مصاحبه اختصاصی با مهندس ابراهیم خدابنده پیرامون آینده فرقه رجوی

ندای حقیقت با تلاش خانم سنجابی مصاحبه مهمی با مهندس ابراهیم خدابنده از اعضای سابق فرقه رجوی ترتیب دادند. آقای خدابنده حدود ۱۲سال است از سازمان مجاهدین جدا شده است و در این سالیان تلاش های بسیار ارزشمندی برای کاوش علمی روابط و ساختار فرقه ای سازمان مجاهدین و افشای ماهیت اصلی تشکیلات آن انجام دادند، که خود وبسیاری از جوانان اسیرش بودند.
ضمن تشکر از آقای ابراهیم خدابنده و برادر ایشان آقای مسعود خدابنده، هم چنین آقایان محمدحسین سبحانی و حسین نژاد و بسیاری دیگر از فعالان نجات یافته که در سری مصاحبه های قبلی به سوالات عمیق تری درباره فرقه تروریستی رجوی پاسخ دادند. در ادامه این سلسه مصاحبه ها توجه شما را به مصاحبه ذیل جلب می کنیم.
خانم سنجابی: شما معرف حضور اغلب خوانندگان ما هستید و من نیز بیشتر درجریان فعالیت های شما در رابطه با فرقه شناسی هستم … ولی می خواستیم در این مصاحبه هم لطفاً بصورت خلاصه، برای کسانی که ممکن است آشنائی قبلی با شما نداشته باشند، خودتان را معرفی نمائید:
جواب: ابتدا خدمت خوانندگان رسانه شما عرض سلام و احترام دارم. من ابراهیم خدابنده هستم. در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شدم. در سال ۱۳۵۰ بعد از اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز جهت ادامه تحصیل عازم انگلستان گردیدم. قبل و بعد از انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ عضو انجمن اسلامی در این کشور بودم. از دانشگاه نیوکاسل در انگلستان فوق لیسانس مهندسی برق گرفتم. در سال ۱۳۵۹ در همین کشور به فرقه رجوی پیوستم و تا سال ۲۰۰۳ که در سوریه دستگیر و به ایران تحویل داده شدم در این فرقه به صورت تمام وقت مشغول به فعالیت بودم. عمده فعالیت های من در بخش روابط بین المللی در کشورهای مختلف در اروپا بود. چهارسال و چهار ماه در زندان اوین بودم و بعد به صورت مشروط آزاد گردیدم. نزدیک به هفت سال پیش در ایران ازدواج کردم و هم اکنون در این کشور اقامت دارم. طی نزدیک به ۱۲ سالی که در ایران هستم روی پدیده ای با عنوان “فرقه های مخرب کنترل ذهن” مطالعه میکنم و تألیفات و ترجمه های زیادی در این رابطه داشته ام.
سوال: شرح حال و توصیف فعالیت ها و مقالات ارزشمند شما و همین طور مصاحبه هایتان در بسیاری از سایت ها موجود است و من به خوانندگان پیشنهاد می کنم مقالات علمی و تاثیرگذار شما را پیرامون موضوعات فرقه ای مطالعه نمایند. هم چنین توصیه می کنم ترجمه کتاب های “فرقه ها در میان ما” و “گسستن بندها” را که توسط شما ترجمه شدند را در صورت امکان مطالعه کنند. این کتب شما کمک زیادی به بسیاری ازجدا شدگان و خانواده ها ازجمله خود من در رابطه با فهم ” فرقه های کنترل مخرب ذهن ” نموده و من به نوبه خود بسیار از این کتب سود برده و به آگاهی زیادی رسیدم… امیدوارم روزی در دانشگاه های تخصصی ما مبحثی به عنوان آشنایی با فرقه آموزش داده شود تا از این طریق مصونیت هایی ایجاد شود.
با این حال دوستان و خوانندگان ما میتوانند با جستجوی اینترنتی نام شما در رابطه با خودتان و فعالیت هایتان به صورت مفصل تری آشنا شوند. اما برای صرفه جوئی در وقت به سراغ سؤال اصلی خودم میروم.
سؤال من در حال حاضر اینست که آینده فرقه رجوی را چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب: پاسخ به این سؤال بدون بررسی گذشته و حال سازمان مجاهدین خلق خصوصا برهه تحت رهبری مسعود رجوی امکان پذیر نیست. مسعود رجوی بعد از آزادی از زندان در دی ماه سال ۱۳۵۷ زمامداری سازمان مجاهدین خلق را به عهده گرفت و از همان ابتدا در تضاد با نظام جدید در ایران بود. او در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه جمهوری اسلامی اعلام جنگ مسلحانه نمود که در این رابطه از دو طرف قربانیان بسیاری گرفته شد و سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک گروه تروریستی در میان مردم ایران شناخته گردید. در این مقطع سازمان مجاهدین خلق خود را یک گروه اسلامی و در عین حال چپ و ضد امپریالیست و مدافع انقلاب فلسطین علیه اشغال صهیونیسم معرفی می نمود.
مسعود رجوی سپس به فرانسه گریخت و با رئیس جمهور اسبق بنی صدر و حزب دموکرات کردستان و تعدادی دیگر از ارگان ها و شخصیت ها در قالب شورای ملی مقاومت ائتلاف نمود. این ائتلاف بعدها متلاشی شد و در حال حاضر صرفا پوسته ای بی محتوا از آن باقی مانده است. در این مقطع سازمان سعی نمود خود را یک گروه سکولار طرفدار غرب نشان دهد تا از حمایت آمریکا و کشورهای غربی برخوردار گردد. شعارهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی هم به تدریج از ادبیات سازمان کنار گذاشته شد.
مسعود رجوی در سال ۱۳۶۵ به عراق رفت و ارتش آزادیبخش ملی را تأسیس کرد و در همدستی با دشمن متجاوز به خاک میهن، که با هر استانداردی در جهان بزرگترین خیانت ملی محسوب میشود، در جنگ ایران و عراق البته در طرف دشمن شرکت نمود. این امر موجب شد که فرقه رجوی بیش از پیش در اذهان مردم ایران منفور و مطرود گردد. در جریان فاجعه تروریستی ۱۱ سپتامبر هم البته برای خوشامد صاحبخانه (عنوانی که رجوی به صدام حسین داده بود) جشن و پایکوبی برگزار گردید.
با سقوط صدام حسین شرایط سازمان نیز به گونه ای دراماتیک تغییر کرد و رجوی تنها حامی دولتی خود را از دست داد. از آن پس رجوی به دنبال جایگزینی به جای صدام حسین، البته این بار در غرب، میگشت. تنها گزینه برای او اسرائیل به دلیل تضادهائی که با ایران داشت بود که هم اکنون این فرقه به عمله دست چندم سیاست های ضد ایرانی اسرائیل در منطقه تبدیل گردیده است. رجوی که زمانی در تهران سلاح به یاسر عرفات هدیه داده و تنها راه پیش روی وی را مقاومت مسلحانه ذکر کرده بود در حال حاضر مبلغ سیاست های ضد ایرانی نتانیاهو گردیده است.
از طرف دیگر سازمان مجاهدین خلق ماهیتا یک فرقه مخرب کنترل ذهن است که از روش های روانی مانیپولاسیون ذهنی برای جذب و کنترل نیروها استفاده میکند. قابل توجه است که افراد از این فرقه به تعبیر خود سازمان “فرار” میکنند. می پرسم انسان از چه جائی فرار میکند؟ متخصصان، شرایط اعضای فرقه ها را “برده داری نوین” نامگذاری کرده اند. در وضعیت کنونی اعضای فرقه رجوی براستی زندانی و مترصد فرار هستند.
با این شرایط چه آینده ای میشود برای این فرقه تصور کرد؟ بسیاری از ارگان های اطلاعاتی و امنیتی در غرب بر میزان بسیار بالای منفور بودن این فرقه در میان مردم ایران و حتی در میان اپوزسیون خارج از کشور نظام تأکید داشته اند. سازمان به جز جلب حمایت آمریکا راه دیگری ندارد اما آیا در این رابطه با توجه به سوابقی که دارد موفق خواهد بود؟
دیگر موضوع قابل توجه غیبت طولانی رهبری فرقه می باشد که سؤالات بسیاری را در اذهان هواداران و اعضا و حتی مسئولین سازمان برانگیخته است. سازمان تلاش میکند دلایل امنیتی را در توجیه این مسئله ارائه نماید حال آنکه دلیل این امر به هیچ عنوان نمیتواند امنیتی باشد. مسعود رجوی می بایست پاسخگوی ناکامی های مستمر سازمان طی سالیان طولانی باشد که بهترین کار برای عدم پاسخگوئی غایب شدن است. با این حساب دیگر چه چشم اندازی میتوان برای آینده سازمان مجاهدین خلق متصور بود؟ هر کس در ذهن خود قطعا پاسخ به این سؤال را داده است. پاسخ خیلی روشن است. چشم انداز تیره و تاری در انتظار رجوی است.
اما مشکل من در حال حاضر آینده سازمان مجاهدین خلق نیست چرا که مدت هاست این سازمان هیچ نقشی در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران ایفا نمی نماید. بلکه مشکل من آینده قربانیان مقدم این فرقه یعنی اعضای آنست. من با بسیاری از خانواده های دردمند و رنج کشیده در ارتباط هستم. آنها آرزوئی جز دیدار مجدد با عزیزان خود ندارند. حق مسلمی که رجوی منکر آنست و اجازه برخورداری از این طبیعی ترین حق انسانی را به قربانیان خود نمیدهد. مشکل در حال حاضر یک مسئله صرفا حقوق بشری است. در این رابطه متأسفانه به دلایل سیاسی ارگان های حقوق بشری پاسیو هستند.
سؤال: بله ما در جریان تلاش ها و فعالیت های شما برای وصل ارتباط خانواده های اعضای اسیر در فرقه رجوی با عزیزان قربانی شان هستیم و به شما خسته نباشید میگوئیم. امیدواریم که در کارتان موفق و مؤید باشید. اما سؤال بعدی من اینست که چرا و به چه علت سازمان برای ماندن در عراق اینقدر اصرار دارد و اخیرا هم درخواست سلاح نموده است؟
جواب: همانطور که اشاره کردم سازمان مجاهدین خلق یک فرقه مخرب کنترل ذهن تحت رهبری خود انتصابی و مادام العمر و تام الختیار مسعود رجوی است و به همین دلیل به فرقه رجوی معروف شده است. در فرقه ها افراد نه بر اساس بحث و اقناع بلکه بر اساس روش های روانی حفظ و کنترل میشوند و برای انجام مانیپولاسیون ذهنی که در عوام به مغزشوئی معروف است داشتن یک محیط ایزوله جهت قطع ارتباط اعضا با دنیای خارج بسیار ضروری است. پادگان اشرف محیطی ایده آل برای رجوی است تا بتواند اعضای فرقه خود را تحت کنترل داشته باشد. اردوگاه لیبرتی به دلیل کوچکی شرایط مطلوبی ندارد اما خارج از عراق قطعا شرایط کاملا برای رجوی نامناسبتر خواهد بود. هم اکنون بسیاری از کسانی که پایشان به آلبانی رسیده است فرار کرده و جدا شده اند. قطعا انسجامی که به لحاظ تشکیلاتی در عراق برای فرقه رجوی فراهم است در هیچ کجای دیگر میسر نیست. لذا رجوی خودخواهانه برای حفظ فرقه اش، حتی به قیمت از دست دادن تعداد زیادی از نفراتش، برای ماندن در عراق اصرار می ورزد و به هر دری میزند. درخواست سلاح هم نشان دهنده اینست که رجوی بر خلاف ادعاهای حامیان غربی اش دست از خشونت طلبی بر نداشته است. تروریسم در ذات فرقه رجوی است. رهبران فرقه ها بر اساس اعتقاداتشان خود را محق میدانند تا از هر وسیله ای، حتی قربانی کردن نزدیک ترین نفرات وفادار به فرقه، به اهدافشان دست پیدا کنند.
سؤال: نظرتان راجع به منابع مالی سازمان چیست؟
جواب: سازمان مجاهدین خلق تلاش میکند تا اینطور وانمود نماید که تنها منبع مالی اش کمک های مردمی است حال آنکه هیچ کس، حتی اعضای خود سازمان، چنین ادعائی را باور ندارند. سازمان در انواع کلاهبرداری ها و اقدامات خلاف قانون و پول شوئی دخالت دارد و از این طرق درآمدهای بسیاری بدست می آورد. از طرف دیگر دشمنان جمهوری اسلامی و در رأس آنها اسرائیل مایل به کمک به این سازمان می باشند. کمک های مالی صدام حسین به این سازمان که رقم های قبل توجهی را شامل میشد بعد از سقوط دیکتاتور بغداد بر ملا شد. بهرحال به عقیده من سازمان از هر طریقی به غیر از کمک های مردمی پول بدست می آورد. در این رابطه اعضای مغزشوئی شده سازمان هم براحتی استثمار شده و در کارهای غیرقانونی بکار گرفته میشوند.
سؤال: با توجه به اشراف شما به مبانی فرقه ها، و تسلطی که بر مباحث فرقه ای و تاثیرات آن بر روی انسان ها دارید، چه راه حل هائی برای رها شدن جداشدگان از تاثیرات افکار فرقه ای پیشنهاد میدهید.
جواب: وقتی از واژه “destructive” که معادل فارسی آن مخرب است استفاده می نمائیم به این معنی است که فرقه ها مناسبات اجتماعی و خانوادگی و فردی را تخریب میکنند. آنان شخصیت اعضای خود را تخریب میکنند و از بین می برند. فردی که سالیان سال در یک فرقه مانند فرقه رجوی بوده و مستمرا در نشست های موسوم به عملیات جاری و غسل تخریب روانی و شخصیتی شده قطعا به کمک نیاز دارد. در این رابطه خانواده می تواند نقش بسزائی ایفا نمایند. بسیاری از دانشمندان و متخصصان معتقد هستند که جدا شدن فرد از فرقه بسا ساده تر از جدا شدن فرقه از فرد است و این افراد حتی بعد از جدا شدن با بندهائی نامرئی همچنان در قیود فرقه ای اسیر هستند و برای خلاصی از این قیدها و گسستن این بندها می بایست در افشای مناسبات به غایت ضد انسانی درونی فرقه فعال بوده و چهره واقعی رهبر فرقه را به همگان نشان دهند. به عقیده من مهمترین وظیفه یک جدا شده از فرقه رجوی، حتی به منظور بازسازی خود، درگیر شدن در فعالیت های ضد فرقه ایست.
کسانی که این اقبال را داشته و توانسته اند از فرقه رجوی نجات پیدا کنند باید به فکر نجات دیگرانی که هنوز اسیر هستند باشند و همچنین کوشش نمایند تا باقیمانده افکار فرقه ای را با فعال شدن در تلاش های ضد فرقه ای از ذهن و ضمیر خود پاک کرده و به خویشتن ذاتیشان باز گردند. جداشدگانی که سعی میکنند گذشته دردناک خود در فرقه را فراموش کنند نه تنها هرگز موفق به این کار نمی شوند بلکه از آثار مخرب آن هر روز بیش از روز قبل رنج می برند. اما اگر با گذشته خود برخوردی منطقی داشته و آنرا به صورت آشکار و فعال نقد کنند قطعا قادر خواهند بود زندگی نوینی را آغاز نمایند.
از اینکه وقت خود را با ما دادید تشکر میکنم.و امیدوارم در آینده نیز باز هم چنین امکانی ایجاد شود.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا