مجاهدین ، اسیران فرقه و سال پیش رو

مصاحبه با سیروس غضنفری - قسمت اول

– با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشته اید خواهش میکنم در خصوص سالی که گذشت وسالی که درپیش روی ماست ، مطالبی بیان کنید وهمچنین بگویید که به دوستان سابق که درکمپ تیرانا ی آلبانی با نام مانز (اشرف 3 ) هستند چه پیامی دارید وآینده این گروه را چطور می بینید؟

سیروس غضنفری

– من هم به نوبه خودم از شما تشکر می کنم که درسال جدید سراغ ام را گرفتید .اول سال نو را به همه دست اندرکاران انجمن نجات وبقیه دوستان که برای رساندن حقایق مربوط به گروه رجوی تلاش می کنند، تبریک عرض می کنم.
دومین تبریک را به خانواده هایی که چشم انتظار یک تماس از فرزندان خود که دراسارت باند رجوی هستند، عرض می کنم.
تبریک سوم من به دوستان قدیمی که روزگاری باهم بودیم وشاید هم محفل بودیم. که خوشبختانه بعضی ها جدا شدند ولی تعداد بیشتری به خاطر شرایط خاص روحی وجسمی خود ، متاسفانه ناچار شدند به خواسته های سران سازمان تن بدهند .
شما هم بهتر می دانید که درسازمان آن مغز شویی ها باعث شده است نفرات از خود تهی شوند و درخود اراده ای نمی بینند .
به نظرم باید تلاش زیادی در رفع این مشکل بزرگ آنها کرد.
شرایط کمپ اشرف با شرایط امروزکمپ مانز فرق بسیار دارد .
آن موقع ما درعراق دسترسی به چیزی نداشتیم الان ولی حالا باند رجوی برای سرگرم کردن نفرات ناچار است عقب نشینی هایی بکند وسرگرمی هایی بوجود آورد.
دراشرف فقط کارهای نظامی بود که نفرات را با آن سرگرم می کردند .
ما با بی اطلاعی و براثرمنفرد شدن زیاد، به وعده و وعیدهای سران سازمان تن می دادیم و رهبران فرقه هر چه می گفتند عمل می کردیم ولی امروز نه اسکان وجود دارد که نفرات را زندانی کنند ونه ابوغریب هست که نفرات را به آنجا انتقال دهند و8سال حکم زندانش باشد و…
امکانات لازم برای خاموش نمودن هر نوع صدای مخالف یا سر به نیست کردن افراد با تهدید به مرگ آنها درکمپ اشرف بود ولی الان درآلبانی فرقه برای ایجاد چنین شرایطی با محدودیت های بیشتری مواجه می باشد.
با این حال سران باند رجوی برای کنترل اعضاء دست به اقدامات جدید زده اند.
مثلا تحویل ندادن به UN ویا ندادن پول به نفرات وترساندن از پناهندگی ندادن به افراد جدا شده دردیگر کشورهای اروپایی و…
اگر چه این مانع ها وجود دارد ولی راه خیلی بازترازگذشته است وفقط باید تصمیم گرفت تا از آن بند وزنجیر های فرقه ای خود را نجات داد . چون درآلبانی هم یک سیستم وجود دارد که زیر نظر UNاست که هرکس از نفرات از سازمان جدا شود درآنجا می توانند خود را با تجربه های همان شهروند های آلبانی مجهز نمایند.
رجوی گفت که من با رفتن به آلبانی دارم آینده خودم را درآنجا با یک اردوگاه پناهندگی تامین می کنم چرا که نه به مرز ایران نزدیک است ونه درآنجا ارتش آزادیبخش می تواند ایجاد کند .
در سال 1376 رجوی اعلام کرد با pps جوانهای ایران را با ارتش آزادیبخش آشنا تر میکنیم وما که درآن زمان درسازمان بودیم باورمان شد ولی بعد از مدتی سازماندهی کردند وتیم های سحر تشکیل شد وهر روز درمرز با باز کردن میدان مین ها وقت مان را تلف کردیم دریک سال بعد متوجه شدیم که pps راه ارتش را با جوانان باز نکرد بلکه خودمان هم نفرات را درمیدان مین ها به کشتن دادیم ورجوی سال بعد سن آ ( آمادگی برای سرنگونی ) را اعلام کرد وبرای اینکه کسی هم طلبکار نباشد ویا از مسعودخان سوال نکند که این مدتی که قرار بود ما مردم ایران را به ارتش وصل کنیم چه شد سلسله نشستهای دیگ ( خرد کردن نفرات با بیان حرف های اتحقیر کننده ) رقم خورد.
در سالهای 63و64 بعد از ازدواج با مریم، مسعود طی سخنرانی هایش می گوید ما دیدیم تیم های داخل دیگر کارایی ندارد وبه همین خاطر با انقلاب درونی(ازدواج با مریم ) به تشکیل گردان های عملیاتی رو آوردیم وفهمیدیم که با کمک انقلاب مریم به ارتش آزادیبخش رسیدیم ووقتی از ارتش صحبت می کنیم دیگر نباید به آن تیم های دونفره فکر کرد چون یک چیزبالاتر بدست آوردیم .
امروز جامعه ایران فرق زیادی با جامعه سال 57 دارد وهمواره کسی می تواند تحلیل درست از این جامعه داشته باشد که خود دراین جامعه است . کسی با شنیدن ویا خواندن خبرسایت ها نمی تواند برداشت درست از یک جامعه ی 80 میلیونی داشته باشد وامروز نسل دهه نودی با نسل دهه 50 فرق دارد و…
ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا