از شعار تا واقعیت در فرقه رجوی

داشتم به گذشته سازمان نگاه می کردم بخصوص از زمانیکه رجوی زمام امور سازمان را بر عهده گرفته وسازمان مجاهدین را تبدیل به سازمان مسعود و مریم کرده است و آنرا بصورت فرقه ای اداره می کند مشاهده کردم که در این مدت رهبری سازمان شعارهای پر طمطراق زیادی را سر داده است ولی در واقعیت ۱۸۰ درجه عکس آن شعارها عملکرده است و مهمترین شعارهایی که میدهد عبارتند از: استقلال و آزادی و برابری که در واقعیت نه تنها به این شعارها پای بند نیست بلکه کاملا عکس عمل می کند و واقعیتها چیز دیگریست که در زیر بدان میپردازیم.

یکم: در حالیکه شعار استقلال میدهد بیشترین وابستگی را به قدرتهای خارجی دارد و برای بقای سازمان بجای تکیه بر مردم با مزدوری برای بیگانگان و سرویس های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی و اسراییل علیه مردم ایران میپردازد که در این رابطه در زمان صدام با مزدوری برای صدام در جنگ ایران و عراق علیه مردم ایران شرکت کرد.

دوم: در حالیکه شعار آزادی و دموکراسی میدهد ولی واقعیت این است که سرکوب شدید و خفقان و سانسور در تشکیلات سازمان بیداد میکند که در هیچ نقطه ای از جهان سابقه ندارد و در این رابطه شعار تغییر و انتخابات آزاد میدهد ولی ذره ای ایمان به آن ندارد چرا که اگر چنین بود این سازمان دارای رهبری مادام العمر و رییس جمهور مادام العمری که خود این رهبری منسوب کرده است، نداشت و تن به یک انتخابات آزاد در تشکیلات میداد و ساختار این سازمان فرقه گرا را عوض می کرد یا اینکه شعار تنها آلترناتیو را میدهد ولی واقعیت این است که اولا نه تنها از پایگاه مردمی در ایران برخوردار نیست بلکه به سبب خیانتها و جنایاتی که علیه مردم ایران مرتکب شده است به شدت مورد تنفر و انزجار آحاد ملت ایران است و ثانیا به دلیل دیکتاتوری و خودخواهی مفرطی که در رهبری سازمان وجود دارد از هیچ جایگاهی در بین اپوزیسیون داخل و خارج کشور برخوردار نیست و الان هم به دلیل وضعیت اسف باری که در عراق دارد با دخالت در امور عراق بعنوان اپوزیسیون دولت عراق ایفای نقش میکند.

و خلاصه در راستای شعارآزادی دم از رهایی زنان و آزادی مذهب و طرفداری از حقوق کارگران میزند ولی هیچ اعتقادی بدانها ندارد و در عمل و واقعیت کاملا عکس است. و نیروها در سازمان از حق تصمیم گیری در مورد سرنوشت خودشان برخوردار نیستند. و حق تصمیم گیری، اظهار نظر و انتقاد از فرماندهان را ندارند و بایستی اطاعت کورکورانه کنند.

سوم: شعار برابری و جامعه بی طبقه توحیدی و عدالت اجتماعی را میدهد ولی واقعیت این است که در تشکیلات جامعه ۱۰۰ طبقه غیر توحیدی و ناعادلانه وجود دارد بطور مثال بدنه سازمان بایستی برده وار به بیگاری گرفته شود و از کمترین امکانات برخوردار باشند ولی فرماندهان از همه امکانات برخوردار هستند و هیچ کاری هم نمی کنند واین در سلسه مراتب فرماندهی هرچه بالاتر میرود امکانات رفاهی بیشتر می گردد و بیشترین استثمار در این سازمان وجود دارد و یا بلحاظ حقوق بشر بیشترین موارد نقض حقوق بشر در این سازمان وجود دارد مواردی مثل: پاشیده کردن کانون خانواده با راه اندازی طلاقهای اجباری ٬ سانسور و تفتیش عقاید ٬ بکارگیری افراد زیر ۱۸ سال در جنگ ٬ راه اندازی زندان و شکنجه و اعدام برای افراد ناراضی و ممانعت از دیدار خانواده ها با فرزندان و هزاران مورد دیگر از نقض فاحش حقوق بشر که در این سازمان وجود دارد در پایان باید به این زوج رجوی توصیه کنم که بجای این شعارها عمل کنند و برای تحقق این شعارها بنظر من بایستی ساختار سازمان فرقه گرای تحت رهبری رجوی هاطی یک انتخابات آزاد عوض شود

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا