گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین ـ قسمت دهم

آرش رضایی: شما بیش از چهارده سال در مناسبات مجاهدین بودید از نزدیک با شرایط ذهنی و روانی افراد مستقر در قرارگاه اشرف آشنا هستید. رهبران مجاهدین به خصوص مسعود رجوی سعی وافر دارند تا در بیانیه ها، سخنرانی ها و مصاحبه با خبرنگاران و نیز در برنامه های سیمای آزادی اینگونه وانمود کنند افراد مستقر در اشرف آگاهانه و بر اساس انگیزه ی درونی در آنجا بسر می برند و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین از روحیه بسیار خوبی برخوردارند. شما یکی از اعضای با سابقه ارتش آزادیبخش ملی بودید بیش از یک دهه در مناسبات مجاهدین نظاره گر و شاهد بازتولید دنیای واپسگریانه و نابخردانه بودید، حال مایلم از جنابعالی بپرسم دنیای ذهنی و روانی و مهمتر از همه روحیه ی کادرهای تشکیلاتی مجاهدین را چگونه ارزیابی می کنید؟ آقای نصیر حیدری: به نظرم بچه ها در قرارگاه اشرف به دام افتاده اند آنان هیچ گونه تمایلی ندارند در اشرف بمانند. در میان لایه ی M جدید در قرارگاه ما به جرئت می توان گفت حتی یک نفر هم پیدا نمی شود تمایل قلبی داشته باشد در قرارگاه اشرف بماند باز تاکید می کنم حتی یک نفر هم وجود ندارد که به لحاظ استراتژیک و ایدئولوژیک همسو با مجاهدین و بدان اعتقاد داشته باشد و از نظر آنان مواضع و راه حل های سازمان درست و منطقی نیست. اما چه چیزی باعث شده است آنان در سازمان بمانند؟ و آنها را تاکنون در قرارگاه اشرف نگاه داشته است؟ به نظرم سابقه طولانی که این افراد دارند انگیزه ی حضور آنان در سازمان است. آنان عمری را بر باد داده اند جوانی خود را در راه امیال رهبران سازمان بیهوده تلف کردند پس مایوس و ناامید هستند. آرش رضایی: در واقع شما در تحلیل و ریشه یابی علل استقرار اغلب کادرهای تشکیلاتی مجاهدین در اشرف علیرغم فضای قرون وسطایی و ساختار فرقه گرایانه حاکم بر مناسبات مجاهدین به فاکتور روانی اشاره می کنید؟ آقای نصیر حیدری: در لایه ی M جدید نفر یا عضوی که کمترین سابقه را داشته باشد، مینیموم 15 سال است. یعنی نصف عمر خود را از دست داده است و این سابقه یقه ی این تیپ افراد را گرفته است. چنین فردی به خودش
می گوید بعد از 15 سال، 20 سال یا 30 سال از اشرف خارج شوم و بروم بیرون، چکار کنم؟ پس بهتر است همین جا بمانم تا ببینم چه می شود؟
نکته دوم اینکه این افراد به خودشان می گویند در صورتی که از اشرف خارج شوم تنها یک راه وجود دارد یک راه هست آن هم بازگشت به ایران. این راه برای نفراتی که سابقه ی طولانی در سازمان دارند به نظر من سخت ترین راه است، این حرف من به این معنا نیست که این نفرات دشمنی قبلی با حکومت ایران دارند نخیر، این تیپ افراد به خودشان می گویند خب من بعد از 15 یا 20 یا 30 سال بروم ایران به خانواده ام چه بگویم؟ از کجا آغاز کنم؟ سن زیادی دارم در آستانه پیری هستم نه سواد درست و حسابی دارم و نه تخصصی که به درد مردمم و خودم در جامعه و میهنم بخورد؟ اینها سوالاتی ست که افـراد را آزار می دهد. افرادی که سالهای طولانی در اشرف بودند و بعد از 20 یا 30 سال به خودشان می گویند آس و پاس به میان خانواده باز می گردم. به همین دلیل است که می گویم سخت ترین راه و گزینه بازگشت به ایران است.
نکته سوم: با توجه به آگاهی و اشرافی که نسبت به وضعیت بچه ها دارم از نظر روحیه بسیار فرسوده، ناامید و شکست خورده اند. این کف زدنها و این ترانه ها و این حالت ها را که در سیمای آزادی نشان می دهند باور کنید فرمالیستی است، تحت فضایی که برای افراد بوجود می آورند آنان مجبور هستند دست به همچین کارهایی بزنند و خود را شاد و خندان نشان دهند. آرش رضایی: تاثیر ملاقات خانواده ها با نفرات حاضر در قرارگاه اشرف را چگونه ارزیابی می کنید؟ آقای نصیر حیدری: رهبران سازمان برای نفرات و افراد حاضر در اشرف به این شکل قالب می کنند که خانواده دشمن آنان است به دلیل اینکه آنان سالیان درازی است از رابطه های عاطفی دور هستند و به مرور زمان این حس و عواطف خانوادگی در وجودشان از بین رفته است. همه ی نفرات به مرور تبدیل به آدمهایی شدند که به صورت مکانیکی کار می کنند یعنی احساس و تمایلات عاطفی یا ندارند یا خیلی کمرنگ شده است. در چنین شرایطی وقتی خانواده ها با آنها ملاقات کنند حتما احساسات و عواطف خانوادگی در آنان زنده می شود و این حس ها و روابط عاطفی در صورتی که تقویت شود امید و دلبستگی در وجود آنان پدیدار می گردد به خـود می آیند در نهایت خانواده ی خـود را انتخـاب می کنند. آرش رضایی: در صورت امکان راهکارها و مکانیزم رهایی کادرهای تشکیلاتی و افراد مستقر در اشرف از فرقه ی فاشیستی رجوی را با توجه به تجربیاتتان بیان کنید؟ آقای نصیر حیدری: به نظرم یک چیز ذهن بچه ها را خیلی درگیر کرده است آنان در خلوت تنهایی شان به خود می گویند در صورتی که از سازمان جدا شوند دیگر قادر نخواهند بود خودشان را تامین کنند و وبال خانواده هایشان در ایران خواهند شد چگونه پاسخ این همه به هرز رفتن عمر و سرمایه جوانی طی سالیان طولانی را به خانواده بدهند؟
پس تنها راه حل شکستن ذهنیت منفی و یاس آلود افراد از طریق برخورد مستقیم خانواده است یعنی ملاقات حضوری و اطمینان و امید دادن دادن خانواده به فرزندان و بستگانشان در اشرف انگیزه ی جدایی افراد از سازمان خواهد بود و امیدوار می شوند که در آینده مشکلات را با کمک خانواده حل می کنند. نکته ی دوم رابطه عاطفی و صمیمانه ی خانواده با آنان است.
نکته سوم اینکه نیروهای مستقر در اشرف فکر می کنند خروج از اشرف یعنی بازگشت به ایران و این تنها راه است. آنها نمی دانند راههای گوناگونی وجود دارد این تضاد جدی است که افراد مستقر در اشرف به این نتیجه برسند مسیر و راه ورود به اروپا و کشورهای غربی نیز برای آنان امکانپذیر است. آرش رضایی: با تشکر از شما که در این گفتگوی صمیمانه شرکت کرده و دیدگاهها و تجربیات خودتان را با ما در میان گذاشتید. آقای نصیر حیدری: من هم متشکرم و آرزوی موفقیت و بهروزی برای اعضای انجمن نجات را دارم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا