خاطراتی از عمر هدر رفته در فرقه رجوی – قسمت دوم
من در آن روز فکر کردم بین بد وبدتر بد را انتخاب کردم اما بعداٌ دیدم که انتخابم بدترین بود! فردای آن روز فهیمه اروانی با من ترتیب مصاحبه ی دیگری داد و آنها با موافقت اکثر نفرات حاضر در آنجا قبول کردند که من وارد پذیرش شوم و ظهر همان روز من وارد پذیرش شده و به یگان هادی لاری وارد شدم. تعدادی از بچه های قبلی را من دیدم و به اتفاق آنها منتظر روزهای نامعلومی که پیش رو داشتیم شدیم.
عکس وارهای از فروغ جاویدان مجاهدین خلق
همان شب پدر و مادرها برای خداحافظی از بچههایشان که در محلی بصورت پانسیون نگهداشته میشدند و فقط بعد از ظهر پنجشنبه و روزهای جمعه را با پدر و مادرشان میگذراندند، میروند. بچههای کوچکتر هنوز قادر به درک قضایا نیستند، ولی آنها که بیش از ۱۲-۱۰ سال دارند خیلی خوب میفهمند که معنی این خداحافظی چه میتواند باشد و علیرغم موج تبلیغ بی امان و فضای حماسی ساخته شده، اضطراب بر چهره بچهها موج میزند. بخصوص که مسئولین از بچه های ۱۱-۱۲ سال به بالا، برای تدارکات و جابجائی جعبه های فشنگ و درست کردن ساندویچهای سفر مرگ و زندگی پدر و مادرهایشان استفاده کرده بودند.
ازیادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ۲۵
یاسر مادرش را در سال 1367 در جریان عملیات فروغ جاویدان از دست داده بود. یاسر به همراه برادر و خواهرش سال 1369 در جریان جدایی فرزندان از اولیاء از پدرشان جدا شدند و به آلمان فرستاده شدند. یکی ازپادوهای مجاهدین در اروپا به نام غلام در سال 1377 به آنها مراجعه کرده و به اصرار از آنها خواست که برای دیدن پدرشان به عراق بروند. علیرغم مخالفت یاسر و برادر کوچکترش موسی، سرانجام آنها را به عراق آوردند و سپس در یگانهای رزمی سازماندهی کردند. آنها فقط توانستند برای مدت یک ساعت پدرشان را که در آشپزخانه کار می کرد ملاقات کنند.
خاطراتی از عمر هدر رفته در فرقه رجوی – قسمت اول
وضع روحی من در آن زندان بدتر شد طوری که 3 روز چیزی نمی توانستم بخورم و حتی تصمیم به خودکشی داشتم. ولی با دلداری های ابو ولید و دلسوزی های او کمی روحیه گرفتم و توانستم تا زمانیکه از آنجا خارج می شوم شرایط وحشتناک آن بازداشتگاه را تحمل کنم. ما فقط هفته ای نیم ساعت حق هواخوری آن هم به صورت انفرادی داشتیم. بالاخره بعد از 13 روز مرا به طبقه ی پایین آوردند و تحویل یک فرد دیگری دادند تا او مرا به سازمان وصل کند. آن موقع هیچ ذهنیتی در مورد سازمان، چگونگی برخورد آنها و اینکه بالاخره چه خواهد شد نداشتم. بعد از خارج شدن از آن بازداشتگاه من جلوی دفتر سازمان (فرقه مجاهدین)تحویل آنها داده شدم.
ازیادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت۲۴
در این نشست 15 روزه خود مسعود جلسه را کنترل می کرد. در این مدت نفری که می خواست بروند در جمع 200 نفری می آوردند و او را سوژه آن نشست می کردند و هر چه از دهنشان بر می آمد نثار آن فرد می کردند. نفراتی که در آن جمع سوژه شدند، مهدی افتخاری (فرمانده مهدی)، حمید فلاحت، افشین فیروزه، اردشیر… و اندکی دیگر از نفرات را مسعود در آن جمع برای خودش کمک آموزش کرده بود و با اینکار می خواست همه را بر علیه همدیگر بشوراند تا بچه ها نتوانند برای خودشان یک تصمیم جدی بگیرند
خاطرات ورود عبدالرضا آذرمهر به فرقه مجاهدین
با این شیوه ما را مجبور به ماندن در سازمان کردند، چند ساعت بعد ما را به قرارگاه اشرف بردند و در آنجا ما را به پذیرش بردند و لباس های شخصی را از ما گرفتند و لباس های نظامی به ما دادند. من گفتم، ما قرار نیست لباس نظامی بپوشیم. آنها گفتند که اینجا از زندگی عادی خبری نیست و فقط تمام فکر و ذکرت باید ارتش آزادی بخش باشد و اینجوری بود که بدبختی های ما در سازمان شروع شد.
ازیادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت بیست و سوم
بالاخره روزی رسید که دولت صدام حسین با حمله آمریکا سرنگون شد و کل سازمان و ارتش به اصطلاح آزادی بخش زیر چتر و تحت کنترل نیروهای آمریکایی قرار گرفت. در این میان خبر دستگیری مریم و برخی اعضای سازمان در پاریس توسط پلیس فرانسه شوک عجیبی به کل تشکیلات وارد کرد و همه جا خوردند که مگر خواهر مریم در فرانسه است , ناگفته نماند اگر مریم دستگیر نمی شد حضور مریم در فرانسه بطور کلی برای اعضای سازمان مخفی می ماند. پس از آن بود که فهمیدیم مریم و مسئولین رده بالای سازمان قبل از شروع جنگ به فرانسه گریخته اند.
به دنبال سراب، خاطرات احسان بیدی ـ قسمت دوم
بعد از یک چرخ به اطراف و یک کافه خوردن در یکی از خیابان های استانبول، محسن به من گفت که از این به بعد اسم من بابک کوروش میباشد و می رویم به یک خانه تیمی و کسی نباید تورا بشناسد این برای من قابل درک بود چون به گفته محسن دراین خانه نفرات مختلفی هستند که میخواهند بروند عراق و وضعیت انها مشخص نیست.
از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت بیست ودوم
این مرحله هزار معبر نامیده شد و ایدئولوژی هزار شین (هزار تا شورای رهبری زن) هم آن بود که در این مرحله پی پی اس PPS می آوردند و از مرز عبور می دادند تا از این طریق از داخل کشور نیرو بیاورد.PPS نیروی جدیدی بود که سازمان آنرا از یک جای دیگر آورده بود و چون شک داشتند که امکان دارد نفوذی باشند آنها را اینطور آزمایش می کردند
از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت بیست و یک
در این نشستها نرینه های وحشی باید ذهن خود را باز کنند و هر چه مقوله جنسیتی و سکس در ذهنشان موجود است را باید بالا آورده یعنی بیان کرده و جلوی جمع بخوانند. ما مجبور بودیم که تمام جزئیات یک تفکر جنسی خودمان را با تما م ریزه کاریهای ان بطور کتبی نوشته جلوی جمع بخوانیم. باید تمامی لحظات جنسی خود را دستگیر می کردیم و در یک دفترچه کوچک که به همین منظور به تک تک ماها داده شده بود و هدیه خواهر مریم بود یادداشت میکردیم که یادمان نرود. باید تمامی لحظات جنسی خودمان را چه در مورد زنان داخل مناسبات و چه در خارج مناسبات می نوشتیم و می خواندیم. در این نشست ها متاسفانه خیلی حقایق هم از لابلای فاکتها و گزارشات خوانده شده بیرون میزد که بدلایل فشار و سرکوبهای جنسی دردرون این فرقه طی سالیان، افراد زیادی را از مسیر عادی خلقت خارج کرده بود!
خودسوزی در فرقه رجوی
حتما بیاد دارید داستان دستگیری و به زندان انداخته شدن مریم رجوی٬ سرکرده فرقه رجوی در فرانسه را که این روزها هم سالروز آن است! ابتدا که از سوی مسئولین سازمان خیلی سعی شد که خبر درز نکند و یا لااقل نیروهایی که در اشرف بودند نفهمند. اما بهرحال خبر درز کرد و همه فهمیدند. از یک سو یک همهمه ای در بین بچه ها براه افتاده بود و همه بطرز عجیبی بهم تبریک میگفتند.ولی خب مجبور بودند که در ظاهر خودشان را به ناراحتی بزنند. اما واکنش مسئولین سازمان بسیار دیوانه وار و در نوع خود عجیب بود!
از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت بیستم
در سال 72 سازمان برای اینکه بتواند به لحاظ سیاسی با دولت جمهوری اسلامی تضاد ایجاد کند و قانون اساسی جمهوری اسلامی را زیر علامت سوال ببرد. مریم را به عنوان رئیس جمهور اعلام کرد (براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی زن نمی تواند رئیس جمهور باشد) به همین دلیل، اگرچه در شورا مخالف هم داشت ولی بعد از 4 روز نشست، مریم را به عنوان رئیس جمهور اعلام کرد