برکات انقلاب خواهر مریم وآقای یغمایی

برکات انقلاب خواهر مریم وآقای یغماییجمشید طهماسبی ، پانزدهم سپتامبر 2006آقای یغمایی که به نا به گفته خودشان از کودکی دراتمسفر فرهنگ صفا خانمی! شخصیتشان شکل گرفته و حقا همانطورکه نوشتند « صفا خانم زن خوب و مهربانی بود و بارها با دادن شکلاتهای خوشمزه مغازه عیالش وماچهای پر سر و صدای مهربانانه وعطری که […]

برکات انقلاب خواهر مریم وآقای یغمایی
جمشید طهماسبی ، پانزدهم سپتامبر 2006
آقای یغمایی که به نا به گفته خودشان از کودکی دراتمسفر فرهنگ صفا خانمی! شخصیتشان شکل گرفته و حقا همانطورکه نوشتند « صفا خانم زن خوب و مهربانی بود و بارها با دادن شکلاتهای خوشمزه مغازه عیالش وماچهای پر سر و صدای مهربانانه وعطری که از گل و گردنش می تراوید و نوازش موهای زبر کله ماشین شده ام ، مرا قبل از تمام سازمانهای سیاسی هوادار و سمپات بدون تناقض خودش کرده بود… » واز طرفی دیگر تحت تاثیر انقلاب خواهر مریم آنچنان متحول شدند که باز به گفته خودشان « وقتی پایه های همه چیز آدم در هم بریزد و مثل لوله خمیر دندانی که زیر پای فیل رفته باشد هویت فرد ریخته باشد بیرون و طرف دنبال این نباشد که هویتی بیابد مشروعیت یافتن همکاری با جلاد مشکل نیست.میشود زیر لب زمزمه کرد حالا که دنیا خر در الاغ است. بپردازیم به شخص شخیص خودمان!…» به هرحال از کوزه هرآنچه تراود که دراوست.
اما دریک نعل وارونه زدن آشکاربه جای پرداختن به خودشان کف برلب و برسر وسینه زنان ظاهرا درواکنش به شکسته شدن سکوت خانواده خانم سمیه محمدی و انعکاس آن که باعث شد، دست اندرکاران فرقه با استفاده از شیوه های شناخته شده ای که دیگر فکرمی کنم نخ نما شده ، خانم محمدی را وادار کنند تا با ظاهر شدن در برابردوربینی اعتراف گیری تلاش های خانواده اش را که بنا بر سند دست نوشته خود او و درخواستش برای کمک جهت خروج از عراق بوده، بطورکلیشه ای و طبق روال معمول با فرافکنی و آسمان وریسمان بهم بافتن به خیال خودشان خنثی کنند.
اگر چه جناب یغمایی به آنچه که به آن می خواهم بپردازم اشراف کامل دارند ولی جهت یادآوری و قضاوت خوانندگان اشاره به یک مورد ازاین گونه اقدامات که قبلا رهبران سازمان مزبوربه آن متوسل شدند توجه ایشان را جلب می کنم :
– آقای حسین معشوفی که خواستار ترک عراق بودند بعد ازاینکه تلاش هایش به نتیجه نمی رسد وحتی منجر به ضرب وشتم و زندانی شدن او هم می شود، از خانواده اش در یک فرصت استثنایی که به تلفن دسترسی پیدا کرده بود اطلاع داده و درخواست کمک می کند.
– خانواده او نیز مثل آقای محمدی ابتدا با تماس با دفاتر سازمان موضوع را دنبال وسعی می کنند از این طریق مسئله را حل کنند اما سازمان دقیقا به همین شکل و به قصد عقب نشینی این خانواده ،شروع به فحاشی و مارک زدن می کند در نتیجه این خانواده به سازمانهای حقوق بشری متوسل شده و از آنها استمداد می خواهند تا بلخره:
« در جولای دوهزار ویک، عفو بین الملل نامه ای به سازمان مجاهدین خلق نوشت و اطلاع داد که گزارشاتی دریافت نموده است که بیانگر شکنجه حسین مشعوفی در عراق است و جواب بسیار مشخصی از سازمان دریافت شد به ضمیمه جوابیه نامه ای بود که مدعی شدند دستخط حسین مشعوفی است، در نامه امده بود که وی بازداشت نشده است واتهامات کاملا دروغ هستند »
از آنجای خانواده مشعوفی مطمئن بودند که حسین را زیر فشار گذاشتند و نامه نیز با توسل به زور گرفته شده ، از پا ننشستند وخواستار ملاقات حضوری وشنیدن حرفهای حسین از نزدیک در خاک اروپا شدند.
سازمان که زیر فشارو تهدید نامه مورد نظرش را ازحسین گرفته بود وفکر می کرد می تواند با ایجاد همین فضا در اروپا هم هر آنچه را که می خواهند از زبان حسین به نماینده سازمان حقوق بشر بگویند.
که اتفاقا در گام اول موفق هم میشوند ، حسین را به همراه خود به ملاقات نماینده عفو بین المل در پاریس ببرند و مجددا حرفهایشان را در حضور حسین به نماینده عفو بین المل بگویند و بعد از آن هم قصد داشتند بدون اینکه خانواده او مطلع شود و یا با او دیداری داشته باشد وی را مجددا به عراق برگردانند.
که او از یک فرصت به دست آمده استفاده کرده واز پایگاه مجاهدین در اور فرار می کند و با تماس با برادرش وبه کمک او نجات پیدا کرد و در حال حاضر در اروپا ست و با نماینده عفو بین المل در لندن شخصا ملاقات و به افشای آنچه را که او به همراه نفرات سازمان درملاقات بیان شده بود ویا درنوشته او آمده بود پرداخت، که تماما با اجبار و فشار بوده و سازمان او را به زور درعراق به گروگان گرفته بود که شهادت اودر نزد سازمان مزبورموجود است ، به گزارش سازمان عفو بین الملل به نقل از مجله ماهیانه عفو بین المل مارس دوهزار و چهار میلادی نگاه می کنیم :
« سازمان عفو بین الملل
مجله ماهیانه عفو بین الملل
مارس دوهزار و چهار میلادی
بر اساس گزارشات، حسین مشعوفی در جولای دوهزار و یک، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران بشدت مضروب شده و بعنوان تنبیه در بازداشت به سر می برده است. در آن زمان، سازمان مجاهدین خلق ایران گروهی مسلح مستقر در عراق بود که از آن نقطه بر علیه مقامات ایران فعالیت می نمود. فراتر از یک دهه است که این گروه در ایران غیر قانونی می باشد.
حسین مشعوفی می گوید که ضرباتی که سازمان مجاهدین خلق بر وی آورده اند باعث گردیده است تا کلیه های وی به شدت آسیب ببینند و وی مدتی را در همین رابطه در بیمارستانهای بغداد بسر برده است. در جولای دوهزار ویک، عفو بین الملل نامه ای به سازمان مجاهدین خلق نوشت و اطلاع داد که گزارشاتی دریافت نموده است که بیانگر شکنجه حسین مشعوفی در عراق است. جواب بسیار مشخصی از سازمان دریافت شد. به ضمیمه جوابیه نامه ای بود که مدعی شدند که دستخط حسین مشعوفی است. نامه مدعی بود که وی بازداشت نشده است و اتهامات کاملا دروغ هستند. سازمان مجاهدین خلق پیشقدم شد که برنامه ای برای ملاقات عفو بین الملل و حسین مشعوفی را ترتیب دهد – تحت نظارت سازمان مجاهدین خلق – در صورتی که هنوز نگرانی های باقی مانده باشد.
پس از فرار نهایی وی از سازمان مجاهدین خلق، حسین مشعوفی در یکی از کشورهای اروپایی تقاضای پناهندگی نمود. تحقیقات و اطلاعات سازمان عقو بین الملل در پشتیبانی از درخواست پناهندگی وی موثر واقع شد و اکنون حسین مشعوفی نجات یافته و در امنیت بسر می برد. اکنون، سازمان عفو بین الملل توانسته است تا آزادانه با وی صحبت نماید.
وی تایید نمود که وی را وادار به نوشتن نامه به عفو بین الملل نموده اند و وادارش کرده بودند تا بگوید در وضعیت امنی به سر می برد. وی همچنین تایید نمود که وی هنوز نیازمند معالجه و درمان برای کنترل فعالیت عادی کلیه هایش می باشد. کلیه های وی ، بخاطر ضرباتی که وی می گوید بدست سازمان مجاهدین خلق بر وی وارد شده است، هنوز وضع بدی دارند.
بر اساس گزارشات تایید نشده ای که به عفو بین الملل رسیده است، سازمان مجاهدین خلق ایران که اکنون خلع سلاح شده و تحت نظارت ایالات متحده در عراق تگهداری می شود، باز هم به زندانی کردن افراد در ساختمان هایشان در عراق ادامه می دهند. این گزارشات بشدت از طرف سازمان مجاهدین خلق که فعالیت هایش از طرف اتحادیه اروپا، ایالات متحده امریکا و بسیاری کشور های دیگر ممنوع گردیده است، رد می شوند.ا
فعالیت های سازمان عفو بین الملل روی گروه های مخالف به معنی هیچ گونه به رسمیت شناختن ویا حق قانونی بین المللی برای آنها نمی باشد. هدف عفو بین الملل صرفا حفاظت و پشتیبانی از حقوق بشر می باشد. عفو بین الملل از تمامی گروه های سیاسی درخواست می کند تا حقوق اولیه بشری و قوانین بین المللی انسانی را به رسمیت بشناسند »
– و یا هم مورد دیگری که درست در همین هفته جاری اتفاق افتاد «خودکشی یاسر اکبری » ، که حداقل شیوه شناخته شده ای برای شما که شاهد خودکشی کمال رفعت در بغداد بودید و دهها نمونه دیگرازکسانی که تنها راه خلاصی از فشارهای طاقت فرسای درون فرقه را درخودکشی می بیند ، و بازهم توسل به استدلال مسخره گردانندگان :
« برنامه ارتباط مستقیم محد ثین:
یاسر اکبری نسب؛ در اعتراض به توطئه های رژیم ومحدودیت های اعمال شده علیه مقاومت و در اعتراض به قراردادن نام سازمان در لیست تروریستی روز جمعه درقرارگاه اشرف دست به اقدام خودسرانه خودسوزی زده است »
پدر و برادر قربانی را هم برای مهره تایید بر گفته هایشان به صحنه کشیدند در چنین شرایطی آیا به خانواده خانم سمیه محمدی نباید حق داد که نگران سرنوشت جگر گوشه شان باشند و شما آقای یغمایی آیا وقتی که امیر یغمایی پسرتان بعد از فرار و رفتن به کمپ آمریکایی تیف (که نمی دانم آیا به شما هم آنچه را که باعث شده بود او راهم دراشرف وهم در تیف آنچنان عاصی کند که با التماس و در خواست در تماس تلفنی با یکی از دوستانش در میان گذاشت که در اینجا شرم از بیان آن دارم ،هم در میان گذاشته یانه؟!!) و از شما درخواست کمک جهت خروج از آنجا را کرد همین مواضع را داشتید یا نه، چرا که از نظر سازمان او نیز طعمه و مزدور خطاب می شد ولی شما به هر حال خوشبختانه به هر شکل بود اسیرتان را نجات دادید و از عراق بیرون آوردید.
همچنین خود شما که عضو مرکزیت سازمان بودید و درواکنش به یک موضع گیری درمقابل اعتراض به اشعار تملق آمیزتان در وصف آقای رجوی می گفتید که افتخار می کنید شاعر حرمسرای آقای رجوی هستید ، وقتی که می خواستید عراق را ترک کنید واکنشهای کم وبیش مشابهی را تجربه کردید.
اما دریغ که شما هیچگاه حاضر نشدید حتی به گوشه ای از آن ، در راستای کمک به نجات همان چهار هزار نفری که ظاهرا برایشان اشک تمساح می ریزند لب باز کنید چرا که خوب می دانید بهای آن چیست به همین دلیل باز هم متوسل به حربه « ایس روضه به هم می خورد »؟!! شده اید، و وعده سرخرمن می دهید که :
« مجاهدین را ازصدر تا ذیل می توان و باید نقد کرد و نقد خواهند شد ،هیچ اشکال و ایرادی دراین وجود ندارد»
آقای یغمایی شرم کنید اگر چه می دانم که خوب اشراف دارید به قول خودتان این چهارهزار نفرنه تنها زندگیشان به بازی گرفته شده بلکه باز هم به قول شما حتی هویتشان، پس اگرشهامت بیان واقعیت را ندارید باز به قول خودتان همانطور که خیلی ها لب فرو بسته اند حداقل اگر کمکی برای نجات قربانی نمی خواهید بکنید با این پا منبریها نمک بر زخمشان نپاشید.