کودکان و مجاهدین خلق – مرجان اکبریان

نام تشکیلاتی او فائزه بود. او را در سال 1369 از پدر و مادر مجاهدش در عراق جدا کردند و به اروپا بردند و مانند بسیاری دیگر از اعضای میلیشیا در 1376 به عراق بازگرداندند و تحت تعلیمات نظامی و تشکیلاتی قرار دادند.

مرجان اکبریان

به گفته مریم سنجابی، مرجان از نوجوانی در اشرف تحت آموزش امور فنی بود و مسلط به کارهای فنی و تاسیساتی بود . او بعد از جنگ نیروهای ائتلاف با عراق و در فاصله سالهای 83 الی 84 به ستاد تبلیغات سازمان منتقل شد و در آنجا مشغول به همین امور بود که تقاضای ترک سازمان کرد. تقاضایی که با پاسخ شدید سران تشکیلات مواجه شد و فائزه را به سوی خودکشی سوق داد.

بتول سلطانی درباره او می گوید:

« در مقطعی مرجان اکبری سیانور مسئولش را دزدید و با آن خودکشی کرد. از آن به بعد فرقه رجوی اقدام به جمع آوری سیانورها کرد. خودکشی مرجان را هم بیماری قلبی عنوان کردند. اما در سطح شورای رهبری خبر درست را اعلام کردند و گفتند سیانور مسئول اش را دزدیده و با آن خودکشی کرده است.»

زهرا سادات میرباقری دلیل خودکشی مرجان را فشارهای شدید تشکیلاتی بر او می‌داند:

«اینکار در اثر شکنجه‌های دستگاه سرکوب و خفقان فرقه (با مسئولیت فهمیه اروانی و مشورت فائزه محبت کار، که مسئول تشکیلات فرقه رجوی بود و با نظارت مژگان پارسایی بعنوان جانشین مسعود رجوی در اشرف) انجام گرفت.»

محمد کرمی که از دوستان بشیر اکبریان پدر مرجان بود پس از فرار از تشکیلات و ساکن شدن در کمپ تیف خبر خودکشی فائزه را شنید. او موضوع را از افرادی که بعدا از تشکیلات فرار کردند و به تیف آمدند پیگیری کرد و دریافت که:

« از آنجایی که وی مسئله دار بود ودرخواست رفتن کرده بود خیلی زود به زود سازماندهی او را عوض می کردند که همسالان و دوستان او ندانند که فائزه مسئله دار شده است و همیشه یک مسئول کوپل وی بود. هرگز او را تنها نمی‌گذاشتند دلیل اصلی‌اش این بود که وی با دیگران تماس برقرار نکند که وی تصمیم خودش را گرفته بوده که از تشکیلات سازمان مجاهدین خود را رها کند و به دنبال زندگی‌اش برود به همین خاطر فائره درخواست بازگشت به اروپا را می‌دهد. علی رغم اینکه می‌دانست این درخواست عملی نیست بخصوص برای زنان .

درپی درخواست او مسئولین مختلفی با او صحبت کردند با این بهانه که زنان ناموس رهبری و سازمان هستند این به مثابه شکست برای مریم رجوی است … پس از ناکام ماندن در به زانو درآوردن وی، به آخرین حربه که تشکیل نشست های بزرگ برای خرد کردن فرد بود، اقدام کرده بودند . که از لایه پایین به بالا تمام زنان را جمع می کنند و مادرش را هم به عمد به این نشست می آورند. نام واقعی این نشست ها دادگاهی کردن فرد است . در این دادگاه ها هر آنچه لایق مریم قجر عضدانلو و دیگر سران است به خصوص به زنان گفته می‌شود. در این نشست مادر وی را مجبور می‌کنند که بر علیه دختر خود حرف بزند و به او مارک و تهمت هایی که سران خوششان می آید بگوید. مسئولین برخورد کننده یا قاتلین مستقیم وی عبارت بودند از مژگان پارسائی، پروین صفائی مسئول تشکیلات، فهیمه اروانی مسئول انقلاب زنان، جمیله فیض فرمانده بالای فائزه. از آنجایی که فائزه جوانی کم تجربه بود فشار طاقت فرسای آن دادگاه و تهمت و مارک را نتوانست تحمل کند. تصمیم نهائی خود را گرفت که برای همیشه به زندگی خود خاتمه بدهد و خودش را با بنزین به آتش کشید و سران دغلکار سازمان به دروغ می‌گویند که سکته کرده بود و او را بالای مزار الان محمدی دفن کردند.»

از گفته‌های افراد جداشده چنان برمی آید که مرجان اکبریان دست کم دوبار دست به خودکشی زده بود که بار دوم منجر به مرگ وی در سن 29 سالگی شد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا