افشای نقش رجوی در جنگ ضد میهنی- قست اول

در سالگرد تجاوز نظامی رژیم صدام در 31 شهریور 59 اعضای جداشده و بازگشتی از فرقه مجاهدین خلق دراستان خوزستان جلسه ای را در دفتر انجمن نجات این استان به منظور بررسی و افشای نقش خائنانه رجوی در جنگ ضدمیهنی که خسارت مالی وجانی فراوانی را برمردم ما تحمیل کرد وهمچنین بررسی آخرین تحولات مربوط به فرقه در آلبانی برگزار کردند.
در ابتدای این جلسه مسئول انجمن نجات خوزستان ضمن تشکر از حضور اعضای بازگشتی دردفتر انجمن نجات خوزستان به علت شروع تجاوز نظامی رژیم مخلوع صدام اشاره کرد و گفت صدام حسین با این تصور که بدلیل وقوع انقلاب و تغییر ساختار ارتش و سرنگونی رژیم شاه ایران درموضع ضعف قرار گرفته و با بهانه قرار دادن نقش تاثیرگذار انقلاب بر مردم و بخصوص شیعیان عراق جمهوری اسلامی ایران را متهم به دخالت در امور داخلی عراق نمود وضمن پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر در31 شهریور 59 حمله گسترده ای را درجبهه های جنوب و غرب ایران آغاز نمود.

