بکارگیری واژه فرقه برای سازمان رجوی و اشاره دقیق و مشاهدات عینی خیانت ها و جنایاتش توسط افراد جداشده ای که با گوشت و پوست خود در خلال سالها گذراندن عمرخویش مناسبات حکم بر این سازمان را به خوبی لمس نموده اند نه براساس اتفاق و تمایلات فردی بلکه محصول مطالعات دقیق و بحث و بررسی های طولانی مدت و تحقیقات در خصوص فرقه ها و ویژگی های آنها میباشد که با آنچه که ما در داخل تشکیلات رجوی دیده ایم و اکنون نیز بازتاب آنرا مشاهده میکنیم تطابق دقیق وجود دارد.
واکنش های هیستریک و عکس العمل های دیوانه وار این تشکیلات و سران آن به مطالب و مقالات افراد جداشده و خبرنگاران و روزنامه نگاران و سازمان های حقوق بشری که در خصوص آنها اظهار نظر میکنند، مصداق این واقعیت است که فرقه همیشه از انتقاد و پرسش و پاسخ حذر دارد.
عصبانیت و عکس العمل پرخاشگرانه آنها نسبت به موضعگیری های سخنگوی جمهوری اسلامی در 19 تیرماه، که مشخص بود چنان عنان از کف داده اند که اخلاق سیاسی و رسانه ای و ادبیات نوشتاری را نیز کاملا فراموش کرده اند و صرفا از فحش و ناسزاهای چاروا داری استفاده کنند که البته همین ادبیات نیز برازنده رجوی میباشد.
همچنین در پاسخ به موضعگیری ها و مقالات افراد جداشده، ارتش سایبری سازمان بلافاصله با تمام توان به میدان می آیند و جداشده ها را مزدور خطاب کرده و علیه انها یقه درانی میکنند .
در این مطلب به چند نمونه از مصادیق خصوصیات فرقه ای در تشکیلات رجوی و خیانت های رجوی اشاره کوتاهی می کنم .
فرقه شخصیتی چیست ؟ رهبر فرقه کیست ؟
فرقه شخصیتی یعنی ارادت و نگاه ویژه به یک رهبر کاریزماتیک داشتن.
رجوی رهبر بلامنازع فرقه میباشد که همه افراد هویت و شخصیت خود را از او میگیرند وبرای وصل به آرمانها و ایدئولوژی حتما بایستی از طریق او به معبود خویش وصل شوند .
یک مصداق عینی در فرقه رجوی
در یکی از نشست ها رجوی از ارتباط شمس و مولانا با همدیگر میخواست خودش را اثبات کند که نیروها و پیروان او حتما بایستی از طریق رجوی به امامان و پیامبر و خدا برسند و ارتباط مستقیم هر مجاهد با خدا و قرآن شرک است:
روزی مولوی با مراد خود شمس از مسیری می گذشتند که به رودخانه ای عریض و پر عمق می رسند. شمس به مولوی میگوید باید از عرض رودخانه بگذریم و به آن سوی رودخانه برویم. مولوی میگوید با چی ، اینجا که وسیله ای نداریم. شمس در پاسخ می گوید . تو دست مرا بگیر و ذکر یا شمس بگو ما هر دو از روی آب عبور می کنیم. مولوی نیز دست استاد را میگیرد و ذکر گویان از آب عبور می کند. مقداری از مسافت که طی شد، مولوی دقت می کند و متوجه می شود که شمس در زیر زبان ذکر یا علی زمزمه می کند. مولوی نزد خودفکر کرد؛ حتما ذکر استاد قوی تر است و چرا خود نگوید . اما همینکه به تکرار آن ذکر مشغول شد ، یکباره پایش در آب فرو رفت ، استاد دست او بگرفت و گفت : هر کسی با ذکر مخصوص خود پیشرفت می کند ، تو همان یا شمس بگو . سپس هر دو از روی آب گذشتند.
صرف نظر از اینکه این داستان واقعی هست یا خیر و چند و چون این رابطه چگونه بوده است اما رجوی میخواهد از این موضوع رابطه مراد و مرید را به نیروهایش القا کند و اجازه ندهد انسانهای عاقل و بالغ با مطالعه و روشنفکران انقلابی واقع بین در این مسیر رشد یابند.
قطع رابطه افراد با خانواده هایشان
رهبران فرقه ها برای نگهداری نیروهایشان ناگزیر هستند احساسات و عواطف را در درون آنها از بین ببرند تا بتوانند عشق و علاقه به رهبر را در آنها نهادینه کنند و نیروها را به خودشان وابسته نمایند .
هر انسان در ارتباط با خانواده اش همواره در تبادل احساس و عاطفه است و این نیروی عاطفه بسا قدرتمند تر از کشش رهبر سیاسی است. این افراد هر لحظه از عشق به مادر و خواهر و همسر و فرزند چنان سیراب میشوند که رهبر فرقه قدرت مهار شبانه روزی آنها را ندارد .
لذا در اولین گام، ارتباط نیرو را با خانواده قطع میکنند و خانواده را در قالب هیولا، ضد مبارزه، مزدور، دشمن و … به نیروهایشان معرفی میکنند که مصداق بارز و عینی آن شخص رجوی میباشد و رزم حماسی خانواده ها بیش از 4 سال در مقابل پادگان اشرف خود گواه این حقیقت است .
ایزولاسیون و حصار ذهنی، شستشوی مغزی
مهمترین ابزار نگهداری نیروها در یک تشکیلات فرقه ای ایزولاسیون و شستشوی مغزی میباشد .قطع ارتباط اخبار و رسانه ، منع تبادل افکار ، بی خبری از تمام تحولات و حوادث جهان اهرمی است که رهبر فرقه میتواند نیروهایش را شستشوی مغزی دهد.
خوب و بد در مقابل هم قیاس می شوند. خیر و شر، غلط و درست و…. این موارد در مقابل همدیگر قابل قیاس و نتیجه گیری و استدلال هستند که ذهن افراد را فعال و کنجکاو میکند تا در میان این تضاد قدرت انتخاب داشته باشد .اما رجوی همه نیروها را از این استدلال و مجادله ها و مقایسه ها محروم میکند تا فقط دیدگاه و دستورات خود را به ذهن نیروهایش تزریق نماید . و بتواند به راحتی شستشوی مغزی دهد .
نشست های موسوم به دیگ ، عملیات جاری و غسل هفتگی از اهرم های این شستشوی مغزی هستند. یعنی هیچ فردی نمیتواند لحظه ای آزاد برای فکر کردن داشته باشد و تمام وقت را باید بفکر ثبت و نوشتن تناقضات ذهن خود باشد و شب در نشست ها آنها را در مقابل جمع بخواند و تکفیر و تنبیه شود.
از بین بردن افرادیکه مخالف رهبر فرقه هستند
این نیز از خصوصیات فرقه هاست که اجازه ندهند مخالفی در گروه باشد چون ممکن است عقاید او گسترش پیدا کند و فرقه را نابود سازد. لذا رجوی با این علم هر صدای منتقد و مخالفی را در گلو خفه می کند.
این کار با روش های مختلف صورت میگرفت .
نمونه هایی از افراد مخالف که توسط و یا بدستور رجوی حذف فیزیکی شدند به قرار زیر میباشد:
صدیقه رجبی بعلت مخالفت با انقلاب ایدئولوژی و طلاق از همسرش توسط جلادی چون مهوش سپهری ( نسرین ) کشته شد و علت مرگش را سکته مغزی اعلام نمودند .
علی الفتی در بغداد کشته شد علت مرگ غرق شدن در فرات اعلام شد .
سعید نوروزی در حین عملیات از پشت تیر خورد و عامل قتل را نفوذی اعلام نمودند .
حمزه رحیمی در زندان در سال 73 زیر شکنجه کشته شد اساسا خبری از او اعلام نشد .
دختری بنام سعیده ( نام سعیده احتمالی است و دقیق از نامش یقین ندارم ) بعلت اینکه در سرود جمعی روی سن ترانه خواند به دستور مهوش سپهری توسط سمیرا شمس سرش به دیوار کوبیده و کشته شد و هیچ علتی اعلام نشد .
ما از روی سنگ قبرها متوجه میشدیم که فردی توسط تشکیلات و به دستور رجوی کشته شده که روی سنگ قبر او مجاهد خلق نمی نوشتند و یا از عبارت درگذشت و یا رزمنده و… استفاده میکردند. و نمونه های بسیار زیادی دیگر که در حوصله این مطلب نمیگنجد. امید است عمر باقی باشد و در ادامه مطالب به مصادیق بیشتری از جرم و جنایت و عملکرد های فرقه رجوی بپردازیم.
علی مرادی