رجوی: عملیات جاری، جهاد اکبر است

بنیاد خانواده سحر: سلام و درود خدمت خانم بتول سلطانی

خانم بتول سلطانی: سلام، امیدوارم روز خوبی داشته باشید.

بنیاد خانواده سحر: همچنین؛ خدمت هموطنان گرامی سلام و درود می فرستیم و به اطلاع آن دسته از هموطنان که از هم اکنون به مخاطبان ما اضافه شده اند می رسانیم، خانم بتول سلطانی از اعضای جداشده شورای رهبری مجاهدین خلق می باشد که پس از گذشت 2 دهه فعالیت شبانه روزی در سطوح بالای این سازمان، بالاخره در سال 2006 از قرارگاه اشرف واقع در عراق فرار کرده و به کمپ آمریکائی ها پناه می آورد. برای اطلاع کامل از زندگی ایشان می توانید به سایت بنیاد خانواده سحر مراجعه کنید. اما بحث گفتگوی قبلی ایشان حول نحوه کنترل تشکیلاتی سازمان بر اعضای مستقر در پادگان اشرف بود که محور اول با عنوان بیان تناقضات به اتمام رسید حالا سراغ محوری با عنوان “صفر صفر کردن” می رویم. خانم سلطانی لطفا بفرمائید.

خانم بتول سلطانی: خواهش می کنم. بله همان طور که در جلسه قبل گفتم، در مناسبات درون تشکیلاتی سازمان، یک مقوله ای وجود دارد به نام صفر صفر. که افراد روزانه می آیند و به اصطلاح خودشان را خالی می کنند و می گویند کسی که خودش را خالی می کند و انرژی هایش را رها می کند، می تواند به مدار بالاتری دست پیدا کند. به همین دلیل می گویند هر فردی باید روزانه هر انتقادی به هر کسی دارد را بگوید. و خودش هم ملزم است هر کس نسبت به او انتقادی دارد بنشیند و بشنود. به این کار می گویند صفر صفر، یعنی به نوعی انتقاد از دیگران و شنیدن انتقاد از خود.

بتول سلطانی

یک بحثی هم هست در این مناسبات درونی به نام عملیات جاری. این عملیات اولین بار در سال 1374 در سازمان شروع و رواج پیدا کرد. این عملیات ابتدا به صورت گفتاری بود یعنی افراد می آمدند حرف می زدند و اما بعد به صورت نوشتاری شد. یعنی فاکت به فاکت مسائلی که فرد می خواست بگوید، می نوشت و بعد در جمع از روی نوشته می خواند. این عملیات جاری که آن موقع مسعود خیلی سرش شلوغ کرد و گفت: این جهاد نفس و جهاد اکبر است و به تدریج آن را به این مسائل ربط داد و بعد حتی گفت: این بالاتر از شهادت است به این معنی که فرد باید بیاید و گناهان و خطاهایی که مرتکب شده همه آنها را در حضور جمع مطرح کند و اعتراف کند که مرتکب این خطاها شده است و انتظار این را هم داشته باشد که هر برخوردی با او بشود.

مثلا فرد می آید در نشست عملیات جاری و می خواند که امروز برفرض وقتی روی میز مسئولم یک شی ای قیمتی را دیدم آن را برداشتم. یا مثلا من امروز وقتی خواهر مسئولم را دیدم، یک لحظه دچار این ذهنیت شدم که او چقدر شبیه به شکنجه گرها می ماند. یا مثلا امروز وقتی قرار بود از ساعت 8 تا 12 اضافه کار کنم، فقط از ساعت 8 تا 9 کار کردم و بعد از آن رفتم در آسایشگاه و استراحت کردم. وقتی فاکت ها را می خواند جمع با کلمات و تعابیر زننده ای از جمله بی شعور، تن لش و امثال اینها او را در معرض اتهام و توبیخ شفاهی به جرم فرار از مسئولیت قرار می دهند و با طرح این مسائل که تو می خواهی این طوری ایران را آزاد کنی و ربط دادن این اهمال ها به کلیت مسائل در واقع او را مورد سرزنش و برخورد و دادن فحش و ناسزا، قرار می دهند.

سر همین عملیات جاری باز محوری هست به نام غسل. غسل برای خانم های شورای رهبری لحظه ای باید انجام می شد. برای بقیه خانم ها روزانه و برای آقایان به صورت هفتگی و تحت عنوان غسل هفتگی انجام می شد. در این نشست های هفتگی افراد می آمدند فاکت هایی که ربط پیدا می کرد به مسائل جنسی را میخواندند که از فاکت های کار و مسئولیت و خانواده و سیاسی و بقیه بحث ها جدا بودند و مسائلی را هم که مربوط می شد به جنسی و سکس از اینها جدا کردند و برای شورای رهبری مطرح کردند که اگر کسی دچار لحظه ای شد که مثلا به یاد شوهرش افتاد یا مثلا یک آقایی را دید و ناخوداگاه، یاد نامزدش افتاد یک فاکت هایی اینطوری را باید در جا می آمد و در همان لحظه مطرح می کرد. و به اصطلاح خودشان صفر صفر می کرد.