class=

درهمان ابتدای جنگ فرقه مجاهدین خلق مواضع ضد و نقیضی را اتخاذ کرد. ابتدا ضمن محکوم کردن تجاوز رژیم بعثی این اقدام را در راستای منافع امپریالیزم امریکا تحلیل کرد واز همه هوادارانش خواست که که برای دفع تجاوز به جبهه ها بروند ولی درادامه تغییر موضع داده وخواهان جنگیدن درصف مستقل شد. درسال 60 و با اعلام جنگ مسلحانه رجوی در راستای همسویی با صدام جبهه دومی را در داخل کشور گشود تا بخشی از نیروهای نظامی ایران را بخود مشغول سازد. از همین جا یک نطفه نامشروع بسته شد.
نیروهایی که قرار بود به جبهه ها رفته ودرمقابل تجاوز گران به خاک میهن بجنگند به دستور رجوی به کسب اطلاعات از موقعیت و توان نظامی نیروهای ایران وجاسوسی برای دشمن متجاوز وانتقال سلاح از جبهه ها بداخل پایگاهها وخانه های تیمی سازمان جهت ترور شهروندان ونیروهای انقلاب ومدافعان دفاع از وطن ودریک کلام ستون پنجم صدام تبدیل شدند. درسال 61 با دیدار طارق عزیز و رجوی عملا ارتباط این فرقه وهمکاریش با رژیم متجاوز عراق رسمی وعلنی شد. بدنبال این دیدار درسال 65 مسعود رجوی به عراق امد و ضمن فراخوان از تمامی نیروهایش درسرتاسر جهان خواست که به عراق بیایند. حضور رجوی درخاک عراق وکشوری که حتی از جانب سازمان ملل و شورای امنیت بعنوان متجاوز درجنگ شناخته شد منجر به مخالفت بسیاری از شخصیت ها و گروه های حتی مخالف جمهوری اسلامی با رجوی شد و انها این اقدام رجوی را نوعی خیانت به مردم ایران وهمدستی با دشمن متجاوز دانستند و ان را محکوم کردند.
رجوی همانند همیشه این بار هم در براورد وضعیت و تحلیل از اوضاع مشخص دچار اشتباه شد. وی فکر میکرد با توجه به حمایت اکثر کشورهای منطقه ای وقدرت های بزرگ همانند امریکا وانگلیس وفرانسه وحمایت تمام عیار نظامی از عراق در نهایت پیروز این جنگ عراق خواهد بود و بر همین اساس تصمیم گرفت از شکاف جنگ عراق و ایران بسود خود سرمایه گذاری کند. با این تصور خام که می تواند بعداز شکست ایران با حمایت نظامی صدام درایران حاکمیت را بدست بگیرد.
حضور رجوی درخاک عراق درگام های بعد منجر به همکاری گسترده تر وخیانت های هرچه بیشتری شد. شرکت در عملیات های نظامی مشترک برعلیه مواضع نظامی ایران، به اسارت گرفتن شهروندان عادی درروستاهای مرزی وسربازان به منظور تخلیه اطلاعات، همکاری اطلاعاتی درموشک پراکنی به شهرهای مرزی که به جنگ شهرها معروف شد ونیروهای اطلاعاتی رجوی با تخلیه اطلاعاتی شهروندان مرزی واجبار کردن اعضا به تماس تلفنی باخانواده هایشان با محمل احوالپرسی بمنظور کسب اطلاع از محل اصابت موشک ها ودرگام بعد تصحیح گرا وهدف قرار دادن دقیق تر مناطق مسکونی و زیرساحت های اقتصادی وشهری بخش ناچیزی از خیانت های رجوی درجنگ عراق برعلیه ایران است که منجر به تنفر عمیق مردم ایران از این عنصر خائن و فرقه او گردید. خیانتی که هیچگاه از حافظه تاریخی مردم ایران محو نخواهد شد. ولی برغم تمامی این خیانت ها رجوی نتوانست به اهداف کثیف خود برسد و با برقراری اتش بس دربن بست وتنگنای لاعلاجی گرفتار شد. وی روسیاه و ابرو باخته و منفور در نزد مردم ایران و تمامی ایرانیان شرافتمند درنهایت همانند مرده متعفن روی دست امریکا والبته تیپای خانواده های اعضای تحت اسارت از عراق به البانی پرتاپ شد تا بهای خیانت هایش را درزمان و مکانی دیگر بپردازد.
موقعیت متفاوت آلبانی به نسبت عراق وقوانین متضاد زندگی درشهر به نسبت غار اشرف که تماس وارتباط را باشهروندان عادی بعداز سالیان امکان پذیر می ساخت باعث شد که اعضا تحت تاثیر زوج های خانوادگی ولبخندهای کودکان باردیگر شوق به زندگی واحساس وعواطف کشته شده دروجودشان زنده گردد وموج جدایی وبازگشت به دنیای ازاد اغاز شود.فرقه رجوی که باموج فزاینده ریزش نیروها و چشم انداز فروپاشی مواجه شده بود به جناح جنگ طلب امریکایی ومهره های جنایتکاری مثل جان بولتون ومک کین متوسل شد تا برای جلوگیری از ریزش نیروهایش بفکر چاره ای باشد. راه اندازی زندان مانز یا مقراشرف سه وانتقال اعضا به این مکان که قرنطینه ومناسبات بسته پادگان اشرف را تداعی می کند بخشی از این راه کاربود.
درحقیقت جناح جنگ طلب امریکا و سیاست مداران مکار امریکایی تلاش کردند یکبار دیگر عصای زیربغل فرقه مجاهدین شده و موقتا مانع از فروپاشی انها شوند و نقشی را که رامسفلد وزیر دفاع امریکا درعراق وبعداز سرنگونی صدام برای نجات فرقه از فروپاشی و بخدمت گرفتن انها بمثابه یک ابزار وکارت درمواجه با جمهوری اسلامی ایران را ایفا نموده بود بازی کند ولی این بار روند حوادث بکلی متفاوت است و چنانچه دیدید اشخاصی همانند بولتون که بعنوان مشاور امنیت ملی دولت ترامپ به فرقه مجاهدین خلق چراغ سبز نشان می داد و درمراسم ویلپنت و درحضور مریم رجوی سرفصل بهمن 97 را بعنوان سرنگونی دولت ایران مشخص کرده بود وسرکردگان فرقه اذهان نیروها را با تبلیغات اغراق امیز حول حمایت های او فریب داده بودند چگونه با یک توئیت ساده رئیس جمهور امریکا وتاکید براینکه دیگر به مشورت هایش نیازی ندارد از صحنه خارج گردید. جان بولتن باکسب درامد هنگفت درقبال شرکت درمتینگ های فرقه انها را دچار این توهم کرده بود که رئیس جمهور امریکا را ترغیب به حمله نظامی برعلیه ایران خواهد کرد ومریم رجوی را به حاکمیت خواهد رساند.اکنون دوهفته بعداز برکناری بولتون مریم و فرقه اش درماتم وعزا بسربرده وخفقان مرگ اور گرفته اند.
ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا