چه بر سر ماهیت و موجودیت مجاهدین خلق خواهد آمد؟

پس از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق، تعدادی از فرقه های تروریستی که فعالیت های منطقه ای و جهانی داشتند، حامی و پدر خوانده خود را از دست دادند، یکی از این فرقه ها سازمان مجاهدین خلق بود.رویکرد فرقه گرایانه مجاهدین در داخل تشکیلات خود و اندیشه ی متحجرانه این جریان، سرکوب اعضای ناراضی و تلاش برای حذف منتقدین، نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر و فعالیت های تروریستی در داخل ایران و انبوهی دلایل دیگر باعث شده است که در میان گروه‌های سیاسی بدیل جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق دارای کمترین محبوبیت در داخل کشورباشد.
وضعیت امروز چندان روشن نیست، اما روشن است که اعضای این گروه در مقایسه با روشنفکران دینی، مارکسیست‌ها، نیروهای ملی، فعالان حقوق بشر، فعالان زن، و فعالان دانشجویی کمترین حضور را در فضای گفتمان عمومی در داخل و خارج کشور دارند (به طور مثال در حوزه کتاب، مقالات و یادداشت‌ها و تولید فرهنگی و هنری).
اما این گروه به خاطر ادعای داشتن نیروهای مبارز در عراق و قدرت لابی‌گری در اروپا و آمریکا همیشه به عنوان یک بازیگر سیاسی مطرح بوده است و برخی از گروه‌های سیاسی ذی نفوذ در اروپا و آمریکا به این گروه به عنوان بدیلی برای حکومت نگاه می‌کرده‌اند.
با بسته شدن کمپ اشرف، سازمان مجاهدین خلق یکی از سرمایه‌های محوری خویش را از دست داده است. اکنون پرسش آن است که این جریان از اینجا به کدام سو حرکت خواهد کرد؟ چالش‌های عمده این سازمان در شرایط امروز کدامند؟
زندگی در انزوا و درون یک گروه اجتماعی بسته که از خانه‌های تیمی در دهه پنجاه شروع و به شکل بزرگ تر آن به صورت کمپ اشرف خود را متبلور ساخت مجاهدین را به کنار گذاشتن ایده جنبش های توده ای و در آمدن در چارچوب یک فرقه بسته مذهبی ـ مافیایی به واسطه نوع و روش‌های مبارزه کشاند. پیگیری مشی مسلحانه برای مبارزه و عدم پیروی از منطق مبارزات غیرخشونت‌آمیز حتی پس از تحویل سلاح در سال ۲۰۰۳ از سویی و پیروی از نظریه امت و امامت شیعه یا رهبری فره مند که مستلزم شیفتگی و خودسپاری پیروان به رهبر است از سوی دیگر در کنار تمامیت طلبی رهبر مجاهدین و ضعف های اخلاقی و سیاسی او، مجاهدین را از یک سازمان سیاسی به یک فرقه بسته مذهبی ـ مافیایی تبدیل کرد.
مجاهدین خلق هنوز تحولات درون نظام سیاسی ایران و دینامیسم این تحولات را جدی نمی‌گیرند. نکته‌ای که در اینجا به طور کلی مغفول مانده فاصله آهنگ تحولات مجاهدین خلق با آهنگ تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران است.
غیر از تاریخ پر از فراز و نشیب و اشتباهات راهبردی مجاهدین خلق (هم پیمانی با یک دیکتاتور قصاب در شرایط جنگی علیه کشور و نگرش منفی اکثریت مردم ایران به سازمان و سیاست‌هایش در دهه شصت به واسطه این اشتباه) عواملی وضعیت امروز آنها را پیچیده ساخته است:
دول ایران، عراق، ایالات متحده و برخی دولت‌های اروپایی، سازمان ملل، مردم کوچه و بازار ایران، فعالان سیاسی خارج کشور، و اعضا که در نقاط مختلف دنیا پراکنده‌اند، افکار عمومی اپوزیسیون و مخالفانی که در دو دهه اخیر در خارج از کشور رشد و نضج یافته‌اند و عموماً نگرشی منفی به مجاهدین خلق دارند و نیز درگیری با قوانین درون کشورهای مختلف اروپایی، ایالات متحده، و عراق که این سازمان را تروریستی می‌دانند و به عنوان سازمان و یک هویت جمعی نمی‌پذیرند.
اما مسئله ای که مهم ترین موضوع برای پیگیری است وضعیت مبهم اعضای اسیر در داخل تشکیلات مجاهدین است.مقامات بین المللی باید بدانند که چالش های آنها تا روزی که سران مجاهدین به اعضا اجازه ندهند که برای آینده خود تصمیم بگیرند، ادامه خواهد داشت و متاسفانه آن روز معین نیست.
درگذشته رهبری مجاهدین خلق از اجازه دادن به بیشتر ساکنان برای تقاضای پناهندگی یا صحبت کردن با نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگان بدون حضور مسئولان مجاهدین خلق سر باز زده است.اعضای مجاهدین خلق که در حال حاضر در کمپ لیبرتی به مانند گروگان نگه داشته می شوند، سزاوار ترحم و همدردی هستند. جامعه بین الملل باید نگران سرنوشت آنها باشد چرا که عملا آنها هیچ نماینده ای ندارند و سران مجاهدین هرگز صدای واقعی آنها را به گوش نهادهای بین المللی نخواهند رساند. نزدیک به هشتاد درصد اعضای مجاهدین، بر خلاف میلشان در کمپ نگه داشته می شوند.

در مثلث مجاهدین – عراق – جامعه بین الملل، حکومت عراق نقش خطیری بازی می کند چرا که سازمان بیش از سی سال است که بخشی از خاک سرزمینش را اشغال کرده است، مقامات و مردم عراق شدیدا مخالف حضور نیروهای خارجی در کشورشان هستند و بدیهی است که عراق دیگر برای مجاهدین جای مناسبی نیست.
تصور کنید که اعضای سازمان مجاهدین خلق شرایط پناهندگی بگیرند یا بتوانند به دلخواه خود به ایران و نزد خانواده شان باز گردند یا در کشور سومی اقامت گزینند، چه بر سر همه آن سالهای شستشوی مغزی و نشست های انتقادی و خود انتقادی و آموزه های برادر مسعود خواهد آمد؟ چه بر سر ماهیت و موجودیت مجاهدین خلق خواهد آمد؟ آیا بدون ظرف ایدئولوژیکی به نام اشرف یا لیبرتی می توان سه هزار نفر عضو را همچنان تحت کنترل سیستم مغز شوئی رجوی ها داشت یا باید فاتحه رجوی و سازمانش را خواند؟

شهروز تاجبخش

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا