
در طول سالهای گذشته، سازمان موسوم به “مجاهدین خلق ایران” که اکنون چهره واقعی آن بیش از هر زمان دیگر آشکار شده، با فریب، فشار روانی و بهرهگیری از تاکتیکهای فرقهای، شمار قابل توجهی از جوانان و شهروندان ایرانی را جذب و سپس اسیر چرخهای از خشونت سازمانیافته، بازجوییهای اجباری و اعترافگیریهای تحت شکنجه کرده است.
این سازمان تروریستی که رهبری آن به دست مسعود رجوی سپرده شده است، بارها نشان داده که نه تنها هیچ نسبتی با آزادی، دموکراسی و حقوق بشر ندارد، بلکه خود از بزرگترین ناقضان حقوق انسانی اعضای خویش است.
فریب با وعدههای دروغین
ورود به این سازمان اغلب با وعدههایی چون تحصیل در اروپا، اشتغال در کشورهای غربی، و زندگی مرفه آغاز میشود. جذبشدگان، به خصوص جوانان جویای آینده، بیخبر از ماهیت واقعی این تشکیلات، پای به اردوگاههایی میگذارند که در واقع محل بازداشت روانی، ایدئولوژیک و فیزیکی است.
بازجوییهای گسترده برای ایجاد شبکه اطلاعاتی
پس از ورود، افراد با عنوان “چک امنیتی” تحت بازجوییهای مداوم قرار میگیرند. این روند گاهی هفتهها یا حتی ماهها ادامه مییابد. در طول این بازجوییها، اطلاعات دقیق درباره خانواده، دوستان، شماره تلفنها و نشانی افراد نزدیک به سوژه جمعآوری میشود. این اطلاعات بعدها برای جذب افراد جدید، با ترفندهایی نظیر “دوستت پیغام داده” یا “او هم در همینجاست” مورد استفاده قرار میگیرد.
سرکوب درخواستِ جدایی
آن دسته از اعضایی که در ادامه مسیر متوجه ماهیت واقعی این سازمان میشوند و قصد جدایی دارند، با واکنشی بسیار خشن مواجه میشوند. این واکنشها شامل بازداشت درونسازمانی، بازجوییهای مکرر، شکنجه روانی و فیزیکی و در نهایت گرفتن اعترافات اجباری است. در این اعترافات که معمولاً با دوربین ضبط میشوند، فرد باید اعتراف کند که “مامور وزارت اطلاعات ایران” است و برای جاسوسی آمده است.
این اعترافات اجباری، نقش ابزار تهدیدی را برای ساکت نگهداشتن اعضای ناراضی و جلوگیری از افشای حقیقت بازی میکند.
تهدید به تحویل به استخبارات عراق
در دورهای که این فرقه در خاک عراق مستقر بود، تهدید رایج دیگر، تحویل فرد به استخبارات عراق و فرستادن او به زندان بدنام ابوغریب بود. این حربه که تحت پوشش “ورود غیرقانونی به خاک عراق” توجیه میشد، نقش بازدارندهای داشت و بسیاری از افراد تنها از ترس سرنوشت ابوغریب، از تصمیم به جدایی منصرف میشدند.
جمعبندی
سازمان مجاهدین خلق با سابقهای تاریک از اقدامات تروریستی، همکاری با دشمنان ایران و سوءاستفاده از مفاهیم آزادی و عدالت، امروز به عنوان یک فرقه بسته و خشونتطلب شناخته میشود. رهبری آن، به جای پذیرش مسئولیت تاریخی، هنوز بر تکرار روشهای سرکوبگرانه و استثماری اصرار دارد.
در شرایط کنونی، افشای این چهره واقعی و هشدار به نسل جوان، رسالتی انسانی و ملی است. بازگو کردن صدای قربانیان این فرقه، گامی است در راه روشنگری و ایستادن در برابر تکرار تاریخ.
نویسنده: علیرضا اسپندارفر