شکست جبهه عربی – غربی در خاک عراق، پایان رویای ۱۱ ساله مجاهدین

مجاهدین سال ۱۳۹۳ را در حالی آغاز کردند که از یک سو، از قرارگاه اشرف بعنوان سمبل ایدئولوژیک – تشکیلاتی و خطی – استراتژیک مجاهدین در خاک عراق خبری نبود و از سوی دیگر با شکست گروههای تروریستی در خاک سوریه و پیشی گرفتن راه کار سیاسی در حل و فصل مسائل این کشور که رجوی آنرا بزرگترین شانس و مقدمه‌ای برای تهاجم بزرگتر غرب به ایران تجزیه و تحلیل میکرد، در مسیر نابودی سیاسی و از دست دادن تنها حامی قدرتمند خود یعنی آمریکا قرار می‌گرفت.
همچنین بدلیل ارتقاء و پیشرفت روز افزون روابط دولتین ایران و عراق و همبستگی مذهبی بین دو ملت، بیش از پیش عرصه را بر حضور مجاهدین در خاک عراق تنگ‌تر می‌کرد.
بدین ترتیب همگرایی و حمایت‌های تبلیغاتی و سیاسی تمام عیار از گروههای تروریستی و ایجاد تفرقه بین فرق مختلف در خاک عراق با هدف سرنگونی دولت این کشور که تنها شانس و بهترین فرصت برای حفظ تشکیلات مجاهدین و فعالیت مجدد این گروه در خاک عراق محسوب میشد، در دستور کار رهبری مجاهدین در سال ۹۳ قرار گرفت.
البته حضور طارق الهاشمی معاون فراری و تحت تعقیب رئیس جمهور عراق در کنفرانسی در بروکسل به ریاست استرون استیونسون، از حامیان استیجاری مجاهدین تحت عنوان بررسی “وضعیت در عراق” در ۲۶ مهر ۹۲، خود نشانه ای از تقویت و اپوزیسیون سازی مجاهدین برای ساقط کردن دولت آقای مالکی در عراق بشمار می‌رفت.
در عرصه داخلی نیز با سرکار آمدن دولت آقای روحانی در سال ۹۲ که با استقبال داخلی و بین المللی روبرو گردید، بحران مشروعیت و نداشتن پایگاه اجتماعی مجاهدین بیش از هر زمان دیگری خود را نشان می‌داد. بدین ترتیب در این عرصه نیز تنها راه، تخریب دولت جدید توسط مجاهدین در همراهی با کشورهای غربی در استفاده ابزاری از موضوع حقوق بشربود. بنحوی‌که اولین موضوع فعالیت، هم برای مجاهدین و هم برای کشورهای غربی در شروع سال ۱۳۹۳ با همین موضوع آغاز شد.
در هفته دوم فروردین سال ۱۳۹۳ قطعنامه “راهبرد” اتحادیه اروپا در قبال ایران که با اعتراض شدید دستگاه دیپلماسی ایران مواجه شد، بهانه‌ای برای راه انداختن موج جدیدی از فعالیت‌های باصطلاح حقوق بشری مجاهدین شد. ولی آنچه که در این میان رهبران مجاهدین را آزار میداد نه موضوع نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران بلکه از این جهت بود که در قطعنامه اتحادیه اروپا هیچ سخنی از گروه تروریستی و فرقه گرای مجاهدین به میان نیامده است. البته آثار بی اعتباری مجاهدین که با بیرون رانده شدن آنها از قرارگاه اشرف خود را نمایان می‌ساخت تنها به اینجا ختم نمی‌شد.
در وانفسای شکست راهبردی آمریکا در خاک سوریه، که رویای مجاهدین یعنی حمله به ایران پس از سوریه را هم بهم ریخت، رهبران این گروه بار دیگر تلاش کردند برای رهایی از بن بست سیاسی و دادن این پیام به آمریکا، مبنی بر اینکه مجاهدین تمام عیار در راستای سیاست های این کشور در خاورمیانه بویژه عراق و سوریه گام بر می‌دارند، دیدار مریم رجوی با احمد جربا رئیس وقت ائتلاف ملی نیروهای مخالف دولت سوریه در پاریس در تاریخ ۰۴/۰۳/۹۳ انجام شد.
مریم رجوی در این دیدار تأکید کرد مقاومت و نبرد رهایی‌بخش و مشترک ما قطعاً می‌تواند دو کشور برادر ایران و سوریه را از دیکتاتوری و سلطه نظام… ایران و سوریه رها سازد…
در ادامه این فعالیت‌ها برخی از خبرگزاری ها در تاریخ ۲۰/۰۳/۹۳ از ملاقات مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق با مریم رجوی خبر دادند. برخی منابع خبری در ارتباط با این ملاقات که در پشت درهای بسته انجام گرفته بود گفتند: بارزانی به سرکرده مریم رجوی قول داده است که به نوری المالکی، نخست وزیر عراق اجازه نخواهد داد که برای دور سوم نخست وزیر شود…
بدین ترتیب با اتفاقاتی که در ماههای بعدی و با حمله گروه تروریستی داعش به خاک عراق رخ داد ماهیت این دیدارها بیشتر نمایان شد و اینکه چگونه گروه تروریستی مجاهدین نیز در توطئه وسیعی که در تمامی ابعاد منطقه‌ای و بین المللی آن و با حمایت جبهه عربی – غربی در حال سازماندهی علیه دولت عراق بود نقش داشت.
با شروع بحران جدید در خاک عراق در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ و حمله گروه تروریستی داعش به تعدادی از شهرهای استانهای شمالی این کشور از جمله موصل، ابعاد این توطئه بیشتر روشن‌تر شد و این که چگونه مجاهدین نیز همسو با آنان نوک تیز دستگاه تبلیغاتی و سیاسی خود را بسوی دولت آقای مالکی با هدف سرنگونی نشانه ‌رفتند، پلسخ یافت.
بدین ترتیب با حمله گسترده گروه تروریستی داعش به خاک عراق و تصرف قابل توجهی از خاک این کشور و همگرایی کامل دستگاه تبلیغاتی مجاهدین در حمایت از این گروه و زمزمه‌های جدایی اقلیم کردستان از خاک عراق، توسط آقای بارزانی و همراه شدن برخی صداهای دیگر با آنان عمق این توطئه را بیش از پیش نمایان کرد.
مریم رجوی در راستای اقدامات عملی برای سرنگونی مهندسی شده دولت آقای مالکی، تلاش کرد برخی فعالیت‌های سیاسی را در سطح بین المللی و منطقه ای پیش ببرد. در همین رابطه در تاریخ ۱۵/۰۴/۱۳۹۳ سایت رسمی مجاهدین سخنرانی مریم رجوی در جلسه باصطلاح «جبهه واحد علیه بنیادگرایی اسلامی در جهان و خاورمیانه» را منتشر ساخت.
مریم رجوی در بخشی از سخنانش در این جلسه گفت:
«… من سال گذشته در همین جا و در همین ایام، پیشنهاد تشکیل یک جبهه واحد در برابر افراطی‌گری و بنیادگرایی به سرکردگی رژیم ایران و دولت دست نشانده اش در عراق و رژیم سوریه را ارائه کردم… خوشحالم که ما با هم در این یک سال گامهای مهمی در این جهت (بخوانید سرنگونی دولت مالکی) برداشته ایم…
همه این فعالیت‌ها در حالی صورت می‌گرفت که سایه مذاکرات هسته‌ای همچنان بر سر رهبران مجاهدین سنگینی می‌کرد. چرا که حیات مجاهدین تنها و تنها در شکاف ایران با سایر کشورها چه در منطقه و چه در سطح بین المللی بویژه با آمریکا ممکن است و پایان نسبی مناقشات را باید پایان حیات سیاسی مجاهدین نیز تلقی کرد. فعال نگه داشتن بحران عراق و سوریه و به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته ای، رویای شیرین و آرزوی دیرینه رهبران مجاهدین است.
مجاهدین که در آرزوی بازگشت بعثی‌ها به قدرت حداقل در بخش‌های غربی و شمالی این کشور و در مجاورت کشور سوریه بودند وقتی داعش وارد خاک عراق گردید و تعدادی از شهرهای عراق را به تصرف خود درآورد نوشتند: «این است، داستان امروز عراق در مناطق سنی‌نشین و سقوط سریع یکی بعد از دیگری شهرها بدست عشایر انقلابی عراق. مردم از دیکتاتوری مالکی و دخالت‌های رژیم ولایت فقیه به ستوه آمده‌اند و خواهان یک نظام ضد دیکتاتوری هستند… راستی… چه کسی فکر می‌کرد که ۵۰ درصد خاک عراق، ظرف ۳ تا ۴ روز از لوث وجود ارتش مالکی، آزاد شود؟»
بدین ترتیب مجاهدین ضمن شادمانی برای پیشروی “انقلابیون عراقی” (داعش) به سمت بغداد تا آخرین لحظه تلاش کردند منکر جنایات داعش علیرغم فیلم هایی که توسط خود آنان در شبکه های اجتماعی منتشر می‌شد، بشوند.
