آمادگاه یا اردوگاه کار اجباری اشرف ۳

شنیده ها حاکی است که مریم رجوی اسم اردوگاه کار اجباری اشرف ۳ را گذاشته است، «آمادگاه»

در اصطلاح نظامی آمادگاه به نقطه ای گفته می شود که نیروها متمرکز شده و آماده حمله نهایی شده اند و فقط منتظر فرمان پیشروی و تهاجم از فرمانده بالاتر و یا فرمانده کل می باشند.

کمپ فرقه رجوی در آلبانی

واقعا هر کس می شنود که رجوی اسم مکان فعلی در ناحیه مانز، واقع در آلبانی را گذاشته است، آمادگاه دچار پوزخند شده و نمی تواند مانع خنده هایش گردد. آخر تا زمانی که در عراق و در کنار مرزهای ایران بودند رجوی نتوانست به اردوگاه مرگ اشرف لقب آمادگاه بدهد، حالا که هزاران کیلومتر دورتر شده اند و امکان دسترسی به یک میلیمتر از خاک ایران را حتی برای یک لحظه ندارند، اردوگاه مرگ رجوی واقع در کشور آلبانی شده است، «آمادگاه»!

فرض می گیریم بلاخره رجوی همه این عواقب را می داند و به جان خریده است، این آمادگاه قطعا که نیازهای خودش را دارد، قبل از همه و بیش از همه نیاز به یک سازماندهی عریض و طویل دارد که باید سر آن ساعت ها و روزها وقت گذاشت تا بشود نیروها را متناسب با شرایط جسمی و روحی در جاهای مشخص سازماندهی نمود و مورد استفاده قرار داد.

این سازمان دهی از چند نقطه باعث آزار و اذیت افراد شده است، اول اینکه داستان اسباب کشی دارد. یعنی سختی شرایط و جابجا شدن از مکانی به مکانی دیگر ولو در حد بیست متر و یا پنجاه متر توسط نیروهای فرسوده و دوم اینکه همه افراد این تناقض را بارها و بارها خوانده و مطرح کرده اند که منظور از آمادگاه چیست ؟
نمونه تناقضات افراد در فرقه: چرا خودمان را سرکار می گذرایم و می خواهیم سرمان را مثل کبک داخل برف فرو کنیم؟ این چه وضعی است؟ هر روز سازماندهی، سازماندهی! چند تا از زنان نزدیک به مریم رجوی را می خواهند به مقام برسانند، بقیه باید تاوان پس بدهند؟ نه تانکی، نه اسلحه ای، اَلَکی سازماندهی؟
بالاخره نیروها در آمادگاه هستند و یا اردوگاه، یا قرارگاه و یا کمپ و یا استراحتگاه لب دریا.
مثل مریم رجوی که آمادگاه وی در ویلایی در کنار سواحل شهر بندری دُورِس قرار دارد. او هر روز بعد از گرفتن دوش آفتاب و ماساژ به نیروها آماده باش می دهد که منتظر فرمان حمله باشید! واقعا رجوی چقدر این آدم های داخل تشکیلات سرکوبگرش را مَچَل کرده و سر کار گذاشته است؟ و بدتر از همه اینکه افراد داخل تشکیلات نیرنگ ها را می فهمند و فاکت هایشان را می خوانند و تناقض حمل نمی کنند، حرفهایشان را می گویند ولی باز علی رغم اینها، سرکار هستند و مَشَنگ شده اند. وعده ها و قرارهای تماما آلوده به نیرنگ و فریب توام با سُس سازماندهی که مغزهای شسته شده افراد را قبضه کرده است را افراد می فهمند ولی باز به این ذلت تن می دهند. متاسفیم برای این همه حماقت .
یادداشت از: بخشعلی علیزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا