نامه انجمن ایران سبز به آقای فیلابی
آیا میداند که اگر سازمان مجاهدین افراد خود را به خاک و خون نمی کشید، امروز ایرانیان سربلندتر بودند؟ آیا میدانید هر معترضی در داخل سازمان مجاهدین طبق دستور مستقیم رهبری باید بشدیدترین شکل توسط جمع متعصب حتک حرمت و شکنجه و بعضا کشته شوند؟
چرا ما باید از بودن در کنارت محروم باشیم
اینجا ما زندگی مرفهی نداریم و در کاخهای زرین هم زندگی نمی کنیم همان خانه های روستایی البته پر از مهر، وفا و صفاست و نان بازوی خویش را می خوریم و محتاج کسی نیستیم و زندگی را به راحتی می گذرانیم.هادی جان خیلی دوست داریم که کنار خانواده ات زندگی کنی چون که نوه بزرک خاندان آلفته هستی.
مجاهدین کدام شعار را حفظ کرده
خواهر و برادر عزیزم شما اسیر در حصار تشکیلات و پادگانی در عراق بنام اشرف، حصاری تنگ و بسته، حصاری که دیوار آن را علایق و عواطف و وابستگی های کاذب شما تشکیل می دهد. من و هزاران نفر از سازمان و این حصار بسته را با همه وجود تجربه کرده ایم و مصمم شدیم که برای رهایی از این حصار باید این دیوار کاذب را خراب کنیم.
هراس رهبران مجاهدین از تماس های خانوادگی
نامه ی آقای منصور محمد زاده خطاب به برادرش که بیش از دو دهه ست او و سایر اعضای خانواده همچنان در آرزو و حسرت دیدار مقصود محمد زاده که تحت اسارت در قرارگاه اشرف مستقر است، بسر می برند در برگیرنده نکات انتقادی و تکان دهنده ای ست که بایستی رهبری ستیزه جوی دارودسته رجوی به آن پاسخ دهد.
ذهن بیمار رجوی
تامل و نگاهی به محتوای نامه خانم نسرین سپه پور خطاب به برادرش آقای ناصر سپه پور که بیش از بیست سال است تحت سیطره دارودسته ی رجوی در قرارگاه اشرف بسر می برد و تاکنون از امکان و اجازه هر گونه تماس یا ارتباطی با خانواده ی خویش محروم مانده است، در حقیقت حاکی از ذهن بیمار و ماهیت فاشیستی رهبری عقیدتی مجاهدین است…
بی صبرانه منتظر دیدار شما هستیم
برادر عزیز،چندی پیش نامه ای از طرف خود و محمدآقا برادرت برای شما فرستادیم ولی هرچه انتظار کشیدیم،جوابی دریافت ننمودیم.بسیار نگران شدیم و از طریق هلال احمر جویای احوال شما شدیم و هستیم. خانواده بسیار،بسیار دوستدار شما می باشند و آرزو دارند هرچه زودتر شمارا در میان خودشان ببینند.
زندگی را از نو شروع کن
منصورجان من تورا درتلویزیون دیدم که خواسته اید به ایران برنگردید من به تو تحمیل نمیکنم فقط دلم میخواهد ازآن سازمان لعنتی که سرنوشت تورا سیاه نمودند و به این سرنوشت شوم گرفتارشدی جدا شوید هرکجا دلت میخواهد برو. لعنت به صدام که شما را بدبخت کرد.
روزهای دوری ازتو بسیارسخت وطاقت فرساست
آن لحظه ای که دربین جمعیت به دنبال تومیگشتم، قلبم داشت ازسینه ام خارج میشد ونفسم داشت بند می آمد ولحظه ای که تورا دیدم وایمان پیدا کردم که توسلامت هستی دلم آرام گرفت ولی مادرپیرت که روحش شاد بادبعدازبرگشت ما ازاشرف هرروزبه خانه ما می آمدوازمن می خواست تا عکسهایی که با تودراشرف گرفته بودیم برای اوبگذارم وهرروزچندساعت مشتی به خانه ما می امد وبه عکس تونگا ه میکرد واشک می ریخت
نامه به آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق
دراینجا لازم می دانم مراتب سپاسگزاری خود وتمامی هم میهنانم را که قربانی خشونت وتروریسم سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) بین سالهای 1982-2003 گردیده اند از شما ودولت عراق مبنی بر محاصره ومسدود نمودن یکی از مهم ترین شریان تروریستها درعراق(پادگان العظیم -اشرف) که بعنوان پایگاهی جهت اشاعه تروریسم و کانون مخالفان آزادی ودموکراسی وحقوق بشردرایران مورد بهره برداری قرارمی گرفته ابراز نمایم.
بی مسئولیتی رهبران مجاهدین و زخم های التیام ناپذیر مادران
تاملی در محتوای نامه ی خانم قمر مرادی مادر زجر کشیده و چشم انتظار خانم معصومه اولادی که سالهاست از سرنوشت دخترش کوچکترین اطلاعی ندارد حاکی از نهایت بی مسئولیتی اخلاقی رهبران مجاهدین در برابر خواسته ی مادری ست که جز به عواطف و احساس مادرانه خود نمی اندیشد.
تنها رنجی که داریم دوری شماست
فرزندم این چه دسته ای است که آدم نمی تواندفرزند خودرا سالهای سال نتواند ببیند. پدرومادراین همه زحمت برای بزرگ کردن فرزند خود بکشند ولی نتواند فرزند خودرا ببیند. آخرپدرومادرچه گناهی کرده اند. تمام دوستان وهم خدمتی توآمده اندومشغول زندگی هستند. نمیدانم آمدن توچه مشکلی دارد. من بدلیل لرزش دست ومشکل مغزی نمیتوانم آنچه دلم میخواهدبنویسم. نمیدانم تورا خواهم دید یا نه؟
نامه خانم بتول ملکی به سفیر فرانسه در سوئیس
اینجانب بتول ملکی، ایرانی و جداشده از سازمان مجاهدین خلق که مقر اصلی آن یعنی کمپ اشرف در عراق می باشد، می باشم. سازمان مجاهدین خلق که اسماً نام سازمان را یدک می کشد، ولی در واقع یک گروه سکت خطرناک است. فرقه مجاهدین خلق اصول اسلام را آنطور که خود میخواهد دستکاری می کند و ایدئولوژیکمان یک گروه مذهبی ارتجاعی اسلامی محسوب می شود، ولی در خارج از سازمان خودش را یک گروه دمکراتیک و سیاسی نشان می دهد.