پرسش های مادری چشم انتظار و خودکامگی رهبران مجاهدین
چرا به پسرم اجازه نمی دهید که با مادر چشم براهش تماس بگیرد؟ اینک مادری چشم براه فرزندی است که با شیره جان بزرگ کرده و الان بعد از چندین سال آرزوی شنیدن صدای پسرش می باشد. سخن من با شما که اصطلاح مجاهدین خلق را یدک می کشید این چه مجاهدتی است و این چه مکتب و مرامی است که در آن اجازه نمی دهد مادری با فرزند خودش حتی با یک تلفن صحبت بکند
یاری رسانی بین المللی به پناهجویان ایرانی در عراق
در همین رابطه کانون رهائی خطر حضور نیروهای ایدئولوژیک مجاهدین را در کشور های نامبرده که سالها با استخبارات عراق همکاری و همفکری کرده و طبق برآورد کشور های غربی تروریست محسوب می شوند اعلام کرده و بدینوسیله هشدار می دهد که در صورتیکه آنان بخشی از نیروهای خویش را از عراق بصورت غیرقانونی وارد خاک اروپا نمایند تهدیدی برای ناامنی دیگر پناهندگان ایرانی و شهروندان اروپائی محسوب می گردند.
دروغ پردازی ساده ترین و متداولترین ابزار سازمان مجاهدین است
“نمی دانم این ادعا از جانب من شاید به عنوان عضوی از اپوزیسیون تا چه اندازه صحیح و مورد تائید است که، اپوزیسیون مدعی آلترناتیو مشروع و مردمی ایران، بیگانه ترین و پرت ترین اپوزیسیون تاریخ سیاسی ایران نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی ملت و مردمی است که ادعا می کند مورد حمایت آنهاست.”
نامه ای خطاب به خانواده های مستقر در بغداد
رجوی ها شدیدا به دست و پا افتاده اند. حاضرند چند بار دیگر خود را بسوزانند و مایه تمسخر خاص و عام شوند اما شما از فتح بغداد صرفنظر کنید. اجازه دهید سلام ویژه ای داشته باشم به محبوبه و مصطفی محمدی که صبر ومقاومتشان در بازپس گیری دختر دلبندشان سمیه مثال زدنی است. شنیدم که دست رد بر سینه ی عوامل رجوی و بقایای صدام زده اید که می خواستند جریان را منحرف کنند
حامیان فرقه رجوی ابزارشان در کمد های خودشان نگهداری کنند
دوست عزیز قبل از شروع بجاست که یاد آور شوم که اگر مسافرتی بود به عراق نه شجاعتی شخصی که فرصتی و شانسی برای دیدار دوستان و طبعا اگر امکانی بیابیم برای کمک به یکدیگر. این وسط البته در میان کارها وقت باز هم بود که جای شما خالی بد نگذشت و خصوصی تر برایت خواهم نوشت.
نامه آقای قاسم قزی به آقای مسعود خدابنده
اقدام جسورانه ات در سفر به عراق به بسیاری از ذهنیت ها در مورد ورود به عراق و تلنگور زدن به تشکیلات آهنین هم خاتمه داد و راه کار جدیدی در پیشرو گذاشت، اگر چه که در ابتدای راه ولی آغازگر حرکت بزرگی بوده ای که در کوتاه مدت و به سادگی امکان پذیر نبود و همانطور که گفته بودی و دوستان دیگر هم بر آن تاکید کرده اند این حرکت صرفا به تحت پوشش قرار دادن افراد جدا شده که هم اکنون در شرایط نابهنجار و نا معلوم که بی هیچ امکانی در شهرها و بیابانهای عراق پراکنده اند ختم نخواهد شد
نامه سرگشاده انجمن ایران سبز به دفتر مرکزی صلیب سرخ
بعد از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور بدنام عراق و بخاطر حضور نیروهای چند ملیتی در خاک عراق باعث شد کمی فضای مخوف حاکم در تشکیلات مجاهدین در پادگان اشرف شکسته شود و فرصتی بوجود آمد تا عده ای اقدام به اعلام علنی جدایی از سازمان مجاهدین را بکنند که تعداد زیاد و قابل توجه ای به کمپ تیف آمریکا که همان مکان استقراری موقت بود منتقل شدند
همه منتظر آمدنت به خاک وطن هستند
نمی دانم چگونه عمر سپری می نماییم یادت هست، آیا خاطرات خانوادگی خود را مرور مینمایی… آن پدر زحمتکش و صدیق، مادر پر لطف و مهربان خانواده پر جمعیت با برادران و خواهران بسیار با عطفه از جمله برادر بزرگ علی آقا، حسن، قاسم و خواهران سکینه، فاطمه، رقیه، زری، طیبه و زینب آنها را به یاد داری؟ همگی خوبند و مشغول زندگی همراه با بچه های قد و نیم قد. واقعاً همگی دیدن دارند.
تا کی می خواهی ما را چشم انتظاربگذاری
چون ما شنیده ایم که دوستان شما درحال آمدن هستند که توهم سعی کن بیائی. حال همگی ما خوب است. عروسی علی خواهرزاده ات که نیامدی پس سعی کن عروسی بچه های دیگرفامیلها بیائی. عروسی سعید پسربرادرت احمد نزدیک است. دوست دارم ازنزدیک تورا ببینم ودرآغوش بگیرم وبعد ازدنیا بروم وبه مادرت بگویم که محمود به سرزندگی خود بازگشته است واینطوری اورا خوشحال کنم.
آیا این رسم مروت و مردانگی است
اکبر جان، از همین فرصت استفاده می کنم و خطاب به رهبران سازمان مجاهدین می گویم واقعاً اگر شما رهبران سازمان مجاهدین به خانواده ما و پدر و مادر پیر و چشم انتظار که سالهاست در حسرت دیدار و شنیدن صدای فرزندشان اکبر بسر می برند و چه شب ها صدای گریه شان همه ما را از خواب بیدار کرده است، ارزشی قائل بودید. به خواسته آنها تن داده و اجازه می دادید تا برادرم اکبر حداقل پس از شانزده سال یکبار هم که شده برای چند دقیقه با پدر و مادر درد کشیده اش تلفنی تماس می گرفت و با هم حرف می زدند
نامه آقای ابراهیم خدابنده به پروین حاجی
یادم می آید زمانی که برای اولین بار کتاب”فرقه ها در میان ما” در زندان اوین به دستم رسید و آنرا خواندم اصلا باورم نمیشد که موضوع واقعیت داشته باشد. اما تشابه عملی و نظری سازمان مجاهدین خلق با فرقه های مسیحی قرون گذشته و فرقه های عصر حاضر، از آمریکا گرفته تا هند و ژاپن، شکی برایم باقی نگذاشت که داستان انقلاب ایدئولوژیک در بسیاری از فرقه عینا اتفاق افتاده و بسیاری آنرا باور کرده اند.
نامه خانواده ایران پور به عزیزان در بندشان
ما می دانیم که شما تحت مسئول هستید و این حرف ها را تحت فشار سازمان و مسئولین خود گفتید و مجبور به انجام این کار شده اید،آغوش تمام ما برای پذیرفتن شما باز است،با این کار شما و امثال آن ذره ای علاقه ما نسبت به شما کاسته نخواهد شد، ما شرایط شما را به خوبی درک می کنیم. پاره های تنم، عزیزان دور از وطنم، احمد و رضا جان ما با تمام قدرت هر گونه حمایتی که لازم باشد از شما می کنیم تا شما بتوانید به زندگی عادی برگردید