خلاصه مقاله-این مقاله سیاستهای جدید آمریکا در منطقه وعراق وایران تشریح کرده است وبوسیله آن میتوان نیز سیاستهای رهبری مجاهدین در هماهنگی با جنگ طلبان را بهتر در عراق وایران فهمید وهمچنین درک کردکه چرا تقریبا حمله آمریکا اجتناب ناپذیر است ویا حد اقل بحران به این زودی حتی با کنار رفتن دولت بوش تغییری اساسی نمیکند.
خبرگاه – جنگ طلبان در خلیج عنوان مقاله ای است که روزنامه یونگه ولت بقلم هاینره کوشایت از سایت کمونیست اون لاین برای روز سه شنبه سیزدهم نوامبر انتشار داده است. در این مقاله درابتدا به نیت حمله بوش به عراق وایجاد وباصطلاح صدور «دمکراسی » ازعراق به کشورهای منطقه وبی ثبات کردن کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر ودیگر کشورهای دیکتاتور عربی در منطقه می پردازد که بوسیله باصطلاح دولتهای دمکرات آمریکا میخواست به قدرت خود در خاورمیانه ودست اندازی به چاههای نفت ادامه دهد ویا تسلط خود را افزایش دهد. ولی رسوایی جنگ درعراق بگونه ای است که ریکاردو سانچز که سرفرمانده هماهنگ کننده سابق نیروهای آمریکایی در عراق وصف آن میگوید: یک «خواب وحشتناک» است که پایانی ندارد.
این است که بقول نویسنده این مقاله در حال حاضر تسلط آمریکا بر خاورمیانه وحوزهای نفتی آن در سیاست جهانی فعلی هنوز حل نشده وسوالی است باز؟ بقول نویسنده اینجا خطوط قدرت درسطح بین المللی با یکدیگر برخورد میکنند و تقسیم قدرت در سالهای آتی بدین وسیله نیز با آن مشخص میشود. در عراق استراتژِی «دمکراسی » خاورمیانه بزرگ آمریکا که بوسیله چنی وهمکارانش ابدا ع شده بود شکست خورده است بویژه که در کشورهای عربی دیگر هم امکان برپا کردن «دمکراسی« خاورمیانه ای آمریکا ممکن نبود چرا که به قدرت رسیدن اسلامیستها را همراه خود داشت.اما در این منطقه آمریکا نتوانسته است که ایران را به تسلیم وادارد. وبرعکس با توجه به اینکه عراق را خاموش کردند درواقع آمریکا درمنطقه هژمونی ایران را خلیج بالا برد. ایران هم از نظر ساکنین دارای جمعیت بیشتری است وهم از نظر نظامی بهتر مسلح است درمقایسه با عراق در زمان صدام حسین وبویژه که نیروهای شبه نظامی متحد خود در لبنان مانند حزب الله و یا شبه نظامی بدر در عراق را دارد. بعلاوه با توجه به سیاست دوستی واشنگتن با اسرائیل میتواند که با کارت ضداسرائیلی پلی بین خود و توده های عرب بوجود آورد که آنها را به سوی خود بکشد.
در روز شانزدهم اکتبر نیز کشورهای حاشیه دریای خزر بعلاوه روسیه در واقع یک نه دیگر به آمریکا گفتند در این جهت که اجازه استفاده از خاک خود را بر علیه کشورهای عضو را نمیدهند وهمچنین با پشتیبانی از استفاده صلح جویانه از برنامه اتمی ایران یک موضع علیه آمریکا اتخاد کردند. وترکیه متحد آمریکا نیز این روزها بر سر مساله کردها نزدیکی زیادی با واشنگتن ندارد.
درواقع در اروپا تنها با تغییر موضع فرانسه تا حدی وضعیت برای آمریکا بهتر است چرا که سرکوزی با موضع خود ومتهم کردن روسیه مبنی بر استفاده «بیرحمانه « از کارت انرژی وضعیت مشگلات سیاسی جهان را افزایش میدهد زیرا که مخالف طرحهای موشکی آمریکا در شرق اروپا میباشد.
آمریکا در واقع با رسوائی شکست عراق زمانی میتواند برخورد کند که با یک پیروزی علیه تهران این رسوایی را جبران کندو نیت وهدف اولیه خود مبنی بر حاکمیت کامل بر خاورمیانه برا ی خود تضمین کند. در تئوری آمریکا میتواند نزاع ودرگیری با تهران را کنار بگذارد، وبه ایران یک گارانتی برای عدم حمله بدهد وبه او یک اطمینان امنیتی بدهد واو را در یک سازمان امنیتی منطقه ای متعهد کند. از این راه بهر روی یک رژیم مذهبی درایران که دیگر حمایت مردمی اش بدون حدنیست در دراز مدت ویا کوتاه مدت کنار زده میشود. چرا که فشار خارجی بیشتر باعث ثبات رژیم تا عدم ثباتش میشود.بوسیله یک گارانتی عدم حمله برنامه اتمی نیز از شدتش کاسته میشود –حال واقعا ایران در پی سلاح هسته ای باشد ویا اینکه بهانه ای برای جنگ میباشد.
اما هر نیروی سیاسی که در تهران بر سرقدرت بیاید-بعد از سرنگونی رئیس دولت محمد مصدق بوسیله سیا در سال هزار ونهصدو پنجاه سه وهمچنین بوسیله «انقلاب اسلامی « که بوسیله آمریکا بر علیه اش مبارزه شده است هیچ دولت ایرانی رفتار رژیم شاه در مقابل آمریکا در خلیج را نخواهد اشت. وبرای همین نیز واشنگتن با یک تغییر سیاست چیزی بدست نخواهد آورد بلکه بسیاری از چیزها را نیز خواهد باخت.چرا یک ایران صلح زده میتواند قدرت خود در خلیج را همچنان افزایش دهد و هرگونه بهانه برای جنگ را رفع کند. واین درواقع نتیجه اش بن بستی است که آمریکا در آن قرار گرفته است: آنها یا بایستی که ایران را از نظر نظامی شکست دهند، ویا بوکس بر سر هژمونی در منطقه را باخته بدانند. در حال حاضر برای شکست هیج دولتی درواشنتگن امادگی اعلام آن را ندارد هر حزبی هم که از آن رئیس جمهور انتخاب شود فرقی نمیکند. جنگ تنها در نزد جمهوری خواهان دست بالا را ندارد بلکه این در نزد دمکراتها بویژه در نزد کاندیداهای آنها هیلاری کلینتون، باراک اوباما و جان ادوارد نیز اینگونه است. آنها حمایت خود را از یک حمله نظامی اعلام کرده اند.
گسترش متحدین در سکوت
جنگ اسراییل علیه لبنان در ابتدا آخرین قدم درجهت تهران بود. این جنگ توسط اسرائیل با حمایت و حتی با ابتکار آمریکا انجام گرفت که ارتش اسرائیل برای آن بطوربدی آمادگی داشت.ا زنظر سیاسی این جنگ درهم شکستن نفوذ ایران وسوریه درلبنان بوسیله درهم کوبیدن حزب الله بود وتغییر لبنان به یک منطقه تحت حاکمیت اسرائیل و آمریکا. بمباران کردن مردم لبنان بایستی به این خدمت میکرد که مردم لبنان را برعلیه مسئول آن یعنی حزب الله بکشاند وبدین وسیله یک امکان «تغییر رزیم « را ایجاد نماید ودر واقع یک آزمایش برای عمل علیه ایران بود.
اما این جنگ آزمایشی درواقع نیز مانند جنگ عراق با شکست مواجه شد و اهداف مشخص شده بدست نیامد. واز نظر نظامی اسرائیل میبایستی که خسارات حساسی را قبول میکرد بویژه که تانکهای غیر قابل شکست ناپذیر معروف اسراییلی در تعداد زیاد مورد اصابت قرار گرفتند. وحملات تروریستی هوایی اسرائیل بجای اینکه مردم را بر علیه حزب الله بشوراند برعکس باعث همبستگی مردم که از شیعه هم مززش عبور کرده بود گشت. وزمانی که جنگ به اتمام رسید اسرائیل حتی نتوانست هدف اعلام شده خود مبنی بر آزادی سربازان را بدست آورد.
اگر این آزمایش کلی با موفقیت روبرو شده بود ممکن بود که حمله علیه تهران مدتها بود پیش شروع شده بود.اما در این رابطه میبایستی که یک استراتزی جدید اتخاذ میشد، که اهداف غیر قابل تغییر را دوباره بدست آورد. این در افزایش تعداد نیروهای امریکایی در اوایل سال دوهزار وهفت خود رانشان داد.دراین رابطه مدیر سیاسی آمریکا بطور خاموشی یک تغییر سیاست رادنبال کرد که باعث تغییر وزنه های سیاسی در کشورهای عربی و مشگل خاورمیانه شد.
در داخل عراق در اتحادها در همکاری نیروهای شیعه و سنی ها که پایه های حکومت صدام بودند تغییر اتی ایجاد شد.نیروهای نظامی آمریکا با مذاکره وپول و ارسال سلاح به قبیله های سنی حداقل پنجاه هزار نفر واحدهای نظامی مسلح ایجاد کرده اند که در طرف آنها میجنگند که از جمله آنها نیز نیروهای ویژه سابق رژیم بعث سابق عراق میباشند. این نیروی نظامی کمکی برعلیه نیروی شبه نظامی المهدی در بغداد بکار گرفته شد.
