دوشنبه, ۱۷ آذر , ۱۴۰۴
به خانم عبادی پیشنهاد می کنم ما را در سفر به کمپ عراق جدید همراهی فرمایید 07 اردیبهشت 1390

به خانم عبادی پیشنهاد می کنم ما را در سفر به کمپ عراق جدید همراهی فرمایید

خانم عبادی، جای خوشوقتی است که بعنوان یک ایرانی در امریکا ما را مطلع کردید که دولت منتخب عراق حق و اجازه دارد تا حاکمیت بر سرزمین خود داشته باشد و گروهی غیرعراقی که هنوز در لیست تروریستی امریکا هم هست نباید این حق را تحت حمایت لابی اسرائیل در واشنگتن نقض نمیاد. ولی جای تعجب است که بعنوان یک وکیل بدون حتی دست زدن به جلد پوشه و پرونده مورد بحث و بواسطه مشاهده فیلمی در یوتیوب به یکباره دولت یک کشور سی و اند میلیونی را متهم به”کشتار مردم” می نمایید.

استمداد برای رهایی پسرم عباس گل ریزان! 07 اردیبهشت 1390

استمداد برای رهایی پسرم عباس گل ریزان!

. درگیری 19 فروردین در پادگان اشرف مرا نگران کرده و از وضعیت پسرم بی اطلاع هستم. سال گذشته راهی کشور عراق شدم. با کلی مشکلاتی که داشتم خودم را به درب پادگان اشرف رساندم چند روز پشت میله های درب پادگان اشرف حنجره خودم را پاره کردم که فقط پسرم را ملاقات کنم. ولی موفق نشدم متاسفانه با سازمان بقایت ضد مردمی مواجه شدم نه فقط ضد مردمی است بلکه دشمن درجه یک پدر و مادرهاست. به کدامین گناه فرزندم بایستی 22 سال در پادگان اشرف به اسارت گرفته شود.

نامه ای از خانم مریم سنجابی 06 اردیبهشت 1390

نامه ای از خانم مریم سنجابی

عمده ترین و اصلی ترین هدف ما جلوگیری از به کشتن دادن تعداد دیگری از دوستان و عزیزان ما در اشرف است چرا که کادر رهبری این سازمان بیش از هرکس دیگری خودش میداند که قصد کرده تا آخرین نفر را در اشرف به کشتن بدهد و این را نیز اعلام کرده که ما از اشرف تکان نخواهیم خورد و اماده نبردیم و این حرف ما نبود بلکه نقل قولی بود بس!

نامه نهاد فرهنگی”بلدی” به بنیاد خانواده سحر 05 اردیبهشت 1390

نامه نهاد فرهنگی”بلدی” به بنیاد خانواده سحر

از جانب موسسه فرهنگی”بلدی”، که همواره خدمت به مردم عراق و حمایت از آنها در برابر سازمانهای تروریستی به خصوص سازمان تروریستی مجاهدین خلق را هدف اصلی خود می دانسته، همایشی درباره روند سیاسی عراق برگزار شد. در این همایش یک خانم فعال و پژوهشگر سیاسی متخصص سازمانهای تروریستی از انگلستان شرکت نمود و احساس همدردی خود با مردم عراق در مقابله با سازمان تروریستی مجاهدین خلق را ابراز داشت.

نامه ای به عبدالطیف شادوری 05 اردیبهشت 1390

نامه ای به عبدالطیف شادوری

. اگر یادت باشد در نشست ها می گفتند زندگی بیرون از اشرف زندگی حیوانی است هر فردی از اشرف خارج شود نابود می شود و ما به این باور رسیده بودیم وقتی از اشرف خارج شدم تازه فهمیدم که دنیا چقدر بزرگ است و من و امثال من در دام چه کسانی افتاده بودیم. در آن حصار بسته غیر از فریب و دغلکاری چیز دیگری نبود. خداوند متعال انسان را آزاد آفرید که متناسب با خودش زندگی کند رهبری فرقه هدیه خداوند را هم از ما گرفت

تبریک خانم بتول سلطانی به خانم مریم سنجابی 03 اردیبهشت 1390

تبریک خانم بتول سلطانی به خانم مریم سنجابی

مریم عزیزم سلام نمی دانی که خبر آزاد شدنت از زندان اشرف تا چه اندازه مرا خوشحال کرده است به طوری که سر از پا نمی شناسم و یاد تک تک خانم هائی می افتم که آنجا خلاف تمایلشان هنوز زندانی هستند و خدا به آنها هم کمک کند و اراده کنند که کاری که من و تو کردیم را محقق کنند و این تار عنکبوت تشکیلاتی فرسوده در عراق را از هم بگسلند و به دنیای آزاد قدم بگذارند.

نامه ای سرگشاده به خانم کاترین اشتون 03 اردیبهشت 1390

نامه ای سرگشاده به خانم کاترین اشتون

من نزدیک 30 سال عضو سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری اقای مسعود و مریم رجوی بودم. سازمان مجاهدین که ادعای یک سازمان دموکرتیک را دارد و در نزد شما خود را مدافع حقوق بشر معرفی کرده است من به عنوان فردی که به خاطر انتقاد و اعتراضی که به سازمان مجاهدین داشتم،بار ها و بارها مورد ضرب وشتم قرار گرفته ام. در زندان سازمان مجاهدین مورد بدترین شکنجه ها قرار گرفتم که بر اثر شکنجه ها آسیب جدی به لحاظ جسمی دیده ام، به خاطر شکنجه های روانی که اعمال می شد در شرایط بدی قرار گرفته بودم

درد دل یک خواهردل شکسته با برادراسیرش عظیم راد محمد علیزاده 28 فروردین 1390

درد دل یک خواهردل شکسته با برادراسیرش عظیم راد محمد علیزاده

تورا ندیدم اما بعضی ازدوستان شما را دیدم. دلم میگرفت وقتی که ازجانب آنها بی احترامی به افرادی مسن ودل شکسته، دوستانت برای خانواده ها تف می انداختند وحرفهای بی معنی میزدند که آن حرفها هیچ ربطی به ما خانواده ها نداشت.وقتی که برای آخرین روزبه پشت دراشرف (درب اسد) آمدیم همه درسکوت به سرمیبردیم هیچ کدام ازما طاقت حرف زدن با یکدیگررا نداشتیم. وقتی که میخواستیم برگردیم همه ما بی اختیاراشک میریختیم وبا دلی شکسته برگشتیم. هرکداممان تکه از وجودمان را درآن پادگان لعنتی جا گذاشتیم وبرگشتیم.

خانواده بهروز ثابت علیه سران فرقه رجوی اقامه دعوی میکنند 22 فروردین 1390

خانواده بهروز ثابت علیه سران فرقه رجوی اقامه دعوی میکنند

من اکبرثابت هستم. تنها برادرم را ازدست دادم. ازسازمانهای حقوق بشری و وجدانهای آگاه بشری استمداد می طلبم. ازدولت عراق خواستاراین هستم که حداقل با تحویل دادن جنازه برادرم مرهمی بردلهای سوخته من وخانواده ام بگذارد. من اجازه نمی دهم جنازه برادرم درخاک غصبی اشرف مدفون شود اوسالیان درکسوت سربازی برای وطنش انجام وظیفه کرد ودوست داریم درخاک خودش و در زادگاهش مدفون شود.

اعضای پادگان اشرف را چونان رباط های بی اراده و بی اختیار یافتم 18 فروردین 1390

اعضای پادگان اشرف را چونان رباط های بی اراده و بی اختیار یافتم

زمانی که به خاک عراق رسیدیم با خود فکرمی کردیم که چگونه باید این دیداررا توصیف کنیم. ساعتها دربیابان های عراق در پی گمشده های خویش می گشتیم بدون آنکه ازفرجام کار با خبر باشیم. درمقابل خود در پادگان اشرف افراد بی اراده را دیدیم که مانند رباطهای آهنی هیچ اختیاری ازخود نداشته وفقط گوش به حرف پرسنل ارشد سازمان بودند!

نامه سرگشاده به خانم مریم رجوی در مورد اشرف 06 فروردین 1390

نامه سرگشاده به خانم مریم رجوی در مورد اشرف

در روز نهم مارس در گردهمائی که در شهر کلن برای دیدار با سه تن از جداشدگان شرکت کرده بودم بیش از پیش غصه دار شدم. مهرداد، روح الله، مهدی گوشه ای از آنچه که بر انان گذشته بود پرده برداشتند. باورم نمی شد که سازمان شما برای نگهداشتن نیرو تا مرز گروگانگیری و تخلیه انگیزه های عاطفی و انسانی پیش برود و تنفر و انزجار از خانواده و بی اعتمادی به محیط پیرامون را جانشین ان نماید.

رهبران مجاهدین و ضرورت تاملی بر نامه ی خانم مقدسی 28 اسفند 1389

رهبران مجاهدین و ضرورت تاملی بر نامه ی خانم مقدسی

بدون هیچ شرح و تفسیری می بایست رهبران مجاهدین پس از خواندن نامه خانم مقدسی خواهر آقای عبدالله مقدسی به خواسته ی انسانی او و اعضای خانواده اش در ایران مبنی بر کمک به برادرشان که نیاز مبرم به پیوند مغز استخوان دارد ترتیب اثر بدهند.می خواهم به رهبران مجاهدین متذکر شوم که پذیرفتن خواسته ی قانونی و مشروع اعضای خانواده مقدسی یک اقدام انسانی و اخلاقی بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و یا تشکیلاتی ست.

blank
blank
blank