ولی شروع مقاومت مردمی و ورود و پس راندن داعش و تثبیت نسبی اوضاع به نفع دولت و مردم عراق و البته با حمایت رسمی ایران از یک سو و چرخش سیاست‌های بین المللی با توجه به جنایات داعش و در رفتن افسار این گروه از دست اربابانشان از سوی دیگر، باعث شد رهبران مجاهدین در یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای از پشتیبانی تبلیغاتی داعش دست کشیده و با تغییر موضع، دیگر از آنچه که “انقلابیون و عشایر انقلابی و ارتشی‌های انقلابی و …” عراق نامیده می‌شد حرفی نزنند و حتی بتدریج در مخالفت با جنایات داعش اخباری را نیز در سایت‌های رسمی و غیر رسمی خود بیاورند؟!!
شکست توطئه عربی – غربی در ساقط کردن دولت عراق و روی کار آمدن گروه تروریستی داعش و بعثیون، باعث سرخوردگی شدید در رهبران مجاهدین شد و البته این سرخوردگی زمانی به بی آبرویی سیاسی تبدیل شد که آقای العبادی هم حزبی آقای مالکی به نخست وزیری عراق انتخاب و اولین سفر خارجی وی کشور ایران بود.
نخست وزیر عراق در این دیدار با بیان اینکه دولت عراق می‌داند که اعضای گروه تروریستی مجاهدین در جنایت علیه مردم دو کشور دست داشته اند، گفت: مسئولیت نهادها و سازمان های بین المللی است که زمینه خروج آنها از عراق را فراهم کنند و دولت عراق در این زمینه اقدامات لازم را انجام خواهد داد و نخواهد گذاشت این افراد علیه جمهوری اسلامی ایران از خاک عراق اقدامی انجام دهند.”
ولی سکوت معنی‌دار رهبران مجاهدین در قبال اظهارات آقای العبادی حاکی از شکست افتضاح آمیزی بود که مجاهدین نیز در همگرایی با سایر جریانات ضد دولت عراق تمام تلاش خود را در راستای سرنگونی دولت عراق انجام داده بودند.
ولی در این میان آنچه که همچنان معضل و مشکل اصلی مجاهدین محسوب میشود همانا مذاکرات هسته ای بین ایران و ۱+۵ و متعاقب آن روند عادی‌سازی ایران و غرب می‌باشد.
روز جمعه ۲۳/۰۸/۹۳ هم‌زمان با انتشار گزارش تازه مدیر کل آژانس بین‌الملل انرژی اتمی، مجاهدین فضاسازی تازه‌ای علیه ایران به راه انداختند. در حالی‌که دور تازه مذاکرات هسته‌ای نیز قرار بود در هفته چهارم آبان در شهر «مسقط» عمان آغاز شود.
مجاهدین در کنفرانس خبری خود در این رابطه مدعی شد که ایران دو اتاقک تست انفجاری در اختیار دارد که یکی از آن‌ها یا در سایت نظامی پارچین است یا در جای دیگری از ایران. مجاهدین اعلام کردند: این «اطلاعات» را در اختیار آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار داده‌اند. ولی آنچه که رهبران مجاهدین را در اجرای سناریوی جدیدشان بیش از همه مفتضح کرد بی توجهی رسانه‌ها و کشورهای غربی به گزارش مجاهدین بود.
بنظر می‌رسد بعد از فروکش کردن نسبی بحران و رفع خطر سقوط دولت عراق توسط گروه تروریستی داعش و بعثیون و از بین رفتن چشم انداز حضور طولانی مدت و فعالیت مجدد در خاک عراق، رهبران این گروه بیش از هر زمان دیگری نیاز شدید به بحران سازی در داخل کشور برای مطرح کردن خود دارند.
سو استفاده از جریان اسیدپاشی در شهر اصفهان و بسیج دستگاه تبلیغاتی شان در فضای مجازی بویژه فیسبوک در خصوص دامن زدن به آن و تهییج مردم به اعتراض علیه دولت نشان می‌دهد که مجاهدین بیش از هر زمان دیگری نیاز به بحران سازی برای ادامه حیات ننگین سیاسی شان دارند.
بویژه اینکه اگر مذاکرات هسته‌ای نیز با موفقیت به پایان برسد آنوقت است که باید گفت دیگر هیچ فعالیتی در سطح بین المللی برای مجاهدین متصور نخواهد بود و مجاهدین بیش از هر زمانی دیگر مجبورند به بحران سازی در داخل کشور روی بیاورند.
آثار و نتایج شکست مجاهدین در همراهی گروههای تروریستی در خاک عراق
۱ – بی شک شکست پروژه سرنگونی دولت و عقیم ماندن طرح تجزیه کشور عراق که سرنوشت مجاهدین نیز به آن گره خورده بود یک شکست استراتژیک و پایان رویای ۱۲ ساله رهبران مجاهدین برای بازگشت بعثیون به قدرت در خاک عراق محسوب شده و بیش از هر زمان دیگری تشکیلات مجاهدین را در معرض نابودی و مرگ کامل سیاسی قرار می‌دهد.
دستور تنزل رده زنان “شورای رهبری” مجاهدین به رده “شورای مرکزی” توسط مریم رجوی، جریان اسیدپاشی و ورود فعالانه مجاهدین در دامن زدن به اعتراضات اجتماعی در داخل کشور و پیام مسعود رجوی در آستانه عاشورای امسال (۱۱ آبان ۹۳) به اعضای ساکن در لیبرتی و تهدید مستقیم جداشدگان به ترور و حذف فیزیکی و تهدید غیر مستقیم اعضای سازمان بویژه در لیبرتی به مرگ در صورت خروج از تشکیلات و فراخوان رسمی سی ام آبان ۹۳ ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور – در آستانه ۱۶آذر – روز دانشجو، بعنوان طبیعی‌ترین عکس العمل در راستای تلاش برای صدور بحران به بیرون از تشکیلات و نیاز به کسب پیروزی در عرصه داخلی، پس از شکست خطی – استراتژیک اخیر مجاهدین در ساقط کردن دولت عراق بشمار می‌رود.
۲ – وضعیت در لیبرتی تغییری نکرده است و طی ماههای گذشته آنچه که در خصوص لیبرتی از سوی مجاهدین فعال است همچنان حمایت های ساختگی و پراکنده از سوی حامیان سیاسی این گروه است که بعضا در سایت رسمی مجاهدین انعکاس داده می‌شود. رهبران مجاهدین بلافاصله بعد از انتخاب العبادی برای نخست وزیری عراق دست به دامن آمریکا برای حفاظت از لیبرتی شدند که نشان می‌دهد برکناری آقای مالکی هیچ مسئله ای را از مجاهدین حل نکرده و آنها همچنان برای حفظ تشکیلات خود نیازمند آویختن به دامن آمریکا هستند.
بنابراین تمامی تلاش مجاهدین این است که نیروهای کلاه آبی سازمان ملل متحد در لیبرتی مستقر شوند و بعبارتی لیبرتی بطور کامل تحت کنترل سازمان ملل متحد در آمده و از حیطه کنترل و اختیارات دولت عراق خارج شود تا بتواند بدون هرگونه فشاری از سوی دولت عراق سیاست ماندن در خاک عراق را محقق کند.
۳ – موج جدایی از شورای ملی مقاومت، بخش اروپایی گروه تروریستی مجاهدین، که با استعفای آقایان قصیم و روحانی در سال ۱۳۹۲ آغاز شد امسال نیز همچنان ادامه داشته و گسترده‌تر نیز شده است. در همین رابطه جدائی سه تن دیگر از عضویت شورای ملی مقاومت مجاهدین ناشی از شکست سیاست‌های ضد مردمی این گروه در تمامی زمینه‌هاست و یقینا اشخاص دیگری هم دیر یا زود به آنان ملحق خواهند شد. آقای شاهپور باستان سیر و دو تن دیگر که اسامی آنها هنوز علنی نشده است از جمله این جداشدگان است.
۴ – مرگ‌های اخیر اعضای مجاهدین در لیبرتی و اروپا شامل تقی عباسیان در لیبرتی – فریده ونایی در آلبانی و یعقوب ترابی در فرانسه حاکی از سیاست نگه داشتن سیستماتیک اعضای مجاهدین در لیبرتی و در پایگاههای مجاهدین در هر جایی و به هر شکل ممکن است.
حال اگر این مرگ ها را در خوشبینانه ترین شق آن بیماری و در بدترین شکل آن مهندسی شده تلقی کنیم، درهر صورت حاکی از یک بحران عمیق در بدنه تشکیلاتی این گروه است که بنظر میرسد ادامه این روند تنها راه رهایی از این بحران از نظر رهبران این گروه است.
۵ – تغییر کاربری قرارگاه اشرف و تبدیل آن به مقر نیروهای داوطلب مردمی عراق و مصادره تمامی اموال موجود در آن که خبر آن توسط شبکه خبر و به نقل از شبکه تلویزیونی “المنار” در تاریخ دهم آبان ۹۳ اعلام گردید خود حاکی از افت موقعیت سیاسی مجاهدین و اتمام تاریخ مصرف این گروه توسط اربابان غربی آن و بعبارت دقیق‌تر اولین اثر شکست استراتژیک این گروه در همراهی با جریانات ضد حکومت عراق و گروههای تروریستی است.
۶ – مجاهدین بازنده اصلی در روابط ایران با غرب بویژه آمریکا در موضوع مذاکرات هسته ای بعنوان بزرگترین چالش جمهوری اسلامی در صورت موفقیت آن محسوب شده و حکم ضربه آخر بر پیکره فرتوت سیاسی مجاهدین را خواهد داشت.

سیدحجت سیداسماعیلی – عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا