یکشنبه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۴
از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت سیزدهم 06 اردیبهشت 1394

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت سیزدهم

به این طریق به او می گفتند که اینکار تو به معنای آن است که تو در بند الف انقلاب سست بودی و واقعاً زنت را طلاق ندادی که این تناقضات در تو بوجود آمده است. در این بند قرار بود چه زن و چه مرد به نقطه رهایی برسند ولی این برعکس شد و با اینکار ذهنها بی در و پیکر شدند و این همان خواسته مسعود بود که افکار پلید و فاسد را در ذهنها بوجود بیاورد. ومسعود این شرم ایرانی را که در بین نفرات چه زن و چه مرد بود را هم از بین برد و اینکار مسعود با نام انقلاب مریم شروع شد

خاطره ای جالب و خواندنی از به خطر افتادن انقلاب مریم توسط چند سگ 03 اردیبهشت 1394

خاطره ای جالب و خواندنی از به خطر افتادن انقلاب مریم توسط چند سگ

هر کس برای سگ ها دلسوزی کند، حتما ریگی به کفش داشته و باید روی انقلابش شک کرد. و ادامه داد: مگر نمی بینید که چطور چهار تا حیوان تمام دم و دستگاه ما را پیچانده اند؟ فکر می کنید این حرف گوش نکردن ها و سر پیچی افراد از دستورات , ناشی از چیست؟ یک سگ ماده چندین سگ نر را به دنبال خود , این طرف آنطرف قرارگاه می کشد , کلی ها را مسئله دار می کند و همه این معضل را می بینند، اما صدای کسی در نمی آید. ما نمی توانیم شاهد نابودی انقلاب خواهر مریم باشیم، زیرا او همانند کندن کوهی با سوزن،‌ ذره ذره و قدم به قدم ناخالصی ها را در افراد زدود تا انقلاب را به جایش نشاند،‌ حالا انتظار دارید،‌ شاهد نابودی همه آمال و آروزهای برادر مسعود و خواهر مریم باشیم و…

بصیرت بازیافته – قسمت یازدهم و پایانی 03 اردیبهشت 1394

بصیرت بازیافته – قسمت یازدهم و پایانی

تا اینجای کاررد پای خدا را درتکوین” نقشه مسیر” نوین زندگی ام را به وضوح تمام دیدم وبدان مفتخرم. با ازدواج شایسته بیش ازپیش به دنیای تماما عشق ومحبت وآرامش رسیدم وتمام ازشرافکارات القاء شده رجوی واندیشه فرقه گرایانه اش رهایی یافتم. متعاقبا با اختیارآگاهانه خود درده سال گذشته درمسند مسول انجمن نجات گیلان ودرارتباط لاینقطع با خانواده های اعضای گرفتاردرقلعه الموت رجوی درراستای رهایی اسرای اشرف ولیبرتی فعالیت چشمگیری داشتم که جمیع تلاشهای انساندوستانه وحقوق بشری ام درسایت نجات وسایت انجمن نجات گیلان براحتی قابل دسترس است.

رستم آلبوغبیش – خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت هفتم 01 اردیبهشت 1394

رستم آلبوغبیش – خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت هفتم

بنابه دلایلی که گفتم تخلیه کمپ اشرف برای رجوی خیلی سنگین بود تا قبل ازآن مرتب رجوی به ما پیام می داد که باید به هرقیمت کمپ اشرف را حفظ کنید وحتی شعار”حفظ اشرف حفظ شرف”را سر می داد ومسئولین فرقه هم درمقرها بطور مرتب دراین رابطه به اصطلاح نشست های ایدئولوژیک می گذاشتند که باید به هرقیمت کمپ اشرف را حفظ کنیم! حتی تعدادی ازاعضاء را به همین خاطر بیهوده به کشتن دادند،وکشته شدن آنها را وسیله سرکوب تناقضات دیگر اعضا کردند! اما به یکباره درسال 90 رجوی رنگ عوض کرد ودراواسط همین سال بود که وی با فریبکاری برای ما ازطریق”کال کنفرانس”نشست گذاشت وبا پررویی تمام گفت” مبارک است مریم یک پیروزی سیاسی دیگری را کسب کرده، اوبا دولت عراق ونمایندگان ملل متحد برای انتقال شما به لیبرتی به توافق رسید وباعث شکست توطئه های دشمنان شد”!!

رستم آلبوغبیش – خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت ششم 31 فروردین 1394

رستم آلبوغبیش – خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت ششم

همان موقع هم چند دکتر آمریکایی برای رسیدگی به مجروحین ازبغداد آمده بودند وقتی یکی ازآنها مرا معاینه کرد و وضعیتم را دید گفت باید این فرد را به بیمارستان خودمان دربغداد ببریم،چند تن ازمسئولین فرقه ازجمله دکترجلاد فرقه بنام وحید ابتدا سعی کردند با انتقال من مخالفت کنند ولی نتوانستند. بهرحال مرا با هلی کوپتر به سمت بغداد بردند قبل ازسوارشدن به هلی کوپتر دکتر وحید آمد ودرگوشم گفت”برو اما در بیمارستان امریکایی ها مواظب انقلاب ایدئولوژیک خود باش”!!

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت یازدهم 19 فروردین 1394

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت یازدهم

بدین طریق بابسته شدن درب قرارگاه، به مغزشویی تمام عیار به شیوه فرقه ای روی میآورد. شخص رهبری کننده سازمان مجاهدین سالهاست که تمام عیار در اختیار صدام بود و ماهیت مزدوری بعد از آتش بس و قضیه کردکشی که برای اثبات وبه رخ کشیدن خود بود، طبعا در درون تشکیلات سرکوب و شکنجه را پیش می گیرد تا کسی به بیرون از قلعه سالم نرود.چرا؟ چون اگر آن سرکوب ها و شکنجه ها رو می شد دیگر هواداری وجود نداشت. وماهیت فرقه ای سازمان رو می شد.

به یاد یار رنج کشیده ام اصغر ستار نژاد 17 فروردین 1394

به یاد یار رنج کشیده ام اصغر ستار نژاد

گفت من اصغر ستارم همه مرا می شناسند زندانی زمان شاه_از اول انقلاب با سازمان بودم خود و زن و بچه و خصوصأ دو تا جگرگوشه ام در مناسبات هستیم اما اکنون بلاجبار در سال 69 هر دوبچه ام را به نقطه نامعلومی در اروپا فرستاده اند بدون هیچ رضایتی از جانب من. حال بعد از چند سال از من می خواهند تلفنی با آنها صحبت کنم و از آنها بخواهم که برای رجوی به عراق بیایند او ادامه داد این کاررا نکردم و در تماس سازمان را فریب دادم و به آنها گفتم هیچ وقت به عراق نیایند.

بصیرت بازیافته – قسمت دهم 11 فروردین 1394

بصیرت بازیافته – قسمت دهم

خودم که دروغ چرا سراپا دراسترس بودم ودرانتظارشنیدن افاضات خواهرفرشته! ایشان ضمن خوش وبش بسیارصمیمانه وبدون توجه به وضعیتم گفتند” والله ازصبح تا شب کارم شده برخورد با خواهران شورای رهبری وبرادران مسول که مدام به زیردستان خود سیخ میزنند وبلد نیستند نیروداری کنند!. فقط بلدند آدمها را ازرهبری قطع کنند وازمناسبات ببرانند. شخصا که تورا میشناسم برادرقدیمی وبا سابقه ومسول ودلسوزبا بالاترین رده تشکیلاتی برادران که mo باشد یعنی معاون آزمایشی ستاد. اصلا دلم نمی خواهد که برادر(رجوی) بویی ازاین ماجرا ببرد وبفهمد که توچنین درخواستی کرده ای چونکه خیلی ناراحت میشود ویقه من را میگیرد!. منهم موضوع را نشنیده میگیرم وزودی برو سرکارت و از فردا پرانرژی کار و مسولیتت را استارت بزن.”

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت دهم 08 فروردین 1394

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت دهم

گام اول، جداسازی بچه ها بود، برای هر کسی فرزند یک شیرینی خاص دارد مگر اینکه آن فرد بین ایدئولوژی خود و فرزندش یکی را انتخاب کند مثلاً ایدئولوژی هایی وجود دارد که به این حریم قدم نمی گذارد و تلاش می کنند که فرد هر دو را داشته باشد اما در ایدئولوژی فرقه گری سازمان مجاهدین قبل از هر چیز رهبر مقدم تر است , در آن ایدئولوژی گام اول رهبر , گام دوم غرق شدن در وجود رهبر , گام سوم فدا شدن برای رهبر.

بصیرت بازیافته – قسمت نهم 27 اسفند 1393

بصیرت بازیافته – قسمت نهم

دراین واقعه فقط مردمان عادی منطقه ازحضورواحدهای گشت وحفاظت مشترک رجوی وصدام آسیب می دیدند واذیت وآزارمیشدند چرا که به خاطرکوچکترین بهانه وسوء ظنی منازل مردم وخودروهایشان بتوسط همین واحدهای گشت عارفی – مجاهد مورد تفتیش وبازرسی قرارمیگرفتند وبارها مواردی بوده است که مردمان شریف آن منطقه که ازترس و وحشت ازگشت فرارمیکردند به خودروهایشان شلیک میشد ومجبوربودند بیگناه چندروزرا درزندان عارفی سپری کنند ومواردی بوده است که جانشان را ازدست میدادند.

رستم آلبوغبیش: خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت پنجم 24 اسفند 1393

رستم آلبوغبیش: خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت پنجم

بدلیل پیوند دوباره روابط عاطفی عضو اسیر با خانواده اش تعدادی زیادی ازآنها با آگاه شدن دل وجرات جداشدن ازفرقه پیدا و تعدادی هم نیز فرارکردند و همین مسئله باعث عصبانیت رجوی شد که ازآن موقع محدویت ها و فشارهای مختلف براعضا را افزایش داد وازطرف دیگربا هزارترفند وبا کمک گرفتن ازآمریکایی ها توانست جلوی ورود خانواده ها را به اشرف بگیرد. اما چند ماه بعد از درگیری مردادماه خانواده ها که نگران سرنوشت عزیزانشان بودند مجددا جلوی کمپ اشرف تجمع کردند.

رستم آلبوغبیش: خاطرات تلخ دوران اسارت در فرقه رجوی – قسمت چهارم 24 اسفند 1393

رستم آلبوغبیش: خاطرات تلخ دوران اسارت در فرقه رجوی – قسمت چهارم

سران فرقه با این ترفند که می توانند ازخانواده ها نفراتی را جذب ویا ازآنها اخاذی کنند قبول کردند که خانواده ها به داخل کمپ وارد شوند، بهرحال بعد ازورود خانواده ها جهت ملاقات سران فرقه درکنارهرخانواده دو الی سه نفررا گذاشته بود و آنها دستور داشتند تا مثلا مواظب ردوبدل شدن موارد اطلاعاتی بین عضو اسیر وخانواده اش وفرد اسیررا زیر نظر بگیرند تا اگر تحت تاثیر عواطف خانوادگی قرارگرفت بعد ازرفتن خانواده ها اورا درنشست سوژه کرده وزیرتیغ ببرند انتقاد ببرند!!

blank
blank
blank