این کار اگر در لایه خانم ها بود روزانه صورت می گرفت یعنی در پایان هر روز باید فرد می آمد و می گفت. اگر در لایه آقایان بود به صورت هفتگی باید مطرح می کرد که به آن می گفتند غسل جمعه. که برای آقایان به خاطر باز نشدن مناسبات این را آقایان انجام می دادند مثلا همان عناصر با نفوذی که پیشتر در بحثم بود که گفتم اینها عناصر با نفوذی در تشکیلات دارند تحت عنوان میخ های تشکیلات، اینها به عنوان برادران مسئول هر قسمتی کنترل این بچه ها را بعهده داشتند و می آمدند نشست های هفتگی بچه ها را برگزار می کردند و توی این گزارش باید اگر برخورد و کنتاکی با خانمی یا آقایی داشته باید، اسم آن آقا را ضمیمه برگ گزارش می کرد و می داد به این آقا و او نیز النهایه باید آن را می برد پیش خانمی که مسئول آن بخش و عضو شورای رهبری است. اما این نشست ها را خانم ها برگزار نمی کردند و مخصوص آقایان بود. آن برادر مسئول یا ستون یا میخ که مسئول آن بخش از سازمان بود این نشست را برگزار می کرد.

بتول سلطانینشست خانم ها را یک نفر از شورای رهبری می گذاشت و نشست شورای رهبری را هم یکی از اعضای بالای شورای رهبری. اما در این میان اگر یکی از اعضای شورای رهبری تناقضی به ذهن اش می زد باید می آمد مطرح میکرد و آن را به اصطلاح صفر صفر می نمود. صفر صفر می کرد یعنی طرح می کرد. بعد اگر چنانچه سر این گزارشات در می آمد که سر یک نفر لحظه داشته است، می رفتند سراغ آن فرد و با او برخورد می کردند و عندالزوم حتی روی او کنترل می گذاشتند و واقعا از طرح و بیان این مسائل هدف داشتند. لحظات که گفته می شود مثلا یک جایی هست گفتیم لحظات خارج از سازمان یا مثلا لحظات… یک موقع یک نفر بود در ضد ارزش هایی که در سازمان وجود دارد فرد دست به یک اقدام و عملی می زند و آن می شود فاکت. یک باری مثلا به ذهنش می زند کاش من فلان کار را انجام می دادم. یا مثلا به ذهن اش می زند که این خانم چقدر شبیه نامزد من است، اینها را می گویند لحظات. یعنی لحظاتی که خارج از سازمان است. یعنی مثلا به جامعه عادی فکر می کند، یعنی به این فکر می کند که ای کاش یک ماشین داشت و در شمال ایران می گشت. کاش یک ماشین داشت و الان در کشورهای اروپایی برای خودش می گشت، اینها لحظات خارج از سازمان است. یا مثلا فرض کنید از یک پسر بچه ای خوشش می آید و الزاما نه پسر بچه که از یکی از جوانان آنجا خوشش می آید و این لحظه را داشته که یک جوری او را ببوسد، خوب این باید سریعا بیاید و این را به عنوان یک فاکت عملکردی بگوید و به محضی که این گزارش را می دهد، موقعیت این دو نفر عوض می شود. بخش عمده ای از زمان در سازمان صرف این چیزها می شود. اینکه فرد با چه کسانی رابطه دارد و یا دوست است.

یکی دیگر از محورهای کنترل تشکیلاتی در سازمان تردد دونفره خانم ها است. که من در قسمت مقدمه صحبت هایم در این رابطه گفتم که این مسئله برای من معظلی بود. یا اینکه می گفتند؛ ما به خاطر حفظ جان خودتان است که می گوئیم باید دونفره تردد بکنید. اما همه می دانستند که این حرف بی پایه و اساس است. به این دلیل که می دانستند این طرح به خاطر این است که افراد باید مواظب هم باشند تا کسی فرار نکند یا مثلا می گفتند؛ ورزش تکی ممنوع. و حتی بالاترین مسئول را مجبور می کردند که تو باید دونفره تردد کنی. به خاطر اینکه بتوانند پائین را هم کنترل بکنند. بقول خودشان می گفتند هیچ شکافی نباید بگذارید، چون اگر شکافی می گذاشتید، این شکاف از نظر آنها یعنی اینکه هیچ استثنایی نباید می گذاشتید. یعنی اگر یک استثنایی می گذاشتید و می گفتید که مثلا چون مسئول اول که مژگان پارسایی است اشکالی ندارد که او می تواند تکی برود پس بنابراین این ضابطه ما را بی ارزش می کند. پس باید همه این را موظف به اجرای اش باشند و مجری اش باشند. تا بشود این را در پائین هم اجرا کرد.

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا