایی ندارند، می خوانند، برای دریافت جان کلام دچار مشکل نشوند.
نامه به رئیس حزب چپ ها در آلمان
به نقل از سایت www.hambastegimeli.com وابسته به گروه تروریستی مجاهدین مطلع شدم که آقای آندره بری نماینده آلمان در پارلمان اروپا از حزب شما در روزهای 5 تا 9 ژانویه 2007 در معیت آقای پائولو کازاکا نماینده پرتقال از کمپ اشرف در عراق دیدن کرده است. برای اینجانب بعنوان یک شهروند ومالیات دهنده آلمانی این سئوال مطرح می باشد که آقای بری در کمپ تروریستها چه می کند؟
نامه سرگشاده آقای جمشید تفرشی به هفته نامه ساندی هرالد
سازمان تروریستی مجاهدین خلق، که در لیست تروریستی کشورهای ایالات متحده امریکا، بریتانیا، پارلمان اروپا و کانادا و بقیه جهان آزاد است گزارشی از این هفته نامه (که ظاهرا بصورت آگهی بوده) در قسمت خبرماهواره ای پخش و سپس متن آنرا در سایت رسمی خود قرار داده است. در این گزارش فرقه تروریستی رجوی، مطالب سراسر کذب و تهمت های ناروائی را به بنده نسبت داده است که خواهشمندم طبق قانون مطبوعات جوابیه و اعتراض مرا در همان ستون و به همان اندازه چاپ نمایید. در غیر اینصورت از حق قانونی خود استفاده کرده و از آن هفته نامه، به جهت نشر اکاذیب آنهم از قول یک سازمان تروریستی،به مراجع ذیصلاح انگلستان شکایت خواهم کرد.
نامه خانم الهه به اعضای شورای ضد مردمی رجوی
در یکی از سایت های متعلق به سازمان مجاهدین خلق در یک مقاله بدون تاریخ به قلم شهره فرهودی مطالبی در خصوص خانم فریبا هشترودی عضو سابق شورای ملی مقاومت آمده بود؛ تا جایی که به خانم هشترودی بر میگردد لابد خودشان اگر بخواهند جواب مناسب خواهند داد. اما در ادامه همین مطلب اشاره ای هم به من شده است که:”… در ضمن که الهه فقط یک خواننده بود و نه ادعای روشنفکر بودن داشت و نه فمینیست بودن. یک زن خیلی عادی که اصلا سیاسی نبود و مساله اش فقط پول بود و برایش فرق نمی کرد کجا آواز بخواند و برای چه کسانی، یعنی فرق ملاها را با اضداد آنها زیاد تشخیص نمی داد.”
نامه آقای سبحانی و پاسخ دکتر بنی صدر
اگر اجازه بدهی به بعضی نکات در نامه ات اشاره کنم و در چارچوب موضوع”قلم و محبت” بجای”سلاح و خشونت” مطالبی را مطرح کنم. تو دوست نازنین لطف کرده و در نامه ات نوشته بودی که: اما درباره مقاله تو تحت عنوان”درباره قلم”. قبل از هر چیز باید بگویم که از خواندن آن بسیار لذت برده و احساس کردم حرفت از دل در آمده و لاجرم بر دل خواهد نشست. وقتی آنرا میخواندم بی اختیار یاد مقاله دیگری تحت همین عنوان افتادم. در آن مقاله چنین آمده بود:” رسالت قلم که پا بر سر سلاح به پیش میرود، همان رسالت انسان است که در تحقق آزادی میتوان آنرا خلاصه کرد. در این اتحاد قلم سمبل آگاهی و بینش و سلاح (که عامل اجرائی است) مظهر خواست، اراده و عشق و شوراست….. پس جامعیت قلم در سلاح و بنیان سلاح در قلم است
نامه سرگشاده کانون آوا به نمایندگان پارلمان اروپا
خانم فریبا هشترودی که نزدیک به بیست سال با شورای ملی مقاومت (نام دیگر سازمان مجاهدین خلق ایران) همکاری میکرد هفته گذشته به فعالیت های خود با آنان پایان داد و از این جریان کناره گیری کامل نمود. علت این کناره گیری بنا به اظهار خانم فریباهشترودی” بی اثر بودن و اتلاف وقت درتشکل شورای ملی مقاومت” بوده است خانم فریباهشترودی به عنوان نماینده شورای ملی مقاومت درکنفرانس های بین المللی مربوط به احقاق دمکراسی و حقوق زنان شرکت میکرد. سازمان مجاهدین بعد از اعلام جدایی ایشان به شیوه همیشگی، با رگباری از تهمت و ناسزا علیه عضو سابق خود به موضع گیری پرداخت.
نامه سرگشاده به خانم فریبا هشترودی
به هر حال من هم به همان دلایلی که حتما برای شما خیلی ملموس است تحصیل را نیمه کاره گذاشته و راهی را در پیش گرفتم که به سازمان مجاهدین و عراق ختم شد. این زمان گذشت تا اینکه شما به شورای ملی مقاومت پیوستید، در آن زمان خیلی خوشحالش شدم و خیلی دوست داشتم که موقعیتی دست دهد تا از نزدیک با شما در رابطه با پدر گرامیتان از نزدیک به صحبت بنشینم ولی این فرصت بدست نیامد تا اینکه در پایان سال 1375 شما برا ی اجلاس شورا به عراق آمدید و منهم به دلیل مسئولیتی که داشتم از نزدیک توانستم شما را ببینم و در لابی هتل السدیر بغداد (محل اقامت اعضای شورا) با شما به صحبت کوتاهی در رابطه با پروفسور محسن هشترودی بنشینم ولی چشمتان روز بد نبیند که بعد از آن مدتها پاسخ گوی همان سخن کوتاه با شما بودم که چرا با شما به تنهایی به صحبت نشسته ام.
نامه ابراهیم خدابنده به آقای پرویز خزائی
مطلب شما تحت عنوان”در حاشیه دیدار فریبا هشترودی با مأموران گشتاپو” که در سایت”همبستگی ملی” تولید شده به تاریخ جمعه 22 دی 1385 درج گردیده بود را مطالعه کردم. خانم هشترودی خود به هر شکلی که مایل باشند، اگر صلاح بدانند، شاید جوابی به مطالب شما بدهند و لذا من به هیچ وجه در این نوشته قصد پاسخگویی از جانب ایشان را ندارم. اما بد ندیدم مشاهدات و نظرات خودم را به این ترتیب به اطلاع شما و سایر دوستان برسانم.