دادخواهی آقای تیمور ختار و خانم ختار به مراجع قانونی عراق

دادخواهی آقای تیمور ختار و خانم ختار به مراجع قانونی عراق در خصوص مرگ مشکوک فرزندشان سهیل ختار در قرارگاه سازمان مجاهدین خلق در این کشور موسوم به کمپ اشرف
(پدر و مادر زنده یاد سهیل ختار خواستار تحویل و خارج کردن جسد و وسائل باقی مانده سهیل از قرارگاه اشرف شدند)

بنیاد سحر، بغداد، بیست و نهم فوریه 2008

مقام محترم قضایی جمهوری عراق،
اینجانب تیمور ختار فرزند محمد متولد 1948 در شهر همدان در ایران و ساکن کرج در استان تهران به اتفاق همسرم مایلیم نسبت به مرگ مشکوک فرزندمان سهیل ختار در قرارگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق که به کمپ اشرف معروف است از مراجع انتظامی و قضایی عراق درخواست رسیدگی نماییم.
لازم به ذکر است که سهیل ختار در اواخر سال 2001 به همراه فرزند خواهرم به نام مهران رستگار با گذرنامه ایرانی و بطور قانونی جهت کار در اروپا از ایران خارج شده و به ترکیه رفتند. بعد از حدود یک هفته الی ده روز اقامت در ترکیه برادر من به نام منوچهر ختار که در کشور هلند اقامت دارد با آنان تماس گرفته و پیشنهاد کمک میکند. وی به آنان مطرح نموده بود که یک جایی در خارج در نظر گرفته است که مدتی در آنجا زبان بخوانند و سپس آنان را به هلند و نزد خود خواهد برد. اما بر خلاف قول هایی که داده بود نهایتا آنان سر از قرارگاه اشرف در عراق در آوردند که خلاصی از آنجا برایشان غیر ممکن بود.
بیش از چهار ماه از وضعیت آنان بی اطلاع بودم تا اینکه بعد از این مدت یک تماس تلفنی از آنها داشتم که میگفتند جایشان خوب است و در حال گرفتن آموزش هستند. ما هم خیالمان راحت شد. آنها هیچ اشاره ای به عراق و قرارگاه اشرف نکردند. بعد چند عکس و نامه فرستادند که از اروپا پست شده بود. آنطور که بعدا مطلع شدم او با سازمان مجاهدین خلق اختلاف پیدا کرده و به آنها گفته بود که قرار بوده به اروپا فرستاده شود ولی در عراق مانده است و حتی اعلام کرده بود که هر زمان امکان آنرا بیابد از اشرف فرار خواهد کرد. من از طریق نفراتی که بعدا جدا شده و به ایران آمدند از ماجراهای او مطلع شدم. او حتی یک بار به علت مخالفت با سازمان به مدت 48 ساعت در سلول انفرادی بازداشت بوده است.
تا تابستان سال 2003 هیچگونه خبری از او نداشتیم تا اینکه برادرم منوچهر از هلند تماس گرفت و اطلاع داد که سهیل حدود 4 ماه قبل در عراق در یک درگیری مرزی کشته شده است. اینکه بعد از 4 ماه خبر کشته شدن وی داده میشد به نظر مشکوک می آمد.
من و همسرم و یکی از اقوام در اوایل سال 2004 به عراق و پایگاه اشرف رفتیم. در آنجا داستان دیگری گفته شد. در حالیکه سازمان در نشریه خود کشته شدن وی را در اثر بمباران طی جنگ آمریکا در عراق اعلام کرده بود به ما گفتند که وی در موقع تنظیف سلاح شلیک ناخواسته داشته و تیر به زیر چانه اش اصابت کرده و کشته شده است.
ما به عراق و قرارگاه اشرف رفته بودیم تا جسد و وسایل وی را تحویل بگیریم که نهایتا هیچکدام را به ما ندادند و ما با حالت قهر و دعوا آنجا را ترک کردیم. حتی یک عکس از جسد یا خاکسپاری وی نشان ندادند. یکی از افراد آنجا که ترجیح میدهم فعلا برای حفظ امنیت وی نامش را نبرم (در صورتی که تضمین داده شود که او برای دادن شهادت از سیطره سازمان مجاهدین خلق بیرون آورده شود حاضرم نام و مشخصات وی را به مراجع ذی صلاح بدهم) به من در یک فرصتی مراجعه کرد و اطلاع داد که فرزندمان سهیل به دلیل اینکه ناراضی و خواهان جدایی بوده است توسط سازمان کشته شده است. او گفت که موضوع شلیک ناخواسته کاملا دروغ است. ظاهرا فرزند ما را بخاطر مخالفتش با سازمان سر به نیست کرده اند.
برادر خواهرم مهران رستگار که همراه فرزندم از ایران خارج شده بود از قرار گاه اشرف فرار کرده و به ایران بازگشت و تمامی جریانات را به ما اطلاع داد و گفت که از ترکیه چند روزی به دبی و سپس به بغداد برده شدند. زمانی که او از عراق به ایران آمد یک آسیب دیده روحی کامل و به شدت افسرده بود و میگفت که در آنجا مدام تحت اذیت و آزار روحی و جسمی بوده است. او دو سال پیش در اثر عواقب فشارهای روحی که در قرارگاه اشرف متحمل شده بود در سن 25 سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت. سهیل نیز زمانی که از ایران خارج میشد 20 سال داشت که در 22 سالگی کشته شد.
زمانی که در عراق بودیم یک فرمانده سازمان مجاهدین خلق که هیکل درشتی داشت و اسد نامیده میشد گفت که ظاهرا سهیل خودکشی کرده است و البته بعدا گفت که وی فردی با روحیه بالا و شاداب بوده است که من از وی پرسیدم چگونه یک فردی با روحیه بالا و شاداب خودش را میکشد. بعدا دریافتم که در خصوص دختری به نام آلان محمدی هم همین حرف زده شده بود که شلیک ناخواسته به زیر چانه اش اصابت کرده و برخی هم میگفتند که خودکشی کرده است.
حسام شاکری و بیژن رضاوندی که ساکن کرج هستند از جمله افرادی هستند که از قرارگاه اشرف فرار کرده و به ایران مراجعت نموده اند و در خصوص فرزندمان سهیل ختار اطلاع داشته و میگویند که سهیل را خود سازمان مجاهدین خلق کشته است.
حال کدام داستان را باور کنیم؟ کشته شدن در درگیری مرزی توسط نفرات سپاه پاسداران آنطور که برادرم اطلاع داده بود، کشته شدن در بمباران هواپیماهای آمریکایی آنطور که در نشریه مجاهد درج گردیده بود، شلیک ناخواسته هنگام تنظیف سلاح آنطور که در قرارگاه اشرف گفته میشد و یا اقدام به خودکشی آنطور که این فرمانده اطلاع میداد. به عقیده من هیچکدام از اینها درست نبوده و همه اینها برای پوشاندن قتل فرزندم در عراق به دست سازمان مجاهدین خلق است.
در حال حاضر خواسته من و همسرم این است که علت مرگ فرزندمان سهیل ختار مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد. فرزند ما در خاک عراق کشته شده است و این به عهده مسئولین انتظامی و قضایی عراق است که علت مرگ را مورد تحقیق و رسیدگی قرار دهند.
لازم به ذکر است که من خودم زمانی طرفدار سازمان مجاهدین خلق بودم و حتی به ترکیه رفته و با این سازمان ارتباط برقرار کردم و نفراتی را هم معرفی نمودم ولی الان به حدی از این سازمان منزجر هستم که حاضر نیستم جسد و حتی هیچگونه وسیله ای از فرزندم نزد این سازمان باقی بماند.
بنابراین خواسته های خودم را به صورت زیر بطور خلاصه مجددا مطرح میکنم و از مراجع قانونی عراق درخواست یاری دارم:
1. موضوع کشته شدن فرزندم سهیل ختار در مراجع قضایی عراق مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته و مسببین آن محاکمه شوند.
2. درخواست دیدار با فردی که خودم مشوق وصل شدن وی به سازمان بوده ام و الان در قرارگاه اشرف است را بدون حضور مسئولین سازمان در بغداد یا جای دیگر دارم.
3. مایلم با یاری مراجع قانونی در عراق به سر قبر فرزند خود در قرارگاه اشرف رفته و همچنین جسد وی و وسایلش را از این سازمان تحویل بگیرم.

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا