در 25 مهرماه 1360، فلور زارع که تنها 18 سال داشت، اتوبوسی را در حوالی میدان دانشجوی شیراز به آتش کشید که منجر به کشته شدن لیلا نوربخش کودک دو ساله شد. فلور زارع متولد سال 1342 در شهرستان مرودشت بود. او که بزرگ شده شیراز بود، در سن 17 سالگی به تشکیلات مجاهدین خلق […]
در 25 مهرماه 1360، فلور زارع که تنها 18 سال داشت، اتوبوسی را در حوالی میدان دانشجوی شیراز به آتش کشید که منجر به کشته شدن لیلا نوربخش کودک دو ساله شد.
فلور زارع متولد سال 1342 در شهرستان مرودشت بود. او که بزرگ شده شیراز بود، در سن 17 سالگی به تشکیلات مجاهدین خلق پیوست و هنگام ارتکاب به آتش زدن اتوبوسی که حامل شهروندان بیگناه بود، تنها یک سال از عضویتش در سازمان مجاهدین خلق گذشته بود. او پس از خرداد 60 که تشکیلات علنا علیه ایران اعلام جنگ کرد، وارد فاز مسلحانه شد و یکی از اقدامات خشونت آمیزش کشتار زن و کودکان بیگناه در اتوبوس مسافربری شهری بود.
تحلیل رفتار فلور زارع به عنوان نوجوانی که عضو سازمان مجاهدین خلق بود، مستلزم بررسی پدیده شستشوی مغزی و تاثیر آن بر افراد در سازمانهای تروریستی افراطی با ساختارهای فرقهای است. این تحلیل بر اساس منابع معتبر و با تمرکز بر جنبه های روانشناختی و جامعه شناختی این پدیده ارائه میشود.
تشکیلات مجاهدین خلق از جمله گروههایی است که برای جذب و حفظ اعضای خود ار تکنیکهای کنترل ذهن و شستشوی مغزی استفاده میکند. بر اساس نظرات مارگارت تالر سینگر، در کتاب فرقهها در میان ما، این تکنیکها شامل ایزوله سازی فرد از محیط بیرونی، کنترل اطلاعات، ایجاد وابستگی شدید به رهبری سازمان، و القای ایدئولوژی خاصی از طریق تکرار و فشار جمعی است.
در مورد فلور زارع، سن پایین او (17 تا 18 سالگی) او را در برابر این تکنیکها آسیب پذیرتر میساخت. رابرت لیفتون پژوهشگری که درباره “روانشناسی دیکتاتوری” تحقیقاتی کرده است، معتقد است که نوجوانان و جوانان در این سنین به دلیل نیاز به هویت یابی و تعلق پذیری، ممکن است بیشتر مستعد جذب شدن به گروههایی باشند که به آنها حس هدفمندی و جایگاه اجتماعی میدهد.
شستشوی مغزی در سازمانهایی مانند مجاهدین خلق، با هدف تغییر بنیادین باورها، ارزشها و حتی شخصیت فرد صورت میگیرد. این فرایند میتواند منجر به از دست دادن توانایی تفکر انتقادی و تصمیمگیری مستقل شود، به طوری که فرد به ابزاری برای تحقق اهداف سازمان تبدیل میشود.
اقدام فلور زارع به آتش زدن اتوبوس حامل شهروندان عادی و مجروع شدن مسافران و کشته شدن لیلا نوربخش دو ساله، نشان دهنده عمق تاثیر این فرایند است. این عمل که از دیدگاه انسانی و اخلاقی به شدت محکوم است، میتواند نتیجه القای باور مرکزی مجاهدین خلق باشد که هر عملی در راستای اهداف سازمان، حتی اگر خشونت آمیز باشد و منجر به مرگ افراد بیگناه شود، توجیه پذیر است. اندرو لوبازفسکی در مقالهای در باب “تباه شناسی سیاسی” شرح میدهد که گروههای سیاسی افراطی و فرقهای از چه مکانیزمهایی برای توجیه اعمال خشونت آمیز خود بهره میبرند.

لیلا نوربخش که در حادثه تروریستی به آتش کشیدن یک اتوبوس مسافربری در شیراز توسط تروریست های مجاهدین خلق زنده سوخت.
این مکانیزمهای پیچیده شامل دگرگون سازی واقعیت، شیطانسازی مخالفان و ایجاد جهان بینی دوگانه (ما در برابر آنها) است. فلور زارع به عنوان عضوی که تحت سیطره این فرایندها قرار گرفته بود، به اعمالی دست زد که شاید در شرایط عادی مرتکب آن نمیشد. با این وجود، به هیچ عنوان نمیتوان مسئولیت شخصی او در ارتکاب به اعمال مجرمانه را از او سلب کرد.
فلور زارع به این باور رسیده بود که اقدام او نه تنها اشتباه نیست بلکه یک عمل قهرمانانه در راستای اهداف “مقدس” سازمان است. این نوع تفکر که در آن، فرد مسئولیت اخلاقی اعمال خود را از خود سلب میکند، از ویژگی های بارز افراد شستشوی مغزی شده در سازمانهای فراطی ترویستی است. چنان که در رفتارهای تروریستهای داعش و طالبان و … هم قابل مشاهده و اثبات است.
سرگذشت فلور زارع به عنوان یک نوجوان شستشوی مغزی شده در تشکیلات مجاهدین خلق نشان میدهد که چگونه افراد به ویژه در سنین پایین با آسیبپذیری بیشتر، میتوانند تحت تاثیر تکنیکهای کنترل ذهن قرار گرفته و دست به اعمالی چنین جنایتکارانه بزنند.
از منظر حقوقی، ارتکاب قتل و اعمال خشونت آمیز، صرف نظر از انگیزهها و فرایندهای پیش از آن، جرم محسوب میشود و مستوجب مجازات است. سیستمهای حقوقی مدرن بر این اصل استوارند که هر فردی که مرتکب جرمی شود، باید پاسخگوی اعمال خود باشد. درباره فلور زارع، آتش زدن اتوبوس و منجر شدن آن به مرگ یک کودک دو ساله و نقص عضو و جراحت شماری دیگر، یک عمل مجرمانه آشکار است. سن 18 سالگی نیز در اکثر نظامهای حقوقی سن قانونی محسوب شده. بنابراین او از نظر قانونی یک بزرگسال بوده و از مسئولیت کیفری او کاسته نمیشود، هرچند که او از زیر سن قانونی در فرایند شستشوی مغزی تشکیلات مجاهدین قرار گرفته بوده است.
همین واقعیت حقوقی اهمیت پدیده شستشوی مغزی و پیامدهای ویرانگر آن برای افراد جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان را روشنتر میکند. فلور زارع در سن 21 سالگی پس از ارتکاب به اعمال مجرمانه دیگر گروهکی، محکوم به اعدام شد. او اکنون در زمره “شهدای” مجاهدین خلق است. اکنون، ارتش سایبری مجاهدین خلق کماکان برای فریب نوجوانان و جوانان ما تلاش میکنند و در پی افزودن به فهرست شهدایشان هستند.
مزدا پارسی


