سیاست ترانسفر «دمکراسی » درمقابل رژِیمهای عربستان سعودی و مصر واردن و شیخ نشین های منطقه خلیج توسط آمریکا کنار گذارده شد، آنچه که در سال دوهزار وپنج کوندلا رایس بطور علنی از مصر خواسته بود که انتخابات آزاد برگزار کند. بجای آن امروز کوشش میشود که این رژِیمهای غیر دمکراتیک را با ثبات کند با سلاح، پول وهفتاد میلیارد دلار تسلیحات که بایستی که این متحدین را به خود وصل کند ودر بیشتر این کشورها سیستم ضد موشکی پاتریوت کار گذارده شده است که حمله های موشکی ایران را خنثی کند.
در یک کوشش دیگر دیپلماسی آمریکا در جهت ایجاد یک طرح در رابطه با درگیری اسرائیل وفلسطین است.سالها مساله فلسطین مسکوت گذاشته شده بود چرا که کهن مشگل را عدم وجود دمکراسی درمنطقه میدانستند. ولی اکنون بایستی که کنفرانس طرح ریزی شده در نهم نوامبر در آناپولیس این مشگل راحل کند که مسله فلسطین به عنوان مانع اصلی دیده میشود که کشورهای عربی را در مقابل ایران متعهد میتواند بکند.البته این طرح بایستی این برنامه درخود داشته باشد که اسرائیل آمادگی داشته باشد که متعهد به این پیمانها باشد که به معنی پایان دادن به سیاست « مناطق مسکونی یهودی نشین « اسراییل است.
قیمت خیانت
دیپلماتهای کاخ سفید درماههای اخیر برای اینکه برای متحدین سنی خود در عراق نفوذ بیشتری ایجاد کنند کوشش میکنند که نخست وزیر شیعه جواد المالکی را ساقط کنند و یک دولت جدید ایجاد نمایند.این تلاشها تاکنون شکست خورده است چرا که در پارلمان عراق اکثریت با شیعه ها میباشد وپارلمان را هم نمیتوانندکه منحل کنند چرا که دیگر قابل باور نخواهندبود. ودر خط همین سیاست است آمریکا دیگر به تسلیح پلیس و ارتش دولت مالکی ادامه نداد و نتیجه آن دولت عراق صد میلیون دلار از چین سلاح خریداری کرد.
بعلاوه در یک موافقت گروههای شیعه نافذ مانند عبدالحکیم، الصدر دراکتبر درجواب آمریکا به توافق رسیدند که طی ان هرگونه حمله به یکدیگر را متوقف میکنند.ودرچنین شرایطی است که کاهش درگیریهای نظامی در حال حاضر را میتوان توضیح داد. حملات نیروهای آمریکایی کمتر شده است چرا که بخشی از نیروهای شورشی عراقی اکنون به طرف آمریکا رفته اند وحملات سوقصد علیه عراقی ها کاهش پیداکرده است.درواقع افزایش نیرو به آمریکاییها کمکی نکرده است بلکه تغییر متحدین باعث شده است که یک آرامش نسبی برقرار باشد.البته آیا این موفقیت تا چه حد دوام خواهد داشت را نمیتوان گفت ویا اینکه این شرایط جدید باعث گذاشتن یک سنگ بنا برای درگیریهای خشونت آ میز بعدی خواهد بود ویا اینکه آتش زیرخاکستر است که حد اقل در زمان حمله به تهران شعله ور میشود خود را نشان خواهد داد.
بنا به گفته سانچز نیروهای نظامی آمریکایی حد اقل احتیاج به دهسال دارند تابتوانند دوباره از رسوائی شکست در عراق خود را آزاد کنند.پس جنگ علیه ایران بایستی که هوایی باشد با حمایت یک کماندو از خاک
هدف بطور واقعی این خواهد بود که زیرساختارهای دشمن را آنچنان درهم بکوبند که در یک زمان نزدیک خطر ساز نباشد.
وبدین وسیله یک بالانس بین ایران ضعیف و کشورهای عربی تسلیح شده ایجاد خواهد شد با آقایی آمریکا در منطقه ودر مرکز خلیج.
در واقع بوش با اعلام جنگ جهانی سوم هرچند که پیامش به سوی تهران بود ولی دریافت کننده واقعی اش مسکو بود که در این طرح که آمریکا قدرت خلیج باشد مسکوبایستی که با ا حتیاط عمل کند ودر روزهای آینده بوش کوشش خواهد کرد که این محتاط بودن را در نزد مسکو بخرد.