نامه انجمن ایران پیوند به چهار سناتور و پارلمانتر فرانسوی و انگلیسی
از آنجا که شما قبلا در باره سازمان مجاهدین خلق اظهار نظر کرده اید و همچنین با توجه به آشنایی شما با این سازمان و نیز رابطه شما با مسئولین آن ؛ خودبخود مسئولیتی به عهده شماست و ما درخواست داریم که به خانواده هایی که میخواهند افراد خانواده خودشان را در قرارگاه مجاهدین در عراق (اشرف) ببینند کمک کنید، از آنجا که سازمان مجاهدین خلق مانع از دیدار مستقیم و رودرروی خانواده ها با فرزندانشان میشود خواهشمندیم که به دور از مسائل سیاسی این درخواست مهم را از هر طریق که میتوانید اجابت کنید ؛
می خواهم بنویسم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم
جمشید جان. به خداقسم دستم توان نامه نوشتن برای شما را ندارد ولی میخواهم چند سطری را برای شما ازته دل درکاغذ بنویسم ولی نمی دانم ازکجا شروع کنم. ازچند سال پیش که یک قطعه عکس ونامه دادی همان بود دیگرازتو هیچ خبری نداشتیم تا اینکه چند روزپیش ازانجمن نجات برایمان خبری ازتوآوردند وما هم خیلی خوشحال شدیم. راستی حالت خوبه. دل ما که برایت خیلی خیلی تنگ شده.
گریز از خود واقعی، گریز از حقیقت است
به زبان ساده تر می خواهم بر شکاف عمیق و تعمق برانگیز میان شخصیت حقیقی و شخصیت مجازی تان انگشت بگذارم. باز کردن این موقعیت حساس و بعضا پر چالش و سوال برانگیز اگر کمی نسبت به خودتان جدیت داشته باشید و نسبت به جایگاه واقعی تان حساسیت لازم، می تواند به بازگشت و احیای دوباره و حصول به وزن واقعی تان چه از موضع یک عضو اپوزیسیون و چه از موضع یک آرمان گرای واقع بین و آماده به تغییر تاثیرات تعیین کننده ای بگیرید. کمااینکه پیش از شما نیز کسانی بوده اند که در چنین موقعیت هایی با درک واقعیت امر پیش از اینکه بر تشخص عاریه ای و اعتباری خود اصرار و پافشاری داشته باشند
یادته بهم گفتی، یه شعر در مورد درخت بگو
امیدوارم که خوب باشی. بیژن جان دل من و بقیه، خیلی برایت تنگ شده و دعا میکنم که هرچه زودتر تو را ببینم. اینجا همه خوب هستند و همه بچه ها به جز بهزاد، همگی ازدواج کرده و یکی یا دو تا بچه دارند به جز لیلا که رکورد شکسته و چهار فرزنده به جامعه تحویل داده. خودم هم به جز رامینا یک پسر دارم که میگن شبیه به توست. انشاءاله به زودی همه رو میبینی.
لحظه لحظه عمرم شده نگاه کردن به عکس های تو
ایرج جان بیست و چند ی سال است که روی مبارکت را نمی بینم اما خاطرات دوست داشتنی و خوب شما و محبتهایی را که به جای نبود پدر می کردی را فراموش نمی کنم، همه اعضای خانواده خوب و سلامت هستند و همه آنها از راه دور سلام می رسانند و منتظر آمدن توهستند،فرزندانم و خودم روی مبارکت و ماهت را می بوسیم. داداش عزیزم به خدا قسم همه اعضای خانواده و بستگان درجه یک رابطه ی صمیمی و دوست داشتنی داریم تنها چیزی که ما را خیلی ناراحت می کند فقط دوری و فراق تو می باشد. خدایا از تو می خواهم آنکه باعث دوری و فراق تو باما را شده است نیست و نابود کن!!!
نامه انجمن نجات به خانم فریبا هشترودی
روشنفکرانی مثل شما که بر اساس تجارب شخصی خود هزارتوی سازمان را درک کرده اند قادرند که دست به اقداماتی بزنند تا این افراد را نجات داده و به دنیای آزاد باز گردانند. افراد مستقر در قرارگاه اشرف سالهای سال است که هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته و تحت کنترل شدید فیزیکی روزمره در نشست های فشار روانی موسوم به عملیات جاری مانیپوله میشوند.
رهبران مجاهدین، بی توجهی به خواسته ی منطقی خانواده ها
چرا شماها باید فدای آرزوهای بر باد رفته مسعود رجوی شوید. تا به فسیل در اشرف تبدیل نشده ای خوب فکر کن ما هم برای رهایی تو ازدست فرقه رجوی تمام تلاش خود بکار خواهیم گرفت و به تمام مراجع بین المللی مراجعه خواهیم کرد تا به امید خدا تو را از چنگال فرقه رجوی رها کنیم.
منتظر برگشت شما به ایران عزیز خود هستیم
برادران عزیزم،مهربان و کیومرث عزیز حالتان چطور است؟با دوری و غربت چه میکنید؟ما که دلمان خیلی برایتان تنگ شده است و روز و شب انتظار دیدن شما را میکشیم که بزودی برآورده شود خبر مسرت بخش سلامتی شما را وقتی شنیدیم بی نهایت خوشحال شدیم و با دلی پر امید امیدواریم هر چه سریعتر همدیگر را در میهن خودمان در آغوش گرفته و زیارت کنیم و جشن شادی برپا کنیم.کیومرث و مهربان عزیز شما از لحاظ برگشت به وطن خودتان هیچگونه مشکلی نخواهید داشت و مورد عفو قرار گرفته ایدو ما در اینجا منتظر برگشت شما به ایران عزیز خود هستیم تا بتوانید در کشور خودتان زندگی خود را ادامه دهید.
هنوز چراغ های امیدمان خاموش نشده
و اما بدان پس از گذشت 27 سال در اسارت (اردوگاه های مختلف) و هم اکنون در قرارگاه اشرف” که البته این حق تو نبود” هنوز چراغ های امیدمان خاموش نشده و در تمام خانه هایمان در وطن انتظار ورودت را به آغوش مان لحظه شماری می کنیم و من خیلی خوب می دانم علیرغم گذراندن عمرت را به سختی و مشقت فراوان چقدر بردباری و صبوری را در بیش از ربع قرن پیشه ی خود کردی و یقین داشته باش که هیچ خلل به مهربانی ها و امید های پیش رو وارد نشده است.
پذیرش موجودیت دگراندیشان، اولین ضرورت نفی مبارزه مسلحانه است
بطور نمونه تا زمانیکه اسرائیل و فلسطین موجودیت یکدیگر را نفی می کنند هیچگونه گفتمانی که پایه و اساسی داشته باشد و بشود براساس آن از سازندگی و عدالت، صحبتی بمیان آورد وجود ندارد. هرچند که به نظر من نیروهای فناتیک مذهبی هردوطرف در آن منطقه نیز گاها گفتمانی را پذیرفته و سر میز مذاکره نشسته اند و در واقع از آقای رجوی که خود را سمبل آزادی و عدالت می داند و از انتقاد نزدیکترین یاران خویش نیز می هراسد، بمراتب جلوتر هستند.
رهبران مجاهدین و سرکوب احساسات عاشقانه
خانم لیلا صمدی در نامه ی خویش کوشیده است با ارائه ی تصویری واقعی از دنیای مجاهدین، اشتباه ادراک تروریست ها را از واقعیت های پیرامونی تصحیح کند. در واقع ایشان سعی دارد با بیان ابعاد فاجعه ی حیرت آوری که در مناسبات مجاهدین در جریان است، به نامزدش اکبر تصریح کند تا هر چه زودتر به دنیای آزاد و خارج از حصارهای ذهنی و فیزیکی مجاهدین بازگردد.
سنت یکسویه نگری به مجاهدین را پایان دهید
اما مجاهدین در مواجهه با رسانه های آزاد با تقسیم بندی دو قطبی آنها به خودی و غیر خودی مجال هر گونه تعامل با مخالفین و منتقدین و بعضا طرفداران خود را مسدود کرده اند. با درک این ضرورت و از سر ناگزیری اخیرا مجاهدین به تاسی و الگوبرداری ناشیانه ای از نوع سیمنارهای سیاسی در اشرف مبادرت نموده اند که در نوع خود جالب و دیدنی است. فی المثل با طرح موضوعی اعضای سازمان از زوایای مختلف درباره آن صحبت می کنند و به تناوب از حاضرین خواسته می شود درباره موضوع و محتوای سخنرانی ها سوالات و ابهامات خود را مطرح کنند.